راوی : مصیب معصومیان
✍️ را افتادیم، به سمت خط سید صادق می رفتیم برای سر کشی از نیروها. در راه به پلی رسیدیم که کاملا در تیر رس مستقیم دشمن قرا داشت. جنبنده ای اگر از آنجا می خواست رد بشود عراقی ها اجازه نمی دادند سالم به آن سر پل برسد.
با یستی از روی پل رد می شدیم. ناصر گفت که به حالت خمیده رد بشوم. دویدم، خودم را به آن طرف رساندم. ناصر باید می آمد.
✨راه افتاد. تعجب کردم، انگار آمده پیاده روی، هیچ ترس و دلهره و واهمه ای در صورتش دیده نمی شد، آمد تا رسید به وسط پل. چند لحظه ای تو قف کرد. ایستاد به اطراف نگاه کرد و دو باره راه افتاد و به سلامتی رسید کنار من.
گفتم: ناصر از جانت سیر شدی؟
گفت: نه، ولی باید گاهی به این شکل خودمان رو به عراقی ها نشون بدیم ، چون این کار های ما عراقی ها رو به وحشت میندازه.
#شهیدناصرباباجانیان🌷
#مصیب_معصومیان🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo