eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
یک زیارت عاشورا،به نیابت ازیک شهید امروز به نیابت از _دانشگر🌷 روحش شاد ♦️به نیت تعجیل در امر فرج ♦️سلامتی رهبرمون ♦️عاقبت بخیری همه ما https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
تولد: ۱۸ / ۰۲ / ۱۳۷۲ شهادت: ۲۰ / ۰۳ / ۱۳۹۵ محل شهادت: سوریه مزار: امامزاده علی اشرف(ع) 🔻عباس دانشگر در سمنان چشم به جهان گشود عباس پسری مومن وانقلابی بود.هجده ساله بود که مفتخر شد لباس سبز پاسداری را بر تن کند . سرباز دانشگاه امام حسین «علیه السلام» شد. به اسم نبود بلکه در عمل سرباز مسیر کربلا بود. ✨عبادت هایش، عاشقانه های خاصی بود،تعقیبات نماز را انجـام می داد.بعد از هر نماز سر به مهر می گذاشت ، می دانست چگونه دلبری کند از خالقش...! می دانست سجده نزدیکترین حالت عبـد به معبــود است...تا قبل از خطبه عقد، به خاطـر اینکه چشمش به نگاهِ نامحرم آلوده نشــود؛ چهره همسرش ندید... واین حفظ نگاهش او را رساند به؛ شهید نظر می کند به وجه الله... 📌خود را ریزه خوار سفره شهدا هم به حساب نمی آورد؛ اما عاقبت هم سفره آن ها شد.می گفت: بازیچه دنیاییم، الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ، ما هستیم. چه خوب ما را شناخته بود...!مشغولیم به دنیا.ای کاش سرگرم راه شهدا باشیم نه سرگرم حرف از شهدا. مدافع حرم دانشگر 🌷 https://eitaa.com/piyroo
🏴 ماه محرم که فرا می رسید پیراهن مشکی به تن می کردو چفیه سبز رنگی به گردن می انداخت می شد عشق  و محبت او به اباعبدالله را در چهره اش دید اما او به شور اکتفا نمی کرد به هیاتی می رفت که بار علمی و معنوی بیشتری داشته باشد . کنار دوستانش می نشست و سینه زنی که شروع می شد عاشقانه سینه می زد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دانشگر 🌷 https://eitaa.com/piyroo
: شهید عباس نصر آبادی فرزند قاسم در سال 1344 در روستای نصرآباد سبزوار به دنیا آمد. در کودکی به سبزوار نقل مکان کرد و تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه باموفقیت گذراند و بعد زا آن در مرکز تربیت معلم پذیرفته شد. عباس اوقات فراغتش را با مطالعه کتابهای مختلف سپری می کرد. او جوانی خوش برخورد و زحمتکش بود و به خانواده اش علاقه داشت و به آنها احترام می گذاشت و به اطرافیان نیکی می کرد و در کارها به آنها بسیار کمک می نمود. در انجام واجبات و ترک محرمات کوشا و دقیق بود و به نماز و قرآن اهمیت بسیارمی داد. بسیار راستگو و درستکار بود و به اهل بیت (ع) علاقه وافری داشت در مراسم مذهبی و مجالس عزاداری ائمه اطهار (ع)فعالانه حضور می یافت. عباس قبل از انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپیمائی ها ی پر شور مردم سبزوار علیه رژیم پهلوی شرکت می کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پایگاه بسیج فعالیت می نمود و به حضرت امام خمینی عشق می ورزید. او برای دفاع از دین و کشور اسلامی خود در سال 1365 داوطلبانه به میادین نبرد حق علیه باطل شتافت و به آرزوی دیرینه خود که شهادت در راه خدا بود نائل گشت. نصرآبادی🌷 https://eitaa.com/piyroo
عباس هیچ حرفی از سوریه با من نزد و تنها گفت: برای یک ماموریت ۴۵ روز خواهد رفت، من طاقت دوری اش را نداشتم، برای همین زمانی که ساکش را می‌برد بیرون رفتم تا خداحافظی کردن و رفتنش را نبینم، آن شب چند بار تماس گرفت وقتی متوجه حال خراب من شد، از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به خانه آمد، گفت: مادر هر وقت جنگ بشه و من برم توی اون جنگ حتماً شهید می‌شم چون از امام حسین(ع) خواستم، بعد از شهادت من گریه نکن و هر زمان که به یاد من افتادی دلتنگ شدی به یاد علی اکبر امام حسین (ع) گریه کن. آن شب سخت دلتنگش بودم، وقتی نیمه شب از خواب بلند شدم، متوجه شدم چراغ اتاقش روشن است ته دلم به من می‌گفت: عباس دارد وصیت‌نامه می‌نویسد، طاقت نیاوردم جلو بروم و خلوتش به هم بزنم بعد از شهادتش یکی از نوشته‌هایش را پیدا کردم، نوشته‌اش مربوط به زمانی بود که به کربلا می‌رفت، در آن با جملات و کلمات واژه های زیبا خداوند را قسم داده بود تا شهادت نصیبش شود، از خدا خواسته بود اگر لیاقت شهادت را نداشت مرگش را در روضه های امام حسین (ع) قرار دهد. آسمیه🌷 https://eitaa.com/piyroo
گاهی که می‌خواستم از سمنان به دانشگاه امام حسین (ع) بروم، با عباس هماهنگ می‌کردم و سوارش می‌کردم و با هم به تهران می‌رفتیم. همشهری بودیم. در سه چهار باری که با او همسفر شدم می‌دیدم که او به نماز اول وقت بسیار مقید است. همان اول سفر مسجد بین راهی را که قرار بود در آن نماز بخوانیم مشخص می‌کردیم. جوان آرام و متینی بود و حرف‌های لغو و بیهوده نمی‌زد. وقتی همراهم بود یک قوت قلبی برای من بود. دانشگر🌷 https://eitaa.com/piyroo
📜فرازی از وصیت: خدایا تو هوشیارمان کن. تو مرا بیدار کن. صدای العطش میشنوم صدای حرم می آید گوش عالم کر است. خیام می سوزد اما دلمان آتش نمیگیرد. مرضی بالاتر از این؛ چرا درمانی برایش جستجــو نمی کنیم؟ روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم. دانشگر🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo