🌿🌺❣💐👏💐❣🌺🌿
❣"خواهر:جواهر"❣
💚تقدیم به آبجی های خوب دنیا. تقدیم به خواهرا، تقدیم به همه اونایی که شاید حتی خواهرِمون نیستن! اما مثل خواهر کنارمون موندن!!!!
💙"ﺧــﻮﺍﻫﺮ"، ﻧﻘﻄﻪ ﺍﺵ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ،
ﻣﯿﺸﻪ: "ﺟﻮﺍﻫﺮ" !!
پس "خواهر" یعنی: "جواهر"!
❤️ﺧــــﻮﺍﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ، اگه ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ ﺭﻓﯿﻘﺘﻪ!
💛ﺧــــﻮﺍﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ، ﯾﻌﻨﯽ: ﯾﮏ ﭘﻨﺎهگاه ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﺩﺍﺭﯼ!!!!
💚ﺧــــﻮﺍﻫﺮ ﮐﻪ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ، ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﮕﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﯼ!!!!
💙ﺧــــﻮﺍﻫﺮ، از پنج حرف تشکیل شده که هرکدوم دنیایی از معنا و معرفته:
💜ﺧـــﻮﺍﻫﺮ، مهربونی و ایستادگیه!!
♥️ﺧـﻮﺍﻫﺮ،معنی عشق و امید و زندگیه!!
💚خواهر، یعنی: حرفی که به مامانت نمیتونی بزنی که دلش نلرزه و غصه نخوره، به خواهرت میگی!!
💚خواهر، یعنی: آبجی هواتو داره..!! 💚بعد از "مادر"، "خواهر" یکی از عزیزترین موجوداته که میتونه کنارت باشه!!!
خ =یعنی خوبترین تکیه گاه
و= یعنی وفادار
ا= یعنی آرامش دهنده روح وجان
ه= یعنی همدم و همراه
ر= یعنی رنگ سخاوت و مهربانی...!!
🔍روز خواهر نداریم. ولی به سلامتی همه خواهرا، همه آبجیا، همه اونایی که مثل خواهر،کنار آدمن،👏❣👏
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
─┅─═इई 🌺🌼🌺ईइ═─┅
🌿💐💚👏❣👏💚💐🌿
#با_شهدا
💠هر کس به اتاقش میآمد از پشت میز بلند میشد و در جلو فرد مینشست و کارهایشان را انجام میداد.
🔹یک روز از او پرسیدم که چرا پشت میز کارهایش را انجام نمیدهد؟
با لبخند همیشگیاش گفت :
🔸برادر من ! میز ریاست یک حال و هوای خاصی دارد که آدم را میگیرد. پشت آن میز من رئیسم و مخاطبم ارباب رجوع هستن.
🔹️من میآیم این طرف و کنار مردم مینشینم تا توی آن حال و هوای خاص با آنها برخورد نکنم.
این طرف میز من برادر مردم هستم و مثل یک برادر به مشکلاتشان رسیدگی میکنم.
👌این خاطره شهید بروجردی کلی نکته برای مسئولین داره . . .
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
بسیجی خامنه ای بودن
از سرباز خمینی بودن سخت تر است
و صد البته شیرینی بیشتری هم دارد...
ما نه امام را دیدیم
نه شهدا را
با این حال
هم پای امام مانده ایم
هم میخواهیم شهید شویم
به این فکر میکنم
این شانه ها
تا به کی تحمل این بار مسئولیت را خواهند داشت؟
و این قلب تا به کی خون دل خواهد خورد؟
میدانی؟
غربت بسیجی های خامنه ای را
تنها آغوش مهدی(عج) تسکین خواهد بود...
حتما بخونید✅
اومد کنارم نشست و گفت: حاج آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟
گفتم: بفرمایید
عکس یه جوون بهم نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود
زمان جنگ توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند
یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش " غلامرضا اکبری "
عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت " شهید عبدالمطلب اکبری "
ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردن
عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت
فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش رو پاک کرد.
بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت... فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش
10 روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردند
جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم
وصیت نامه اش خیلی سوزناک بود
نوشته بود:
" بسم الله الرحمن الرحیم "
یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدند...
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخرهام کردند...
یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف میزدم ...
آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد...
📌راوی: حجت الاسلام انجوی نژاد
📚منبع: هفته نامه صبح صادق ، شماره ۵۴۰
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#شهادت
زمان و مکان سرش نمی شود
زشتی و زیبایی ظاهر،ملاکش نیست!
او،باطن بین است
و نگاهش به دل دریایی توست
که هر وقت #رنگ_آسمان در زلالی
قلبت بیافتد،لایقش می شوی
همین بغل دستت،همین حوالی،در هوایشان نفس می کشی
و چشم های نابینا کجا میبیند،دریا را ؟!
#شهید_محمدامین_کریمیان
شهیدی که دو هفته قبل از شهادت عکس پروفایلش را عکس #شهید_امیر_حاج_امینی گذاشت و به همان صورت هم شهید شد
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روايت حاج حسين يكتا از شهيدي كه قبل از شهادت، محل دفنش را انتخاب كرد!
📍 برشي از شبهاي بله برون
⏱ شب چهارم | ١٧ اسفند ١٣٩٧
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#شهیدانه
#کلام_شهید ✨
ای خدا!
این دلم، جانم، روحم ،
فقط تو را میخواهد ..
دیگر طاقت ماندن در میان دنیا و دنیائیان را ندارم و میخواهم از وادی پر از گناه و وادی پست و ساده کوچ کنم ،
و در وادی عشق و صفای روحانی فرود آیم...
ای انسانها روح را الهی کنید، از مسیر دنیا طلبی خارج و در مسیر رضای خدا وارد شوید...
فرمانده وارسته ،
مجنون امام حسن مجتبی(ع)
🌷 #شهید_قاسم_یاراحمد🌷
ماووت عراق ،نصر هفت
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✨ شهدا جاذبہ عجیبی دارند ... ✨
اثر مغناطیسی شهدا
در دل آدم های سالم فوق تصور است ...
و مےتواند بہ عنوان یڪ محڪ
برای ارزیابی دل های نورانی و پاڪ
قرار بگیرد ...
#محک
#شهید
#دلهای_نورانی
#استاد_پناهیان
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
ازش پرسیدم این چیه سنجاق کردی روی سینهت؟!
لبخندی😊زد و گفت:
باطریه...نباشه قلبم کار نمیکنه...❣
#شهید_هادی_ذوالفقاری
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
بسم الله الرحمن الرحیم🌸 زندگینامه و خاطرات شهید: حاج #حسین_خرازی فرمانده دلیر لشکر ۱۴ امام حسین(علیه
بسم الله الرحمن الرحیم🌸
زندگینامه و خاطرات شهید:
حاج #حسین_خرازی
فرمانده دلیر لشکر ۱۴ امام حسین(علیه السلام)💚
قسمت سوم3⃣
کتاب زندگی با فرمانده📚
اسم داستان:مواظب باش✅
یک بار که حسین از منطقه آمد اصفهان به من گفت:《این حسن آقایی خیلی سمیرم سمیرم میکنه،می خوام برم این سمیرمی که می گه رو ببینم چه جور جاییه،توهم میای؟!》🤔
یک پیکان وانت مدل ۵۹_۵۸ جور کرد و با هم راه افتادیم.نرسیده به شهرضا،کنار جاده انار می فروختند.حسین گفت:《وایسا اگر خوبست بستونیم بخوریم.》رفتیم و دوکیلو انار خواستیم.انارهارا که کشید،خواستم پولش را بدهم،طرف نگرفت و گفت:《من شمارا میشناسم،ایشون مگه آقای خرازی نیست؟》گفتم:《چرا.》با تعجب پرسید:《چطور ایشون با این ماشین تردد میکنه؟》گفتم:《چه عیبی داره؟حالا تو ماشین رو بیخیال شو،پولت رو بگیر.》گفت:《نه نمیگیرم.》خلاصه پول را با زور دادیم و راه افتادیم.ظهر رسیدیم سمیرم.بعد از خواندن نماز،رفتیم قهوه خانه و دوتا دیزی سفارش دادیم.وقتِ حساب،صاحب قهوه خانه هم از ما پول را قبول نکرد و گفت:《شما آقای خرازی هستی،کی از شما پول خواسته؟》گفتیم:《درسته پدرجان،ما همونی هستیم که شما میگی،فقط به کسی نگو اومدیم اینجا.》از یکی دوتا مغازه دار پرسیدیم:《این حسن آقایی که میگن در و پنجره سازه رو میشناسین؟》آدرس دکان و منزل خودش و پدرش را به ما دادند.
رفتیم گشتی در سمیرم زدیم و بعد از ظهر برگشتیم اصفهان.
چند روز بلد حسن آقایی آمد سراغ حسین و گفت:《دو سه روز پیش دوتا منافق اومده بودن سمیرم و سراغ منو میگرفتن.مثل اینکه میخواستند منو بکشن😟》
حسین نیشخند شیطنت آمیزی زد و گفت:《پس خیلی مواظب خودت باش😁》
#ادامه_دارد...
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌸🍃🌸🍃
#آموزنده
روزی سقراط حکیم با یکی از بزرگ زادگان روبرو گشت، بزرگ زاده نام پدران خود را بر سقراط شمرد و به آنان افتخار کرد و سقراط را تحقیر نمود و به او گفت:
تو از خاندان بی قدر و پستی هستی !
سقراط در جواب گفت :
ای فلان ! پدران تو همه اشخاص بزرگ و عالی قدر و صاحب مقامات و درجات بسیار بوده اند، ولی تو خود نتوانستی پایه مقامی برای خود احراز کنی. و اما نسب من از خودم شروع می شود و من در راس خانواده ای هستم که از من آغاز شده است، ولی خانواده تو، به تو ختم می شود! پس تو ننگ خاندان خویش هستی و من شرف و افتخار خاندان خود می باشم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#خاطرات_شهدا
بعد از چاپ کتاب شهید ابراهیم هادی ( سلام بر ابراهیم ) ، منطقه فکه و مخصوصا کانال کمیل خیلی سر زبونها افتاد.
همراه با سید میلاد و چند تا از خادمین شهدا رفتیم فکه .
فکه بوی کربلا می داد غربت عجیبی داشت ، عطش رمل گرمای سوزان بیابان فکه عجیب شبیه کربلا بود.
این حالات در رفتار سید میلاد مشهود بود که قدم در وادی مقدسی گذاشته ، پاهای برهنه اش گواه مدعی من بود. رسیدیم پشت کانال ، سیم خاردارها مانع عبور به کانال شد.
بی اختیار زانوهامون سست شد و دیگه اشک امان نمی داد.
تنها چیزی که مرحم دلمون بود روضه آقا سید الشهدا علیه السلام بود ، بعد از اینکه یک دل سیر گریه کردیم سید بلند شد رفت به خادمهایی که جلوی نرده ایستاده بودند گفت ، خواهش می کنم من می خوام خاک این مکان مقدس رو ببوسم ، اونها گفتند به هیچ وجه نمی شه اجازه نداریم ، سید بغض کرد.
بالاخره اونها رو راضی کرد وارد کانال شدیم.
گفت بچه ها وارد که شدید سجده کنید و از شهدا حاجت بخواهید.
تا درب کانال باز شد گویی درب بهشت باز شده. بوی عجیبی آمد ، لحظه های سنگینی بود.
سید میلاد در قتلگاه ابراهیم هادی در سجده بود و فقط داد می زد. خاکها رو بر می داشت و به سر و صورتش می کشید.
با هر زحمتی سید رو از کانال آوردیم بیرون و سوار ماشین شدیم و همه تا اردوگاه فقط گریه کردند.
سید میلاد نتونست رانندگی کنه و نشست عقب و تا اردوگاه توی حال و هوای خودش بود.....
#شهید_سیدمیلاد_مصطفوی
📕 مهمان شام
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#لبخندهای_پشت_خاکریز
با ارفاق صفر😂
💠مجتمعهاي آموزشي هم در جبهه حكايتي بود.
مار از پونه بدش مي آمد نزديك سوراخش سبز مي شد 😝
بچه ها از كتاب و دفتر و مدرسه و معلم مي گريختند و به جبهه پناه مي آوردند ، آنوقت بعضي آنها را مي آوردند منطقه! شايد براي تحقق شعار يك دست سلاح دست ديگر كتاب ! امام (رحمه الله)😌
البته دانش آموزان كتابها را مطالعه نمي كردند
و اگر با اصرار دوستان و متوليان امر در جلسه امتحان شركت مي جستند آنوقت برگه امتحان آنها خواندن داشت 😁
از اسم و مشخصات رفته تا پاسخ به سوالات :
عبدالله عابد زاده ، متولد عام الفيل ، سال سوم مدرسه عشق
و اگر از آنها در راه بازگشت از جلسه امتحان پرسيده مي شد : تصور مي كني چه نمره اي بگيري؟
مي گفت: با ارفاق صفر!😉
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
سلام_بر_ابراهیم🌷
با هیچ کسی حتی آدم های منحرف
تند برخورد نمیکرد هر کسی را به یک روش جذب میکرد.
در زورخانه فهمیدیم که ابراهیم
قهرمان کشتی هم بوده
او هیچ چیزی از خودش نمیگفت
و این جاذبه ی شخصیتی او را بیشتر میکرد.
کار به جایی رسید که شبها حدود بیست نفر سر کوچه جمع میشدیم و ابراهیم برای ما حرف میزد.
تا وقتی بود جمع مارا جمع میکرد و حرف های زیبا برایمان میزد وقتی ام نبود حرف او در بین جمع ما بود.
#ای_که_مرا_خوانده_ای_راه_نشانم_بده
🌹 شهید ابراهیم هادی
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#مهــدےجان!
بیا ڪہ ســربازهایت
سـالهاست #منتظرند
پاے #رڪابتــ
#فـدا شوند ...
#یا_بقیه_الله
#بحق_امیرالمومنین_ع
#العجل ...
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#پیام_معنوی
💙 از اول دل نبند 💙
💢 ما آدمها اول خود را به چیزهایی علاقمند و وابسته می کنیم، 😐❗️
بعد خود را نیازمند به آنها می بینیم،😑❗️
❌ بعد وقتی به این نیازهای جعلی خود نمی رسیم👈 بی قرار می شویم.😟❗️
💠بعد برای برطرف کردن این بی قراری ها،👈 وابستگی های دیگر درست می کنیم❌⛔️❌
🔰بعد وقتی به آن ها هم نمی رسیم
درمانده می شویم😞⚠️
⛔️کاش از اول دل نمی بستیم.⛔️
🌹 علیرضا پناهیان 🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت 360
حاج حسین یکتا-ترجیح دادن راحتی خودم 100سال راهم را دور کرد.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
زندگینامه
اردیبهشت ۱۳۶۵ کودکی پا به عرصه وجود گذاشت که نامش را حسین نامیدند و در شناسنامهاش «حسین امیدواری» نقش بست. در سن 8 سالگی به میدان معلم یافتآباد نقل مکان کردند و حسین عضو بسیج مسجد علی ابن موسی الرضا(ع) شدند و مدتی هم در کانون قرآن مسجد مشغول فعالیت شد. حسین در خانوادهای پرجمعیت به دنیا آمد و ۱۱ خواهر و برادر داشت. آخرین پسر این خانواده بود و گوش به فرمان پدر و مادر، آنها را احترام میکرد. قرآنخوان بود و هر روز مسجد میرفت و در کلاسهای قرآن شرکت و قرآن تلاوت میکرد. دوران کودکی حسین در محله امامزاده زید(ع) گذشت. از همان کودکی فعالیتهای مذهبی مسجد و امامزاده شرکت میکرد و به یاد دارم روز عاشورا از صبح اول وقت که دستههای مختلف عزاداری به امامزاده میآمدند برای آنها اسفند دود میکرد و از عزاداران پذیرایی میکرد. حسین از همان دوران، تلاوت قرآن را شروع کرد و در مسجد محل قرآن میخواند. وی جوانی ساده، سر به زیر و مطیع بود و هرگاه کاری از او میخواستیم فوراً اطاعت میکرد. پس از کسب دیپلم علوم انسانی در سال 1385به خدمت سربازی رفت. در طول 2سال سربازی دو مرتبه سرباز نمونه معرفی شد. پس از پایان سربازی مشغول به کار شدند. در سال 1394 متوجه شدند به سوریه نیرو اعزام میکنند و برای اعزام به سوریه ثبت نام کرد. در آخرین محرم زندگیش هم خادم هیئت محبان حضرت فاطمه زهرا(س) در شادآباد شدند.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
وصیتنامه شهید
پروردگارا، ای تنها کس بیکسان. شما خود بیشتر از هر کس دیگر آگاه و ناظر بر اعمال این بنده حقیر بوده و هستی. از آن رو میدانی که این بنده حقیر تماماً در کوشش و تلاش مداوم بودم، تا بلکه مشکلات دنیوی خود و اطرافیانم را مرتفع سازم. بلکه بإذنالله بتوانم این جمع مذکور را طبق فرمایش شما تبدیل به بهشت کنم. در آن مسیر انجام وظیفه میکردم که ما را مأمور به نگهبانی از حرم خانم حضرت رقیه(س) کردند و ایشان مهر تأیید برات ما را زدند و فرصت خدمت به این خانم عزیز، بدینوسیله برای ما مهیا شد و ما نیز از خداخواسته لبیک را گفتیم و لباس جهاد را برتن کردیم.
پروردگارا! اگر که خواستی این بنده حقیر را به بهشت خود ببری و یا این که به جهنم که ساخته خودمان است، بیندازی، شما خود صاحب اختیار هستی و این بنده خسران دیده در هر صورت راضی به رضای شما خواهم بود. فقط این که دوست دارم مطلبی را با شما در میان بگذارم که تو خود میدانی، آن از دل من بر میخیزد. پروردگارا! اگر در طول دوران زندگیم در عالم مادی دچار خطایی شدهام، شما آن خطای بنده حقیر را به حساب دشمنی من با خودتان تلقی نکنید و دوست دارم که آن خطا را روی ضعف و احمقیتهای این بنده حقیر نسبت به خودش برداشت کنید و به این وسیله شما را قسم میدهم این بنده را به خاطر ضعفها و احمقیتهایش، در ردیف دشمنانتان قرار ندهید
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به
نیابت از
شهید #حسین_امیدواری
جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج»
و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان ....
» اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸
#التماس_دعای_فرج
ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا
🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید
حسین امیدواری
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک_مع_رفقائنا_به_حق_دماء_الشهدا
#ملتمس_بهترین_دعا
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
💠دعـــــاے فـــرج💠
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
❤️❤️❤️❤️