از دستش خیلی ناراحت بودم ..
ڪلی حرف آماده کرده بودم اما وقتی دیدمش
زبانم بند آمد و نتوانستم چیزی بگویم،،
مجید به طرفم امد ڪنارم نشست و گفت :
میدونم از دستم ناراحتی. الـٰان مسجد بودم
بعد از نماز زیارت عـٰاشورا خوندم و تو سجدهِ آخرش
از خـُدا خواستم بخاطر اینکه
باهات بـَد حرف زدم منو ببخشه ..!
#شهید_مجید_کاشفی🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo