📖 #گزیده_کتاب
علے، علے، علے، چه بگویم؟ چگونه بگویم؟
چطور نام تو را که بر قلبم گره خورده است، برزبان آورم؟
چگونه #عشق_ازلی_ام را به تو که در سراچه ی دلم نهان شده است و گوش نامحرم را جای پیغام #ملکوتی او نیست، بازگو کنم؟
علے چه بگویم؟
که مرا ممکن است به شرک متهم کنند؟
اگر پرستش جز ذات #خدا مجاز بود، بدون شک تو را می پرستیدم
#تو تجلی خدایی،
#تو تجسم صفات خدا و معیارهای خدایی،
#تو خلیفه الله علی الارضی،
#تو هدف انسانیتی،
#تو خدا نیستی، ولی وجود تو را جز خدا پر نکرده است.
📘 #علی_زیباترین_سروده_ی_هستی
✍ #شهیددکترمصطفی_چمران
❣ @piyroo
📖 #گزیده_کتاب
سیزده بدر واقعی ما این است که از خانههای تنگ و تاریک افکار خرافی خودمان به صحرای دانش و بینش خارج شویم.
✍ #شهید_استاد_مطهری
(یادداشتها،ج۶،ص۱۳۱)
⛈ @piyroo
📖 #گزیده_کتاب
🔻کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟
🔺 به حمید نگاه کردم، گفتم: نه من نمیبخشم! نگاه همه با تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم: بله میگیرم؛
🔻 حمید خندید و گفت: چشم، مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه...
🔺بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم: اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه!
❣حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم: نذر سلامتی #آقاےمـن!
🌷شهید مدافع حرم
#حمید_سیاهکالی_مرادی
📕 #یادت_باشد...
🍃 @piyroo