بچگی عبدالصالح با همه فرق داشت. آرام بود و صبور.
یادم نمیآید اذیتم کرده باشد. منظم بود و درسخوان و البته خیلی کنجکاو...
چشم از او برمیداشتم دل و روده یکی از وسایل خانه را به هم ریخته بود تا ببیند چطور کار میکند. اتو، سشوار، سماوربرقی، همه را باز میکرد و وقتی خیالش راحت میشد، بیسروصدا گوشهای پنهانشان میکرد.
از همان بچگی بیشتر وقتش با من میگذشت. حاجآقا سرش گرم جنگ و جبهه بود.
#شهیدعبدالصالحزارع🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo