eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.2هزار عکس
16.4هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
شبِ عملیاٺ تاڪہ فهمیدنــ رمزِعملیاٺ « یاابوالفضل» هستش..💔 قمقمہ هاشونــ رو خالۍ ڪردن...... تا با لبِ تشنہ بروند بہ دل دشمنــــ ..... چہ قدر از منش این شهدا دور شدیم آنقدر خیره بہ دنیا شده و ڪور شدیم🥀 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
بی‌بی‌گدانمیخواهی؟ عبدبی‌دست‌وپانمیخواهی؟ کاش‌می‌شدزمن‌سؤال‌کنی فرزندم💔 کربلانمیخواهی؟ 😔 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وداع با قهرمان دهه هشتادی 🕊پیکر نوجوان ۱۵ ساله علی لندی عصر دیروز بر دستان مردم اصفهان تشییع و برای خاکسپاری به زادگاهش شهرستان ایذه منتقل شد. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
⭕️بزرگی میگفت: 👈 ↓ حرف‌هایۍڪه‌میزنیم‌‌‌....دست‌دارند❗️ دست‌هاۍبلندۍڪه‌گاهی گلویۍرا‌می‌فشارند و‌نفس‌فرد‌را‌می‌گیرند !!! 👆حرف‌هایۍڪه‌میزنیم.... پا‌دارند!! پاهاۍبزرگۍڪه‌گاهی جایشان‌را‌روۍدݪی‌می‌گذارند و‌براۍهمیشه‌می‌مانند ❗️ پس ↓ حرفهایی‌ڪه‌میزنیم‌باشیم سنجیده‌سخن‌گفتن‌از شایدگاهی‌لازم‌باشه‌فقط‌ ... 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
📔 | 📚 عنوان کتاب: بی بی سلطنت 🔻گذری بر خاطرات زندگی خانم سلطنت زرگری (روایت تلاش ها در وقایع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس) ✍🏼نویسنده: محمد هادی زرگری 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
1_54984493.mp3
9.58M
دلم تنگ شهیدان است... مرابیچاره نامیدندو رفتند... رفیقان این چه سودابودبامن... چرابرداشتنداین نردبان را... 🎤حاج مهدی_رسولی 🇮🇷 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
پادشاهان همه مبهوت مَقامت،گویند: این چه شاهیست مگر؟ این همه نوکر دارد🥀 ❤️ ۲ روز تا 🏴 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
💠ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید:* توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست! افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. ✅ هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. 🍃خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم. ✅... سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است! اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخوای. 🌹 اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم. قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... 🌷شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه ، اونوقت جاده ی آرزوهای ما ختم میشه به پول ، ماشین ، خونه ، معشوقه زمینی ، گناه و ... 🌹خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون،جایی برای تو باز نکردیم... 📗 منبع: کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا