eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
و شعرهايم، امضای تو را در پای خود دارد، ای که قامتت ، از بادبان بالاتر، و فضای چشمانت ، گسترده تر از آزادی ست ، تو زيباتری ، از کتاب های نوشته و نانوشته من ، و سروده های آمده و نيامده ام... 🕊 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ روزقـیامـٺ انگشتاٺ‌شهادٺ‌میدن 🖐🏻 ‌کدوم‌سایـٺ‌مـستهجنے‌رالـمس‌کردۍ بہ‌کـدوم‌گروه‌مختلط‌عضو‌شدۍ🙂 واردکدوم‌کانالےشدۍ پیوۍ‌کدوم‌نامحرم‌رفتے😔 براۍنامحرم‌چی‌تایپ‌کردی🖐🏻 چه‌پروفایل‌واستورۍ‌گذاشتے💔 چه‌پستی‌گذاشتی✨ و... همه‌ےِهمه‌اینها‌انگشتاٺ‌شهادٺ‌میدن !! https://eitaa.com/piyroo
✨من این راه را با سلامت کامل عقل و درایت انتخاب نموده‌ام. راهی که مطمئنم ادامه راه شهدای کربلا و شهدای سرزمینم در هشت سال دفاع مقدس می‌باشد... دفاع از حریم اهل‌بیت (ع) و عمل به سفارش پیامبراکرم (ص) که فرمودند: من در میان شما دو امانت گرانبها می‌گذارم که همانا عترت و اهل بیت (ع) یکی از آن دو امانت است، مقابله با گروه تروریستی داعش که فرزند شوم و حاصل اهداف پلید شیاطین کاخ سفید و صهیونیست نژادپرست می باشد در واقع لبیک به ندای هل من ناصر ولی‌فقیه و حسین زمان، رهبر عزیزم می‌باشد. 📜فرازی از وصیت‌نامه 🌷 https://eitaa.com/piyroo
همه براے تو باشد ↫لباس هاے شیک براے تو ↫توجہ مردم براے تو ↫آزادے و راحتی براے تو ومن همین تکه پارچہ مشکے ام را مے خواهم نیم نگاهے از آن بالا ها 🦋 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱چهارده ساله بود که جبهه رفت . چون سنش کم بود برش گرداندن . دفعه بعد زیر صندلی قطار مخفی شده بود که دوباره برگشت. به فرماندهی گفته بود اگر صد بار هم مرا برگردانید دوباره میام ! به هر بهانه ای بود خودش را به خط رساند و آنجا کربلایی شد.... 🌷 📕 ستارگان خاکی ، ج۳ https://eitaa.com/piyroo
عقب موندۍ؟! هیچ اشکالۍ نداره مشتی ، اونایۍ که از دفاع مقدس عقب موندن الان شدن مدافع حرم :)💔 پس تو هم میتونی ؛ فقط کافیه بخوای . .✨ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مےگفت: همیشہ‌توۍِ‌عبادت‌ متوجہ‌‌باش‌کھ‌ . . خدا عاشق میخواد♥️(: نہ‌مشترۍِبهشت . . ! https://eitaa.com/piyroo
مدافع حـــــ🕌ــرم 🌹شهید مصطفی شیخ‌الاسلامی‌ تولد: 22 دی سال 64 تولد: مازندران، چالوس شهادت: سوریه، حلب شهادت: اصابت تیر به پهلو شهادت: صبح روز شانزدهم آذر 94 دفن: چالوس، قطعه شهدای یوسف رضا سابق در رشته جودو تحصیلی: مهندسی برق، گرایش قدرت ✨در دی ماه 91 در سپاه مشغول به خدمت شد و در همان ابتدا به ماموریت سخت و طاقت‌فرسای کرمانشاه رفت و پس از مدتی نیز به ارومیه اعزام شد و آخرین مأموریت وی نیز رفتن به سوریه بود. 🌱وی به‌عنوان نیروی داوطلب که مهارت خاصی در زدن «آر‌پی‌جی» داشت برای دفاع از اسلام و حرم حضرت زینب (س) راهی سوریه شد و پس از 27 روز در تاریخ 16 آذر 94 در یک عملیات سنگین در شهر «حلب» پس از چند شلیک موفق و به هلاکت رساندن نیروهای دشمن، توسط نیروهای دست‌نشانده استکباری داعش، در اثر برخورد تیر به پهلویش به شهادت رسید. 📜بخشی از وصیت نامه شهید مصطفی شیخ الاسلامی: ...هرگز رهبر انقلاب را تنها نگذارید و برای ظهور حضرت مهدی (عج) دعا کنید و از همه کسانی که باعث آزار و اذیت آنها شده‌ام، طلب حلالیت می کنم... https://eitaa.com/piyroo
🌷شهید آوینــــــــــی : برای ما " کــربلا " بیش از آن که یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کردہ‌ایم https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 عنوان کتاب:اسمی از تبار ابراهیم 🔻انتشارات شهید کاظمی منتشر کرد: آنکه را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند ما او را به پاکی، معرفت، نماز شب، انس با قرآن، کمک به نیازمندان، دفاع از مظلوم، دانش و بینش معنوی و نظامی می شناختیم؛ بخشی ازمعرفی این اثر است. ✍ نویسنده:سبحان خسروی https://eitaa.com/piyroo
🌎حرمت چادری که حفظ نشد! ماجرای هتک حرمت به خانواده شهید خادم صادق در شیراز چه بود؟ 🔹️ همسر شهید خادم صادق: روز گذشته ششم شهریورماه با دخترم برای خرید وارد یکی از پاساژهای سینماسعدی شدیم. 🔸 در حال دیدن مغازه‌ها بودیم که دیدیم دو خانم بدحجاب نزدیک‌مان در حال خرید هستند، به یکی از انها که شال از روی سرش افتاده بود گفتم " خانم شال‌تان را بپوشید" و همین یک جمله سبب شد تا رکیک‌ترین الفاظ را به من و دخترم بگویند و به ما فحاشی کنند. 🔹️ دخترم که بسیار ناراحت شده بود، خطاب به آنها گفت" این کار شما هنجارشکنی است" و همین یک جمله کافی بود تا مشت و لگد بر سرمان هوار شود. 🔸 متاسفانه بوتیک‌داران و افراد عبوری هم روز گذشته فقط شاهد ماجرا بودند و هیچ‌یک واکنشی نشان ندادند و این دو بانوی جوان چادر و حجاب را از سر دخترم برداشتند تا در نهایت با وساطت یک مرد مسن ماجرا تمام شد‌. https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✫⇠#قسمت ✍نویسنده: رحمان
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده: رحمان سلطانی 💢قسمت پانزدهم: معجون خیلی تشنَم شده بود. دو روز بود یه قطره آب هم نخورده بودم. خونریزی تشنگی مو بیشتر میکرد و لبام مثل دو تکه چوب خشک شده بودن. اطرافمو وارسی کردم و نگاهی به داخل محوطه کردم، چشمم به گالن ۲۰ لیتری فلزی خورد. دو دل بودم برم سمتش یا نه؟ خطر زیادی تهدیدم میکرد و احتمال داشت با خارج شدن از اتاق آماج گلوله و ترکش قرار بگیرم ، اما درنگ جایز نبود و با سینه خیز به طرف گالن رفتم. نزدیک دبه آب که رسیدم دیدم یه ترکش به قسمت پایینش خورده و سوراخ شده. مطمئن شدم اگه آبی هم توش بوده ریخته، ولی به هر حال امتحانش ضرری نداشت. دبه را بلند کردم دیدم کمی سنگینه. دبه رو کشاندم و بردم داخل اتاق. مقدار کمی آب تهش مونده بود. دیگه ازین بهتر نمی شد. آب رو خالی کردم تو یه لیوان روحی که همونجا پیدا کرده بودم. مقدارِ کمی آب و گلِ بسیار بدبو و متعفن به اندازه یه لیوان تهش مونده بود. خواستم بخورم با وجود اینکه شدیدا عطش داشتم ، نتونستم و قابل خوردن نبود. نزدیکِ یه ماه از شروع عملیات کربلای پنج گذشته بود و آب کاملا گندیده بود. اتاقو گشتم یه قوطی شیر خشک پیدا کردم. قوطی را باز کردم. لب و دهانم خشک بود و شیر خشک پایین نمی رفت. آبِ داخل لیوان رو چن دقیقه ای گذاشتم تا ته نشین بشه. مقداری شیر خشک قاطی آب کردم. جاتون خالی معجونی بی نظیر درست شده بود. یاد گرفتن و درست کردن این معجون سخت نیست. مواد لازم: مقداری گِل نصف لیوان آب گندیده چار الی پنج قاشق شیرخشک با طعم دود و باروت بود. بجای باروت اگه در دسترس نیست میشه از طرقه یا سرِ چوب کبریت استفاده کرد. بگذریم، دو سه قاشق رو با زحمت خوردم. بسختی از گلوم پایین میرفت. داشت حالم بهم میخورد و ناچار شدم کنارش بذارم. حالا لازم بود بعد از خوردن این معجون نیروزا مقداری استراحت میکردم تا هضم بشه و بتونم فکری برای ادامه راهم بکنم. چن دقیقه ای رو روی همون تخت دراز کشیدم و تو ذهنم نقشه ها و راهای گوناگون رو برای خلاص شدن از این وضع می کشیدم و بررسی می کردم، ولی هیچکدوم از این فکر و نقشه ها به نتیجه مشخصی ختم نمی شد. تو اون شرایط چقد دوست داشتم و آرزو می کردم الان ایرانیا پیشروی می کردن و امدادگرا میومدن منو بلند می کردند و با برانکارد می بردنم عقب.! خب آرزو بر جوانا عیب نیست و منم یک جوون بیست ساله بودم و تو اوج آرزو، خیلی به خودم دلداری می دادم که نا امید نشم و روحیه مو از دست ندم. هی با خودم می گفتم امروز رو هم صبرکن حتما بچه ها میان. ان شاء الله فرجی می شه و نجات پیدا میکنی.... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨