سر مهدی تشنه لب را به زانو گذاشته بودم .
دیدم لب مهدی به هم میخوره ؛
گوشم را نزدیک بردم ؛ گفت: آقارضا سرم را روی زمین بذار،
بیهوش بودم مهدی با لباس یکپارچه از نور با لبخند کنارم آمد،
گفت: حضرت زهرا(س) میخواست سرم را به دامن بگیرد واسه همین از شما خواستم سرم رو از روی زانوت رو زمین بزاری .
راوی: شهید رضا پور خسروانی🌷
🌷شهید #مهدی_نظیری🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo