🌹 #شهدا_و_امامرضــا 🌹
میگفت: « توی خواب دیدم مریضی سختی دارم. آقا آمدند و فرمودند چرا اینقدر ناراحتی و ناله می کنی؟ عرض کردم آقا تاب و توانم کم شده. نظر لطفی کردند و باز فرمودند چه می خواهی؟ گفتم آقاجان، شما اول شفایم بدهید؛ بعد هم شهادت را نصیبم کنید.»
شفایش را از امام رضا (ع) گرفته بود.
برای شهادتش هم فرموده بودند: «وقتی به شهادت می رسی که ازدواج کرده باشی.»
روی همین حساب
برای ازدواج سریع اقدام کرد
برایش خواستگاری رفتم و
چیزی نگذشت که رخت دامادی پوشید.
وعده امام رضـا (ع)
خیلی زود تحقق پیدا کرد ،
رخت دامادی که پوشید
رخت شهادت را به تنش پوشاندند ...
✍🏻 راوی : مادر شهید
ولادت : فراش محله بهشهر مازندران۱۳۴۰ شهادت: ام الرصاص ۱۳۶۵
مزار: بهشت فاطمه بهشهر
🌷 #شهید_حسین_کشاورزیان
#لشکر_ویژه۲۵_ڪربلا 🌷
❤️ شادی روح شهدا صلوات ❤️
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌷 #شهدا_و_امامرضـا 🌷
🍃با آقامهدی و شهیدصادقی
رفته بودیم شاهـرود برای بررسیِ
مشکلات سپاه و بسیج آنجا ،
آقامهدی روی بچههای شاهرود
خیلی حساب باز میکرد، نیروهای زبدهای
که رزمندگان گردان کربلای لشکر ۱۷ بودند.
🌱ڪارمان که تمام شد
سوار ماشین شدیم تا برگردیم، امّا
آقامهدی بالبخند و ملایمت آمد جلو و گفت: «حاج آقا، بچهها میگن تا مشهد راهی نمونده
اگه قبول کنین بریم زیارت و برگردیم،
زیاد طول نمیکشه.» تا آمدم حرفی بزنم
شهید صادقی نشست پشت فرمان و
دور زد سمت مـشهد ....
🌾نزدیک مشهد که شدیم
حال و هوای آقا مهدی دیدنی بود
سکوت کرد و رفت توی خودش،
تمام حواسش جمع امام رضــا (ع) بود
وقتی رسیدیم ....
اولین کاری که کرد غسل زیارت بود
بعد هم راه افتاد سمت حرم، تا صبح ماند.
☘هنوز هم که هنوز است ،
حسرت آن حالتهایش را میخورم ،
حسرت آن اشک ها، ناله ها و
بیداری سحرگاهی اش ...
✍🏻 راوی: مرحوم حجتالاسلام ایرانی
💐ولادت : تهران ۱۳۳۸
🌹شهادت: جاده بانه سردشت ۱۳۶۳
مزار: گلزار شهدای علیبنجعفر(ع) قم
🌷#شهید_سردار_مهدی_زینالدین
#فرمانده_لشکر۱۷_علیبنابیطالب
✅ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🕊