eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
یہ سـربـند دادھ بـود گـفٺ: شـهید ڪہ شـدم ببندیـدش بہ سـینہ ام🙂 جـنازھ اشــ کـہ اومـد سـر نـداشتــ🕊😔 سـر بـند رو بـسـتیم بـہ سـینہ اش روے سـربند نـوشـتہ بـود: (انـا زائـر الـحـسـین)😭💔 https://eitaa.com/piyroo
یہ سربند داده بود گفت: شهید ڪہ شدم ببندیدش بہ سینہ‌ام پیکرش کہ اومدسر نداشت😔 سر بند رو بستیم بہ سینہ‌اش رویِ سربند نوشتہ بود: |انا زائر الحسین|😭💔 🏴 https://eitaa.com/piyroo
☺️ 😍 از زبان همسر شهید فردا یا پس فرداش رفتم بابل برای ثبت نام...نمیدانم چرا اما از موقعی که از زدم بیرون ، هیچ آرام و قراری نداشتم.😢😨 همه اش تصویر از جلو چشمانم رد میشد.هر جا میرفتم محسن را میدیدم. 😥حقیقتش نمیتوانستم خودم را گول بزنم..ته دلم احساس میکردم که بهش علاقه دارم. 😇احساس میکردم . 😌برای همین یکی دو روزی که بابل بودم، توی خلوت خودم می ریختم. 😭انگار نمی توانستم دوری محسن را تحمل کنم...بالاخره طاقت نیاوردم زنگ زدم به و گفتم: "بابا انتقالی ام رو بگیر. میخواهم برگردم نجف آباد."😢از بابل که برگشتم نمایشگاه تمام شده بود...یک روز بهم گفت: "زهرا، من چندتا از عکس های امام خامنه ای رو نیاز دارم. از کجا گیر بیارم؟"🤔 بهش گفتم:" مامان بذار به بچه های موسسه بگم که چه جور میشه تهیه اش کرد. "قبلا توی نمایشگاه ، یک زرنگ بازی کرده بودم و شماره محسن را یک طوری بدست آورده بودم... پیام دادم براش... برای اولین بار... نوشت:"شما؟" جواب دادم: " هستم. "😌کارم رو بهش گفتم و او هم راهنمایی ام کرد...از آن موقع به بعد ، هر وقت کار درباره موسسه داشتم، یک تماس و با محسن میگرفتم تا اینکه یک روز هر چه تماس گرفتم ، گوشی اش خاموش بود روز بعد تماس گرفتم. باز گوشی اش خاموش بود! شدم روز بعد و روز بعد و روزهای بعد هم تماس گرفتم ، اما باز هم خاموش بود. 😔دیگر از و داشتم میمردم دل توی دلم نبود😣فکری شده بودم که نکند برای محسن اتفاقی افتاده باشد; با اینکه با او هیچ نسبتی نداشتم آن چند روز آنقدر حالم خراب بود که مریض شدم و افتادم توی رختخواب! 😪نمی توانستم به پدر و مادرم هم چیزی بگویم. خیلی شرم و حیا میکردم. 😔تا اینکه یک روز به سرم زد و… ..😯 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
(بخش‌دوم) از زبان . عید نوروز بود. محسن آقا و زهرا آمدن خانه‌مان. گوشه اتاق پذیرایی گذاشته بودم. تا داخل شد و چشمش به مجسمه افتاد، نگاهش را قاپید. انگار که یک زن واقعی را دیده باشد!‼️ بهم گفت: "دایی جون شما دایی زنم هستید. اما مثل دایی خودم می مونید. یه پیشنهاد. اگه این مجسمه را بردارید و به جاش یه چیزه دیگه بزاری خیلی بهتره."😉✌🏻 گفتم:" مثلاً چی؟" گفت:"مثلاً عکس شهید کاظمی. " با گوشه لبم لبخندی زدم که یعنی مدل مان کن بابا، عکس شهید دیگر چه صیغه ای بود. نگاهم کرد و گفت: "دایی جون وقتی روبروی آدم باشه، آدم حس میکنه گناه کردن براش سخته. انگار که شهید لحظه به لحظه داره می‌بیند مون."😌😇 حال و حوصله این تریپ حرف ها را نداشتم.😩 خواستم یک جوری او را از سر خودم وا کنم گفتم: "ما که عکس این بنده خدا این را نداریم." گفت: "خودم برات میارم. "😉✌🏻 نخیر ول کن ماجرا نبود. یکی دو روز بعد یه قاب عکس از شهید کاظمی برایم آورد. با بی میلی و از روی رودربایستی ازش گرفتم گذاشتمش گوشه اتاق.😬 الان که نیست آن قاب عکس برایم خیلی عزیز است.خیلی. محسن است و هم حس می کنم حاج احمد با آن لبخند زیبا و نگاه مهربانش دارد لحظه به لحظه زندگی ام را می بیند حق با محسن بود انگار کردن واقعا سخت است😢😔👌🏻 ••••••••••••• یک بار با هم رفتیم اصفهان درس . آن جلسه خیلی بهش چسبید.😍 از آن به بعد دیگر نمک گیر جلسات حاج آقا شد. 🤩 جمعه ها که می رفتیم سر حاج احمد،جوری تنظیم می کرد که با درس اخلاق آیت الله ناصری هم برسیم. توی جلسات دفترچه اش را در می‌آورد و حرف ها و نکته های حاج آقا را می‌نوشت. از همان موقع بود که بیشتر شد دیگر حسابی رفت توی نخ . یادم هست آن سال ماه شعبان همه هایش را گرفت😮💪🏻 •••••••••••••• چند وقتی توی مغازه پیشم کار می‌کرد. موقع مغرب که می شد سریع جیم فنگ می شد و می رفت. می گفتم: "محسن وایسا نرو. الان تو اوج کار و تو اوج مشتری." محلی نمی‌گذاشت می گفت: "اگه میخوای از حقوقم کم کن من رفتم."😌👌🏻 می رفت من می ماندم و مشتری ها و… خم که رفته بودیم برای ، محسن وسط مراسم ول کرد و رفت توی یک اتاق شروع کرد به نماز خواندن. دیگر داشت کفرم را در می آورد😠 رفتم پیشش گفتم: "نماز تو سرت بخوره یکم آدم باش الان مراسم جشنته. این نماز رو بعداً بخون." به کی می گفتی؟ گوشش بدهکار نبود همان بود که بود☹️ ... https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
موقع رفتن بهش گفتم: بروداداش،ولی برگـــرد...🥀 یه لبخندے زد و گفت: من دیگه برنمیگردم... گفتم:نزن این حرفو،توبچه ڪوچیڪ داری... یه دست زد به گردنش و گفت: این گـــردنو میبینے؟! ...💔 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
وقتی روز اعزام معلوم شد، دو هفته بعد (از نوشته شدن اسمش تو اعزامی ها) رفتیم امام زاده شاهزاده حسین، آنجا تلفن محسن زنگ خوردفکر کردم یکی از دوستانش است یواشکی گفت: چشم آماده می‌شم گفتم: کی بود؟ میخواست از زیرش در برود پاپی‌اش شدم گفت: فردا صبح اعزامه. احساس کردم روی زمین نیستم پاهایم دیگر جان نداشت سریع برگشتیم نجف آباد گفت: باید اول به پدرم بگم اما مادرم نباید هیچ بویی ببره ناراحت میشه ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم و بدون گریه بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد همان موقع عکس پروفایل تلگرامم را عوض کردم: من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود ... ‌ ‌‌ 📚برشےازکتاب "سربلند" https://eitaa.com/piyroo
[بعضی از روزهایِ جمعه تلفن همراهـش خاموش بود.. وقتی دلیلش رو می‌پرسـیدم میگفت: ارتباطم را با دنیا کمتر می‌کنم تا کمی زمانم را برایِ امام زمـانم اختـصاص بدهم.. اینکه چطوری می‌تـوانم برایِ ایشـان مفید باشـم!] https://eitaa.com/piyroo
🪴 خدایا! با کوچکتر و محو شدن هلال ماه رمضان، گناهانمان را نیز محو کن ..🤍 صحیفه‌سجادیه‌ / دعای۴۴ 🌙ماه رمضان به سه قسمت تقسیم میشه: ➊↫ دهه اول رحمت ➋↫ دهه دوم مغفرت ➌↫ دهه سوم اجابت ☘پس دهه اول را دعا کنیم رحمت خدا نصیب حال ما بشه و کلمه طیبه را زیاد بخوانیم 【 لا اله الا الله 】 ☘دهه دوم را استغفار بخوانیم تا عفو شویم 【 استغفرالله و اتوب الیه 】 ☘دهه سوم برای طلب بهشت و رهایی از جهنم دعا کنیم 【 اللهم اجرنی من النار اللهم ادخلن الجنت 】 🌙 آهای دوست خوبم! چقدر حواسمون هست؟ چقدر داریم جوونیمونو جای درستش خرج میکنیم؟👀 نکنه یه وقت ما هم از همون جوون های بی تفاوت و سازش کار باشیم که نسبت به همه چی بی تفاوتن و دینشون براشون مهم نیست! شهدا با خونشون پای جهاد در راه خدا ایستادن امروز ما برای جهاد تبیینمون چیکار کردیم؟ چقدر شهید دادیم؟ چقدر غرق شده...💔🚶 ...! مواظب‌حجاب‌خود‌باشید کہ‌این‌مهم‌ترین‌چیز‌است‌... در‌اجتماع‌ما‌کسۍ‌بہ‌فکر‌رعایت‌حجاب‌و‌ اخلاق‌نیست‌!‌ ولۍ‌شما‌بہ‌فکر‌باشید‌و‌زینبۍ‌برخورد‌باشید. سہ‌چهارم‌دختران‌حال‌حاضرحجابشان‌ حجاب‌نیست!و‌چیز‌هایۍ‌کہ‌مۍ‌پوشند واقعا‌حجاب‌نیست !! ممکن‌است‌چادر‌بپوشند‌ولۍ‌چادرشان‌ داراۍ‌مد‌و‌زرق‌و‌برق‌است..!! داریم‌بہ‌سراغ‌بدعت‌ها‌مۍ‌رویم‌... حجاب‌مۍ‌پوشند‌ولۍ‌بد‌ن‌نما..! حجاب‌بر‌سر‌دارند‌ولۍ‌با‌مدل‌‌هاۍ‌جدید و‌صورت‌آرایش‌کرده!! اینها‌از‌کجا‌مۍ‌آید..؟😅 احترام‌چادرۍ‌کہ‌بر‌سر‌دارید‌نگہ‌دارید‌. ما‌باید‌از‌فاطمہ‌زهرا(س‌)الگو‌بگیریم 🕊¦⇠ ❣️¦⇠ °-{🧡}-° ❣️ ❣️ یک طورے زندگے ڪن ڪه خداعاشقت بشه تاخوب بخرد تورو. ❣️ ❣️ یاامام رضا:توڪه آخرگره رووامیڪنے پس چرا امروزوفردامیڪنی. ❣️ ❣️ تامیتوانیدبراے ظهوردعاڪنیدڪه بهترین دعا هاست. ❣️ ❣️ شیعه به دنیا آمدیم ڪه موثردرتحقیق ظهورباشیم. ❣️ ❣️ دراون دنیا جلوے بے حجاب هاوآنهایے ڪه تبلیغ بے حجابے میڪنند رامیگیرم. ❣️ ❣️ آمدم به عراق براے جنگ تا انتقام سیلے حضرت زهرا(سلام الله علیها)رابگیرم. ❣️ ❣️ نمازهایتان را اول وقت بخوانید ڪه بهترین عمل است. ❣️ ❣️ هرجوان پسریادخترے ڪه نمازش رااول وقت بخواند شفاعتش میڪنم. ❣️ ❣️ ازراه واهداف انقلاب وسخنان امام خامنه اے دور نشوید. 🧡|↫ 📙|↫ در رحمت خدا همیشه باز و فانوس قشنگش همیشه روشنه ترس و ناامیدی و تردید را بخاک بسپار. و امید و صبر و عشق را راه زندگیت قرار بده https://eitaa.com/piyroo
رفیقش می‌گفت'' درخواب‌محسن‌رادیدم‌که‌می‌گفت: هرآیه‌قرآنی‌که‌شمابرای‌شهدامی‌خوانید دراینجاثواب‌یك‌ختم‌قرآن‌رابه‌اومی‌دهند ونوری‌هم‌برای‌خواننده‌آیات‌قرآن فرستاده‌مۍشود..🕊 ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ https://eitaa.com/piyroo
مانتوهرچقدرم‌‌‌بلندوگشادباشہ‌ آخرش‌چادرنمیشہ‌...! میراث‌‌خاڪی‌حضرت‌‌زهراۜچادره📻🌿!' 🌷 https://eitaa.com/piyroo
رفیقش می‌گفت' درخواب‌محسن‌رادیدم‌که‌می‌گفت: هرآیه‌قرآنی‌که‌شمابرای‌شهدامی‌خوانید دراینجاثواب‌یك‌ختم‌قرآن‌رابه‌اومی‌دهند ونوری‌هم‌برای‌خواننده‌آیات‌قرآن فرستاده‌مۍشود..💔🌿 🌷 https://eitaa.com/piyroo
📌جای شهید حججی خالی که مادرش گفت: عکس سربریدنشو دیدم دلم اتیش نگرفت،عکس اسارتشو دیدم اتیش نگرفتم اما عکسی دیدم که لباش خشکه دلم اتیش گرفت.. 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
و سلام بر او که می گفت: «از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امام زمان(عج) است» 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo