افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💢شهيد رحیم علی اکبری شاندیز نام پدر:احمد علي محل تولد : مشهد تاريخ تولد : 1/2/44 سال ورود به دانشگاه
💢#قسمتی_ازوصیتنامه_شهیدرحیم_علی_اکبری
« بسم رب الشهداء والصديقين» « بسم الله الرحمن الرحيم» الحمدلله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لو لا ان هدانا الله و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين بنام او كه جان عالميان به يد قوت اوست. بر آن شدم بر حسب وظيفه چند كلمه به عنوان شهادتنامه بنويسم. از خداي متعال تمناي نهايت اخلاص در نيت خويش را خواستارم. پروردگارا تو خود از نهان ما باخبري و ميداني كه جز به رضاي تو و اعتلاي كلمة حق پاي در صحنة نبرد ننهاديم و خود گواهي كه اين انتخاب من بر اساس تعقل و انديشه و عشق به ذات اقدست بوده و نيز تو بودهاي كه با يد رحماني بر قلبم با قلم عقل نگاشتي كه« لا اله الا الله محمد رسول الله علي ولي الله ». و تو نيز محبت اوليائت و بغض اعدائت را به من ناسپاس از لطف و كرمت عطا فرمودي. خدايا هر چه درونم ميگذرد ياراي كتابتش را ندارم و البته لزوم چنداني هم نميبينم و نشانهها و آيات تو بارز است. اين خونها و شهادتها هم گواهي است و هركه هشيار و بيدار نشود، خسر الدنيا و الاخره است.
💢#خاطره_ای_ازشهیداززبان_برادرشهید
هر وقت می خواست به جبهه برود، از پدرم اجازه می گرفت.
پدرم می گفت: رحیم جان، تو دکتری و با روحیاتی که داری خیلی بهتر می تونی همین جا، به مردم خدمت کنی، دیگه نرو جبهه.
رحیم می گفت: پدر جان، به من که دکترم، می گن نرو جبهه. به یکی که زن و بچه و گرفتاری داره هم می گن نرو جبهه. اگر هر کسی این فکرو بکنه، جبهه ها خالی می مونه.
پدرم گفت: پسرم خب برو، ولی دیگه از من اجازه نگیر. هرباری که برای رفتن اجازه می گیری، بند دلم پاره می شه. این دفعه اجازه می دهم برای همیشه.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄