eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ ماشینت که جــوش مےآورد حرکت نمےڪنی ڪنار زده و مےایستی وگرنه ممکن است ماشین آتش بگیرد! خــودت هم همینطوری وقتی جوش مےآوری عصبانی‌میشوی تخـته‌گاز نرو بزن ڪنار ساڪت باش و هیچ نگو! وگرنه هم به خودت آســـیب می‌زنی هم به اطـــــرافیان! https://eitaa.com/piyroo
همین الان ڪسانے در دنیا هستند ڪه با شهدا بیشترے دارند ، در مشڪلات زندگے متوسّل بہ شهدا مےشوند و شهدا جواب مےدهند اُنس با شهدا را امروز تجربہ ڪن : با شهدا ڪه انس داشتہ باشے ، یڪ قدم بہ خدا نزدیڪ ترے ... @sabzsorkh
🌱روی جلد نوشته بود: دفترچه محاسبات نفس وصيتنامه اش دو خط هم نمي شود! نوشته: "ولا تكونوا كالذين نسوا الله فانسٰهم انفسهم"... همانند كساني كه خداي را فراموش كردند و خداوند به كيفر خدافراموشي، خودشان را از يادشان برد، نباشيد. ✅چقدر خوب میشه که برای خودمون دفترچه ی محاسبات نفس داشته باشیم،قبل از اینکه خدا مارو محاسبه کنه خودمون این کارو انجام بدیم😔❤️ بلورچی🌷 https://eitaa.com/piyroo
🦋 منٺِ چادرتان را بڪشد جبرائیل تونـگو چادر مشکی ڪه بگو پَر دارے عصمٺ‌الله شدن ڪار ڪسی غیر تو نیسٺ تو این ارثیہ از حضرٺ_مادر_دارے https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدی که مغز متفکر اتاق جنگ در دفاع مقدس بود 🔹انجام چنین عملیاتی یک اتاق فرماندهی بسیار قوی،‌ باهوش و جوان می‌خواست تا سپاه اسلام را به پیش ببرد و به پیروزی برساند. شهید مصطفی فهیمی به‌عنوان یکی از شهدای گرانقدر عملیات کربلای ۵ همچون نگینی درخشان در این عملیات می‌درخشد که از او با نام مغز متفکر عملیات کربلای پنج یاد می‌کنند. https://eitaa.com/piyroo
✨🕊 شایَد آرزوۍ هَمِه باشَد امّا یَقیناً جُز مخُلِصِین ڪَسی بِدان نَخواهَد رِسید.. ڪاش بِجای زبان با عَمَلَم طَلب مۍ ڪَردمَ :) ‎‎‌‌‎ https://eitaa.com/piyroo
: غریب ترین ڪلمه است... مظلوم ترین ڪلمه... ڪلمه اے ڪه هزارن هزار درد دارد... دردهاے ناگفته... حرف هاے نزده... بغض هاے سرخورده... یعنی:🕊 هنوز مادرے منتظر است... هنوز پدر شڪسته اے امیدوار است... شهید گمنام یعنے دلتنگے فرزندے براے پدرش ڪه حتے مزار هم ندارد... یعنے اشک هاے سرد زنے براے گمنام بودن مرد زندگیش... شهید گمنام یعنے فقط چند استخوان... یعنے غربت... یعنے پلاڪے گم شده... شهید گمنام یعنے مزارے خلوت... یعنے بے سروصدا اوج گرفتن... شهیدگمنام یعنے پسرم دیگه بیا... یعنے پدرم به چند استخوانت هم راضیم فقط بیا... شهید گمنام یعنے معلوم نیست چگونه شهید شده است؟😭 شهید گمنام یعنے دیگر برنمیگردد... یعنے بے خبری... https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دائم الوضو بود موقع اذان خیلی‌ها می‌رفتند وضو بگیرند ولی حسن اذان و اقامه را می‌گفت و نمازش را شروع می‌کرد می‌گفت: زمین جایِ جمع کردن ثوابه حیف زمین خدا نیست که آدم بدون وضو روش راه بره..؟! 🌷 https://eitaa.com/piyroo
45.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصاحبه با بسیجی شهید حسن ذاکری که ۱۵ سال بیشتر نداشت ...اما بصیرت و اطاعت پذیر از ولی امر به عالم کهن سال می ماند.... https://eitaa.com/piyroo
.... 🌹در این مأموریت آخر حال و هوایش عجیب بود. هروقت حمام می رفت غسل شهادت می کرد. سه روز قبل از شهادتش از محل کار در اهواز تماس گرفتند که باید برای انجام مأموریت که حضورش ضروری است به ایران برگردد. اما جواب شهید فقط یک جمله بود "من تازه به اینجا آمدم، و تا شهید نشم بر نمیگردم. علمداری فقط شهید میاد ایران" و همین طور هم شد.. در جوار حرم امامین عسکریین ع شهید شد وشهید علمداری برگشت ✍ همکار شهید 🌷 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
❣قسمت ۳۱ و ۳۲ _میخوام ازت یه سوال بپرسم دوست دارم حقیقتو بهم بگی . +یپرس مطمئن باش حقیقتو میگم اگر
🌱🌷🌱🌱🌷🌱🌱🌷🌱 🌷قسمت ۳۳ و ۳۴ +بگو عزیزم در صدایش التماس موج میزند _میخوام ببینم اگه کاری نداری و واقعا شکلی نیست بیای پسر خالم شایان رو نگه داری تا من برم و بیام کمی فکر میکنم. این بهترین فرصت است که از دست نازنین خلاص بشوم، دوست ندارم پیش نازنین باشم، با خوشحالی میگویم: +آره عزیزم چرا که نه. اتفاقا من عاشق بچه هام الانم مشکلی ندارم. دو سه دقیقه ی دیگه راه میوفتم صدایش کمی نگران میشود _نورا واقعا برات مشکلی نیست ؟ تو رو در وایسی نگی ؟ +نه عزیزم هیچ مشکلی نیست فقط خانوادت میدونن ؟ _آره بهشون گفتم +باش پس من الان راه میوفتم خدافظ _خدافظ با لبخند وارد کافی شاپ میشوم. نازنین و هستی غرق صحبت هستند. کنار میز می‌ایستم +بچه ها شرمنده من یه کاری برام پیش اومده باید برم روبه نازنین میگویم +نشد درست و حسابی باهم آشنا بشیم . بعدا یه قرهر دیگه میزاریم همدیگرو میبینیم . هر دو بلند میشوند . نازنین دستش را به سمتم دراز میکند _عیب نداره عزیزم برو به کارت برس بعدا همدیگرو میبینیم دستش را آرام میگیرم +پس تا بعد خدافظ به هستی هم دست میدهم +خدافظ هستی جان _خدافظ به سرعت از کافی شاپ خارج میشوم و تاکسی میگیرم و با ذوق به سمت خانه‌ی عمومحمود حرکت میکنم... زنگ آیفون را میفشارم. صدای سوگل در آیفون میپیچد _خوش اومدی بیا تو عزیزم . لبخند میزنم و در را هل میدهم. پا تند میکنم و سریع از حیاط میگذرم. کنار در ورودی سوگل ایستاده و برایم درست تکان میدهد +سلام سوگل خوبی ؟ _مرسی ممنون تو خوبی +ممنون _ببخشید نورا اسباب زحمت شدم +نه بابا این چه حرفیه _میگم نورا به خانوادت خبر دادی _آره تو راه بهشون گفتم مضطرب نگاهم میکند _ببخشید نورا من نمیتونم ازت پذیرایی کنم دیرم شده باید برم. «شایان» هم تو خونست . پسر آرومیه اذیتت نمیکنه تا ۳ ساعت دیگه برمیگردم. خیالت راحت تا من برگردم کسی از اعضای خانواده نمیاد خونه . من برات میوه و تنقلات روی میز چیندم . غذای شایان هم توی طبقه ی اول یخچاله اگه گشنش شد بهش بده . +باش حتما بعد از چند توصیه ی دیگر خداحافظی میکند و میرود . آدام وارد خانه میشوم . پسر بچه ای با موهای خرمایی پشت به من نشسته است . میروم و رو به رویش مینشینم . چشم های گرد و قهوه رنگ و پوستی روشن دارد . چهره اش با نمک و ناز است . بلیز شلوارک نارنجی رنگی اندام کوچک و لاغرش را در بر گرفته است . آهسته گونه اش را نوازش میکنم +سلام شایان کوچولو . خوبی خشگلم ؟ سر بلند میکند . چشم های کوچکش اجزای صورتم را میکاود _سلام شما خاله نورا هستید ؟ +آره عزیزم کی اینو بهت گفته ؟ _خاله سوگلم دوباره سرش را پایین میاندازد و مشغول بازی با ماشین قرمزش میشود . چقدر پسر مودبی هست . با اینکه سن کمی دارد ولی غریبی نمیکند . بعد از کمی صحبت بلاخره با من دوست میشود . با ذوق و شادی نام ماشین هایش را میگوید و به من ماشین بازی یاد میدهد . بعد از چند ساعت بازی بلاخره خسته میشود و روی مبل مینشیند . چشم هایش را میمالد. _خاله خوابم میاد . میخوام بخوابم +بزار به خاله سوگل زنگ بزنم ببینم کجا بخوابونمت . سریع شماره ی سوگل را میگیرم . بعد از چند بوق جواب میدهد _سلام نورا خوبی ؟ +ممنون تو خوبی ؟ صدایش رنگ اضطراب به خود میگیرد _چی شده اتفاقی برای شایان افتاده که زنگ زدی ؟ خنده ی ریزی میکنم +نه بابا از من و تو هم سالم تره . فقط خوابش میاد زنگ زدم بپرسم کجا بخوابونمش ؟ _ببر تو اتاق من رو تخت بخوابه . منم تا یک ساعت و نیم دیگه میام . «دیدنش حال مرا یک جورِ دیگر میکند حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند» علی صفری «در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم» فاضل نظری ✔️ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
کی گفته غریبی خودم نوکرتم خیلی گشتم بالاخره پیداش کردم کانالی ویژه امام غریبم امام حسن مجتبی علیه السلام آقامون خیلی غریبه اولین کانال خاص امام حسن مجتبی علیه السلام 🌼•°استوری حدیث سخنرانی مداحی عجب پستای خوبی!!!!!! https://eitaa.com/joinchat/577045020C117bf99715
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 چشمانم از سر صبح قدمهای تو را می‌جويند يابن امیرالمومنین من به گوشه چشمی از جانب شما اميد بسته ام... اميد، وقتي به خاندان شما باشد... "نااميدی"، كلمه ای گنگ می‌شود 🌤اللهم_عجل_لوليك_الفرج https://eitaa.com/piyroo
زیارتنامه شهدا🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . 🕊یادشهدا باصلوات https://eitaa.com/piyroo