eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷تمرین کنیم را🌷 ⭕️خادم شدن به پیراهن خادمی و چسباندن خادمی بر روی سینه و پر خادمی نیست!⭕️ بودن یک تفکر است! ... تمرین کردند سبک زندگی اهل‌بیت را 💕 برای رسیدن به مقام اهل بیت علیهم السلام تمرین کردند...💕 حتی نحوه را هم الگو گرفتند! شهید گمنامی که بر روی پیراهنش نوشته بود 👈🏻میخواهم همانند مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها باشم😔😭😔😭 که پیکر بی سرش تفحص شد! نوشته ای در جیبش پیدا شد👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 که میخواهم مثل اربابم حسین علیه السلام شوم... که جمجمه اش بالای پیدا شد... الگو گرفتن از سبک زندگی ست! تمرین ... خـــــــادم به مقامی می رسد که؛ منا اهل بیت می شود! از علیهم السلام شد.. پیامبر(صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌ آله) فرمودند: 💠ســلــمــان مـنا اهل ‌البیت💠 🌸سلمان از اهل ‌بیت ما است🌸 تمرین کنیم! خادم شدن را... خادم الشهدا؛ که از شهدا می شویم... نه شبیه شان! در دیدن👀 در کلام🗣 در شنیدن👂🏻 مقدمه ی از شدن است... و حالا در شهر صحنه ی نبرد است... نبرد حرف و ! نــبــرد و ! نبرد انصار بودن و اعوان بودن ! آن کسی 💪🏻این نبرد است که 👈🏻 باشد! 👈🏻یــا زیسته باشد... این ایام،روزهای و ... مثل شهدا بگذاریم و پای قرار بمانیم... اگر چشم،چشم بشه! اگـر گوش،گوش بشه! آنوقت،شهدا نشان خواهند داد... به قول : 🌷اگر پرده بره کنار،می بینید که شهدا میگن؛ بیاید،بیاید...🌷 😊 در را از شهدا الگو بگیریم...💕 🙏🏻😔 😔 https://eitaa.com/piyroo
💝 👌 یک تمرین هفتگی! ❇️ رهبر انقلاب: «خیلی از پدر و مادرهای شهدا از دنیا رفته‌اند و این فرصت از دست ما و شما گرفته شده که ما ببینیم خاستگاه این شهدا چیست.» ۹۵/۷/۵ 🌺 با حضور در گلزارهای شهدا، با مادران شهدا صحبت کنید و از آنها بخواهید که از سبک زندگی شهدای‌شان بگویند. https://eitaa.com/piyroo
🌸خاطره ای از خواستگاری حمید آقا🌸 ❣وقتی از حمید نتوانستم موردی به عنوان بهانه پیدا کنم سراغ خودم رفتم. سعی کردم از خودم یک غول بی شاخ و دم درست کنم که حمید کلا از خواستگاری من پشیمان شود، برای همین گفتم: « من آدم عصبی هستم، بد اخلاقم، صبرم کمه، امکان داره اذیت بشی،» حمید انگار متوجه قصد من از این حرفها شده بود گفت: «شما هر چقدر هم عصبانی بشی من ارومم، خیلی هم صبورم، بعید میدونم با این چیزا جوش بیارم.» گفتم : « اگه یه روزی برم سر کار یا برم دانشگاه خسته باشم، حوصله نداشته باشم، غذا درست نکرده باشم، خونه شلوغ باشه، شما ناراحت نمیشی؟» گفت: «اشکالی نداره، زن مثل گل میمونه، حساسه، شما هر چقدر هم که حوصله نداشته باشی من مدارا میکنم!» 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
شهید محمد حسین بشیری🌷 🌹 دو روز مونده بود از سوریه برگردیم . محمد حسین با قرارگاه هماهنگ کرد که به داخل شهر بریم و سوغاتی مختصری برای خانواده هامون تهیه کنیم . 🌹 بچه ها لباس شخصی پوشیدن و آماده رفتن شدیم که محمدحسین سفارش هایی کرد و آخر سر گفت : بچه ها چشماتون قشنگ شده ، مواظب چشماتون باشید که گناه زیبایی چشماتون رو نگیره . 🌹 آره کسی می تونست این حرف رو بزنه که چشمای خودش پاک باشه و ما به وضوح نورانیت و پاکی رو توی چشماش می دیدم . یاد شهدا با 🌹 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🌸 یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. 🌸کم مانده بود سکته کنم؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم، آماده شدم که اگر حرفی، چیزی گفت، جوابش را بدهم. 🌸 او یک دستمال از داخل جیبش در آورد، گذاشت رو زخم سرشو بعد از سالن رفت بیرون. این برخورد از صد تا توگوشی برایم سخت تر بود. 🌸در حالی که دلم می سوخت، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن، همان طور که می خندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شکستم، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده. 🌸همان طور که خون ها را پاک می کرد، گفت: این جا کردستانه، از این خون ها باید ریخته بشه، این که چیزی نیست. 🌺چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت: بمیر، میمردم. ؛ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🌷 شهید‌ احمد‌ علی نیری🌷 هیچگاه ندیدیم که احمد در کوچه و خیابان چیزی بخورد،میترسید کسیکه ندارد و مشکل مالی دارد ببیند و ناراحت شود. https://eitaa.com/piyroo 🕊
خوب نگاه کنید به چهره هاشان آن ها که تنها به زبان نگفتند ... را درک کردند، کوشیدند و مصداق " الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام " شدند. یاد شهدا با صلوات🌹 https://eitaa.com/piyroo
شهیدمدافع حرم 🌹 تولد ۵۵/۳/۴کاشمر شهادت ۹۲/۵/۲۸سوریه💔 گلزارشهدای امامزاده سیدحمزه کاشمر🌹 یادگاران ۸ساله ۱۳ساله عضو گروه تفحص پرانرژی،مخلص،اهل کار،دغدغه مندوعاشق کاربرای شهدا😊 💢خاطره از دوست و هم محله شهید : 🍃یادم میاد یک سالی ثبت نام حج عمره کرده بودم با در میون گذاشتم که اگه خدا خواست با هم مشرف بشیم؛😍گذشت.بعد از مدتی علی اقا رو دیدم . گفتم:چیکار کردی ؟؟ثبت نام کردی؟؟ گفت:جات خالی من رفتمو برگشتم گفتم: چجوری تعریف کرد به ماموریتی به جنوب داشته ودر اونجا به چندتا از بچه های اموزش میداده وکار فرهنگی میکرده.👌 ودر پایان ماموریت به بچه های که چند جزء رو حفظ کرده بودن جوائز نفیس از پولی که برا این سفر کنار گذاشته بوده؛هدیه میداده که بدرستی ثواب این کارش از چند تا حج بیشتر بود.وتازه چقدر هم از کرده خودش خشنود بود.😊 خدایش رحمت کند وبهشت گوارای وجودش.💔 🕊 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💌 ❤️ می خواهم مثل تو باشم 🍃 ویژگی خاصش عاشق پیشه بودنش بود! آری! عاشق پیشه! عاشق هرچیزی که او را بیشتر به یاد معبودش می انداخت... مثل خانواده اش 🍃 علاقه زیادی به رسیدگی به حیوانات خانگی و گل و گیاه داشت.🌱 🍃 از خصوصیات بارزش رسیدگی به امور مردم و گره گشایی از کارشان بود. 🍃 از محبان اهل بیت خصوصا امام حسین(ع) بود، به طوری که ذکر و فعل و درخواستش در امام حسین(ع) و خدمت به ایشان خلاصه می شد... حتی برای نام گذاری فرزندانشان از اسما ائمه مدد گرفتند. ایشان اصرار داشتند که همسرشان در ایام محرم حسین آقا را از شیر بگیرند تا فرزندشان همنوا با اطفال کربلا باشد...❣ 🍃 در یک دوره 40 روزه جهاد در سرزمین کربلا شرکت کردند. این دوره مصادف با عرفه بود، ایشان با زحمات فراوان و کار شبانه روزی توفیق پیدا کردند که دعای عرفه را در حرم امام حسین زمزمه کنند. در این مدت توفیق زیارت شش امام معصوم را پیدا کردند. 🍃 روز جمعه مصادف با اول محرم نزدیک ظهر در عملیات عاشورا در منطقه جرف الصخر در 30 کیلومتری کربلا در اثر انفجار تله انفجاری از ناحیه قفا مورد اصابت قرار گرفتند و به فیض شهادت نائل آمدند.🕊 🌹 چه زیبا به سالار شهیدان اقتدا کردی... عشقت مبارک 📚 مدافعان حرم 🌷 🚩 https://eitaa.com/piyroo
بابا چیا خوردی؟هر چی خوردی بگو تا بنویسم کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود، می‌رفتن دفتر کارشون من رو با خودشون می‌بردن. توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه جا رختی و سجاده و یخچال خیلی کوچک جلسه‌های بابا (حاج قاسم) که طولانی می‌شد به من می‌گفت برو تو اون اتاق و استراحت کن،توی یخچال آب و آبمیوه و شکلات تافی بود از همون تافی‌ها که پوستشون رنگی رنگی بود و وسطشون شکلات،ساعت‌ها توی همون اتاق می‌نشستم تا جلسه بابا تموم بشه و برم پیشش از توی یخچال چنتا تافی می‌خوردم و آبمیوه و آب، وقتی جلسه بابا تموم می‌شد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق می‌پریدم بغلش منو می‌شوند روی پاهاش،می‌گفت:بابا چیا خوردی؟هر چی خوردی بگو تا بنویسم دونه به دونه بهش می‌گفتم حتی آب معدنی و شکلات،موقع رفتن دستمو که می‌گرفت تو راه کاغذ رو به یه نفر می‌داد و می‌گفت:بده به حسابداری،دختر من این چیزا رو استفاده کرد،بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن. https://eitaa.com/piyroo
✨ ا ﷽ ا ✨ 🥀 🕊 🌸سید به غسل جمعه بسیار اهمیت میداد.و سعی میکرد هیچ موقع غسل جمعه را ترک نکند. 🌸یک روز جمعه به همراه با دوستش به حمام عمومی میروند. 🌸سید چند انگشتر داشت. یکی از آنها از همه زیباتر بود.که ظاهرا انگشتر هدیه ازدواج سید بود. 🌸خلاصه با دوستش آب بازی میکردند. که یکدفعه دوستش لگن آب سردی به طرف سید پاشید. سید جا خالی داد.اما اتفاق بدی افتاد.😳 🌸سید با چهره رنگ پریده به دنبال انگشتر ( که هدیه همسرش بود )میگشت. ولی شدت آب بقدری بود که انگشتری که سید به آن علاقه داشت .آب آن را به چاه برده بود.دیگر کاری نمیشد کرد.😔 با مسئول حمام هم صحبت کردیم ولی بی فایده بود. 🌸دوستش به شوخی به سید میگوید این به دلیل دلبستگی تو بود.😍 تو نباید به مال دنیا دل ببندی. 🌸سید گفت.راست میگویی.ولی این هدیه همسرم بود.خانمی که ذریه س است. اگر بفهمد که اوایل زندگیمان هدیه اش را گم کرده ام..بد میشود.😔 🌸خلاصه سید خیلی ناراحت بود. دو روز از اون اتفاق گذشته بود. 🌸دوستش با کمال تعجب بعد از اون اتفاق، نگاه به انگشان سید میکند. میبیند😳 دقیقا همان انگشتری را در دستان سید میبیتد که آب در چاه انداخته بود. دقیقا همان انگشتر بود. انگشتری که به چاه فاضلاب حمام رفته بود.و هیچ راهی هم برای پیدا کردن مجدد آن نبود. 🌸ولی الان همان انگشتر در دستان سید بود.🤔 🌸دوستش سید رو قسم میدهد که این انگشتر را چطوری پیدا کرده⁉️ 🌸ولی سید ساکت بود. ولی این چیزی نبود که دوستش به این سادگی از آن بگذرد. 🌸دوستش سید را قسم به حق مادرش میدهد. 🌸سید مکثی میکند.و به دوستش میگوید تا زنده هستم جایی نقل نکن.حتی اگر توانستی بعد از من هم به کسی چیزی نگو. چون تو را به خرافه گویی و ... متهم میکنند. سید میگوید👇👇👇 🌸من آن شبی که با هم بودیم با ناراحتی به خانه رفتم.و مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. 🌸قبل از خواب به مادرم ( حضرت زهرا س ) متوسل شدم. گفتم: مادر جان بیا و آبروی مرا بخر.😔 🌸طبق معمول سوره واقعه را خواندم و خوابیدم. نیمه های شب برای نماز شب بلند شدم مفاتیح من بالای سرم بود.مسواک و انگشتر دیگرم را روی آن گذاشته بودم. 🌸موقع برخواستن مفاتیح را برداشتم و به بیرون اتاق رفتم . وضو گرفتم و آماده نماز شب شدم. قبل از نماز به سمت مفاتیح رفتم.تا اون یکی انگشترم را در دست کنم. 🌸یکباره و با تعجب دیدم که دوتا انگشتر روی مفاتیح است. 🌸وقتی با تعجب دیدم انگشتری که در چاه حمام گم شده بود . دقیق روی مفاتیح قرار داشت. دقیقا با همان نگیتی که گوشه اش پریده بود.😍😄 نمیدونی چه حالی داشتم🙏 https://eitaa.com/piyroo
~🕊 ❤️🕊 شهید ابراهیم هادی مدتی در جنوبِ شهـر معلـم بود؛ مدیـر مدرسہ‌اش می‌گفت آقا ابراهیم از جیب‌خودش پول می‌داد به یڪی از شاگـردها تا هر روز زنگ اول برای ڪلاس نان‌و پنیر بگیرد! آقاهادی نظرش این بود که این‌ها بچــہ‌های منطقـہ محـروم هستند. اڪثراً سر ڪلاس گـرسنـہ هستنــد. بچـہ گـرسنـہ هـم درس نمی‌فهمد. ابـراهیـم هادی نـہ تنهـا معلــم ورزش، بلڪـہ معلمـی بــرای اخـلاق و رفتار بچـہ‌ها بود. دانش آموزان هـم ڪـہ از پهلـوانـی‌ها و قهرمانی‌های معلم خودشان شنیده بودند شیفتـہ او بودند. https://eitaa.com/piyroo
👈👌 👉 🌹 ایثار با صورت رنگ پریده پرستار به صورت رنگ پریده و لبهای ترک خورده مجروح حاج احمد متوسلیان نگاه کرد و بعد به پاهای زخمی اش. گفت: برادر اجازه بدهید داروی بی هوشی تزریق کنم. این طوری کمتر درد می کشید. حاجی هم ناله ای کرد و گفت: نه! بی هوشم نکن! دارویت را نگهدار برای آنهایی که زخم های عمیق تری دارند. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
~🕊 ❤️🕊 شهید ابراهیم هادی مدتی در جنوبِ شهـر معلـم بود؛ مدیـر مدرسہ‌اش می‌گفت آقا ابراهیم از جیب‌خودش پول می‌داد به یڪی از شاگـردها تا هر روز زنگ اول برای ڪلاس نان‌وپنیر بگیرد! آقاهادی نظرش این بود که این‌ها بچــہ‌های منطقـہ محـروم هستند. اڪثراً سر ڪلاس گـرسنـہ هستنــد. بچـہ گـرسنـہ هـم درس نمی‌فهمد. ابـراهیـم هادی نـہ تنهـا معلــم ورزش، بلڪـہ معلمـی بــرای اخـلاق و رفتار بچـہ‌ها بود. دانش آموزان هـم ڪـہ از پهلـوانـی‌ها و قهرمانی‌های معلم خودشان شنیده بودند شیفتـہ او بودند. ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ https://eitaa.com/piyroo
[ شهید عباس دانشگر در قسمتی از دست‌نوشته خود می‌گوید : می‌خواهم عوض بشوم ؛ همه ی زندگی ام را عوض بکنم . ‌‌. می‌خواهم آن کسی باشم که دوست دارم نه آن چیزی که یک ذهن ِمریض از من ساخته است . هرگز از تاخیر و دیر شدن به آرزوهایم نا امید نمی‌شوم زیرا بخشش ِالهی به اندازه نیت است.] 🔸علی اکبر رائفی پور می گوید: به زادگاهش رفتم. پدرش سررسید سال ۱۳۹۴ شهید را به من داد وقتی برنامه عبادی اش را دیدم بر خود لرزیدم. ✓ مداومت بر نماز شب(حداقل سه رکعت نماز شفع و وتر) ✓ خواندن هرروز حداقل یک صفحه قرآن با تفسیر ✓ مناجات حضرت امیرالمومنین(علیه‌السلام) و زیارت حضرت زهرا(سلام الله علیها) ✓ ذکر روز چند مرتبه... ➕ما حرف زدیم و شهدا عمل کردند. خداوند متعال به درجاتش بیفزاید و او را با اولیاءش محشور فرماید.🔆 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ مدافع حرم ‍‌ https://eitaa.com/piyroo