eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
♻بســـم رب الشهـــداء و الصدیقیــــن♻ 💢شهــیدی ڪه هرهفته مادرش راسرقبرصدا میزد..شهـــیدمستجاب الدعو
‍ ‍ ‌ ❣❣ که مادرش را هرهفته سرِ قبر صدا می زند ... 🌿هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد. سیدمهدی غزالی از شهدای لشکر 25 کربلا در عملیات والفجر شش می باشد، مستجاب الدعوه بود و بسیاری از مردم، متوسل به جدش می شدند و حاجت روا می گشتند ... مادر شهید می گوید: نیمه شعبان متولد شد، او را به همین مناسبت "سیدمهدی" نامیدیم. بسیاری از افراد محل اگر حاجتی داشتند و یا اگر گره ای به کارشان بود، جدّ سیدمهدی را نذر می کردند و حاجت روا می شدند. 🌿روزی حسابدار کارخانه نساجی به بیماری سختی دچار شده بود، از آنجائی که احوال سیدمهدی را شنیده بود، متوسل به جد سیدمهدی شد و نذر کرد که اگر شفا پیدا کند، سیدمهدی را در کارخانه استخدام نماید. او شفا گرفت و سیدمهدی چندین سال کارگر کارخانه نساجی شد. 🌿در تمامی مراسمات مذهبی و روضه خوانی ها سیدمهدی را با خودم می بردم. بسیار به این مراسمات و روضه خوانی ها علاقه مند بود. روزی به من گفت: ! خواب دیدم که دارم به سوی خدا پرواز می کنم. آن زمان کوچک بود و من زیاد حرفش را جدی نگرفته بودم. علاقه زیادی به امام (ره) داشت، حتی یکبار هم موفق شد به امام (ره) برود، بعد از آن دیدار بسیار متحول شده بود و بدجوری عاشق امام (ره) و روحانیت شده بود تا جایی که عکس های امام (ره) را به صورت کلیشه درست می کرد و با اسپری در و دیوار شهر و همچنین دیوار کارخانه را پر از عکس امام (ره) کرده بود عاشق و شیفته روحانیت بود، زمانی که شهید دستغیب به شهادت رسید خیلی گریه می کرد و می گفت: - ای کاش من بجای او تکه تکه می شدم و فدایش می گشتم. 🌿روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت: - مادرجان! بازهم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر جدم حسین(ع) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند. 🌿هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد. هر هفته پنج شنبه ها بر سر مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل قبر سید مهدی مرا صدا می زند و چند بار می گوید: - مامان! 🌿🌹سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم.🌹🌿 https://eitaa.com/piyroo
... حال که نامه می نویسم ،داغ ۷۵ دوست شهید دیگر بر جگر دارم. ۷۵ دوستم در این عملیات شدند.😭 .. مقداری خاک تربت از آن مکان که دوستانم شهید شدند ،برایت فرستاده ام... آن را عطر بزن و نگهداری کن و اگر روزی شهید شدم و جسدم آمد با جسدم آن را در بگذار. 🌹سردار_شهید_جلیل_اسلامی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo