#برای_رضای_خدا
دیدم با سر و وضع خاکی و گلی از در اومد داخل اتاق! گفتم: "فرمانده... چه خبر؟ کجا بودید که این طور خاکی و گلی شدید؟"😕
لبخند ملیحی زد و رفت نشست....میدونستم داره از گفتن موضوع خودداری میکنه. چند روزی این اتفاق تکرار شد تا اینکه یه شب🌖 که شیفت بودم، گاه و بی گاه خوابم میبرد و چرت میزدم، یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمام رد شد!👀 وسوسه شدم و سایه رو تعقیب کردم ببینم چکار میکنه🚶، دنبالش رفتم دیدم ایشون مشغول نظافت حیاط و سرویسهای بهداشتی هستند. خجالت کشیدم😞 و دویدم سمتش و ازش خواستم ادامه کار رو به من بسپاره؛ گفتم: "شما فرماندهی... این کارا وظیفه ماست که نیروی شما هستیم"☺️
جواب داد: "کاری که واسه رضای خدا☝️ باشه جایگاه انسان رو تغییر نمیده... من این کارو دوست دارم و انجام میدم.☺️ چون میدونستم بچه ها نمیذارن انجام بدم قبل از نمازصبح و تو تاریکی انجام میدم."
از خودم خجالت کشیدم و سرمو پایین انداختم.😔😞
ارسالی👇
راوی: همسر شهید مدافع_حرم
#شهید_حجت_باقری❤️
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍃🌺🍃🌺
💢یه روز دیدم شهید باقری با سر و وضع #خاکی و گلی از در اومدن داخل اتاق گفتم: فرمانده چه خبر کجا بودید که این طور خاکی و گلی شدید ؟
💢 #لبخند ملیحی زد و رفت نشست. میدونستم داره از گفتن موضوع خودداری میکنه. چند روزی #تکرار شد تا اینکه ی شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم میبرد و چرت میزدم، یک لحظه متوجه شدم #سایه ای از جلوی چشمام رد شد، وسوسه شدم و سایه رو #تعقیب کردم ببینم چکار میکنه
💢دنبالش رفتم دیدم ایشون مشغول #نظافت حیاط و سرویسهای بهداشتی هستند خجالت کشیدم و دویدم سمتشون و از ایشون خواستم ادامه کار رو به من بسپارن
💢گفتم: شما #فرماندهی این کارا #وظیفه ماست که نیروی شما هستیم. ایشون جواب دادن کاری که واسه #رضای_خدا باشه جایگاه انسان رو تغییر نمیده
💢من این کارو دوست دارم و انجام میدم چون میدونستم بچه ها نمیذارن انجام بدم قبل از نمازصبح و تو تاریکی انجام میدم.
💢از خودم خجالت کشیدم سرمو پایین انداختم و گفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری..
#شهید_حجت_باقری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo