#رسم_خوبان
همراه با آقا اسماعیل
از سه راه خرمشهر به سمت خط
در حرکت بودیم ...
خودروی ما یک استیشن کولردار بود
چندنفر از بسیجیها به محض دیدن استیشن، دست بلند کردند. من هم مشتاقانه پا روی ترمز نهادم و آنها را سوار کردم.
یکیاز آنان ، همین که سوار شد و هوایِ خنکِ داخل را احساس کرد ، با لحن خاصی گفت: «واای ، شما چه جای خنکی نشسته اید!»
آقا اسماعیل با شنیدن این جمله
در خود فرو رفت و چیزی نگفت
ولی وقتی آنان پیاده شدند
به کولر اشاره کرد و گفت:
«خاموشش کن!»
بعد آن روز ...
دیگر سوار خودروی کولر دار نشد و
به تردد با یک ماشین آمبولانس قناعت کرد!
روزی در آمبولانس سر صحبت را باز کرد و
گفت : « من چون فرمانده هستم خودرویِ
کولردار سوار شوم و بچه بسیجیها
در هوای گرم به سر ببرند ؟! »
نگه جهان نوردی ، قدمی ز خود برون آ
که زخویش اگر گذشتی، همهجا رسیده باشی
📚 بدرقه ماه ص ۸۰
🌷 #شهید_سرلشکر_اسماعیل_دقایقی
#فرمانده_قهرمان_تیپ۹بدر 🌷
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo