#سه_شنبه_ها
✍این هفته
#خاطرات_طنز_شهداء😄
جشن پتو😜
قسمت۱
قرار گذاشته بودیم هرشب یکی از بچههای چادر رو توی «جشن پتو» بزنیم
یه روز گفتیم: ما چرا خودمون رو میزنیم؟😕
واسه همین قرار شد یکی بره بیرون و اولین کسی رو که دید بکشونه توی چادر.😁 به همین خاطر یکی از بچهها رفت بیرون و بعد از مدتی با یه حاج اقا اومد داخل.😚
اول جاخوردیم. اما خوب دیگه کاریش نمیشد کرد. گفت: حاج آقا بچهها یه سوال دارن.
گفت: بفرمایید و ....🙂
یه مدت گذشت داشتم از کنار یه چاد رد میشدم که یهو یکی صدام زد؛ تا به خودم اومدم، هفت هشتا حاج آقا ریختن سرم و یه جشن پتوی حسابی ...😇😂
🕊شادی روح شهدا امام شهدا صلوات🕊