اغلب خونه ها مخروبه شده بود.
وسیله ها زیر آوار مونده بود و چندتا چندتا خانواده هاتو یه خونه زندگی میکردن.
پدرها یا کشته شده بودن یا مبارز بودن یا ناتوان و زخمی گوشه خونه افتاده بودن.
بچه هاشون آواره بودن و چیزی برای خوردن تو شهر نبود.
زن ها میچرخیدن تو خونه ها و مغازه هاشون و از زیر آوار با سختی و بی وسیله، خوراکی میکشیدن بیرون(اگر گیرشون میومد)
و چند روزی رو با همون یکم سر میکردن.
وسیله آواربرداری هم نبود و گاهی دستی یا با #تویوتا کمک میکردیم با بدختی مثلا یه یخچالو میاوردیم بیرون بعد میدیدم همه چیش گندیده یا خالیه.
سید مجتبی که این صحنه ها رو میدید دیگه نمیتونست غذا بخوره و همه وعده هاشو تقریبا میداد به بچه ها و یهو میدیدی سه چهار روز با نون خالی یا چندتا پسته که از خونه آورده بود سر میکرد.
هربارم که میرفت شهرای دیگه، با پول خودش برای بچه ها لباس و خوراکی میخرید.
مقر شده بود پاتوق بچه کوچولوها و به سید مجتبی تیکه مینداختن که آخر اینا مارو لو میدن و تو اومدی بازی کنی با اینا یا...
بعد شهادتش من برگشتم اون منطقه، بچه ها همه سراغشو می گرفتن.
وقتی گفتم دیگه نمیاد؛
دیگه اون بچه هارو اطراف مقر ندیدم....
🌷🌷🌷🌷🌷
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo