🔆 #نیروی_دریایی ارتش، مجموعهای از بچههای مؤمن و آمادهبهکار
🔻رهبربصیر انقلاب: امروز بحمدالله نیروی دریایی ارتش، با نیروی دریایی ارتش در سالهای اوّل انقلاب از زمین تا آسمان تفاوت کرده است، فرق کرده است. بنده، هم آن نیروی دریایی را با جزئیّات میشناختم، هم این نیروی دریایی را میشناسم؛ بچّههای مؤمن، آماده به کار. ۱۳۹۴/۰۷/۱۵
🗓 ۷ آذر روز نیروی دریایی ارتش و سالگرد #حماسه_عملیات_مروارید
📸 عکس: حضور رهبرحکیم انقلاب در مراسم الحاق #ناوشکن_جماران به ناوگان نیروی دریائی ارتش در سال ۸۸
💠 هفتم آذر در تقویم روز نیروی دریایی نام گرفته، روزی که بهخاطر شهادت دریادل رشید برخاسته از خطه کویری سمنان، شهید محمدابراهیم همتی فرمانده ناوچه پیکان در عملیات مروارید، یادآور رشادت و ایثارگری در راه وطن است.
یادهمه #شهیدان گرامی باذکرصلوات
#هفتم_آذر
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
چرا کار شهیدا گرفته؟
ولی چرا کار فرهنگی ما نمیگیره؟
چرا اثرگذار نمیشه؟
حاج حسین یکتا
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سالروز_شهادت
شهیددکترمحسن فخری زاده که بود و چرا ترور شد؟
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 صوت منتشرنشده شهید فخری زاده درباره شهید حاج قاسم سلیمانی
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
27.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📆 ۷آذر سالروز نیروی دریایی جهموری اسلامی ایران
● در 6 آذر 1359 #نیروی_دریایی عملیاتی با عنوان «مروارید» برای انهدام پایانههای نفتی «البكر» و «الامیه» که از بزرگترین مراكز صدور نفت #خلیج_فارس و از گلوگاههای اقتصادی #دشمن بعثی بودند، انجام داد. در این نبرد دو سوم تأسیسات این پایانهها به همراه دو ناوچۀ موشك انداز و 13 هواپیمای جنگنی دشمن منهدم شد و تعدادی از تكاوران دشمن به اسارت در آمدند.
دشمن در شب هفتم آذر سعی در بازپسگیری پایانهها كرد كه در این مصاف هم 1 شناور دیگر بعثی غرق شد. در سپیدهدم 7 آذر، دشمن مجدداًدر صدد بازپسگیری برآمد اما در یك مصاف نابرابر ناوچۀ پیكان به تنهایی ساعتها مقاومت کرد و سرانجام به هنگام ظهر در حالی كه دریادلان، آخرین گلولههای خود را به سوی دشمن نشانه رفتهبودند، پیكان با اصابت چند موشك، غرق شد.
نتیجۀ این عملیات، انهدام بزرگترین پایانههای صدور نفت منطقه و از كار انداختن بیش از نصف توان رزمی نیروی دریایی عراق بود. این نبرد موجب شد كه دشمن بعثی تا پایان جنگ، تحرک چندان مهمی در دریا از خود نشان نداد.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 به یاد پدر صنعت هسته ای ایران...
✅ در آستانه سالروز شهادت شهید محسن فخری زاده دانشمند ایرانی که به دست بدخواهان کشور ترور شد.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔴نامه یک اسیر اسرائیلی به مجاهدان حماس
دانیل اسیر اسرائیلی یک روز قبل از آزادی نامهای از خود برای فرماندهان گردانهای قسام شاخه نظامی حماس بر جای گذاشته که به شرح زیر است؛
خطاب به ژنرالهایی (فرماندهانی) که در هفتههای اخیر همراه ما بودند، ظاهرا ما فردا از هم جدا خواهیم شد، اما من از صمیم قلبم از شما متشکرم.
به خاطر انسانیت فراطبیعی که نسبت به دخترم امیلیا نشان دادید.
شما برای او همچون پدر و مادر بودید، هر لحظه میخواست او را به اتاق خود راه میدادید.
او احساس میکرد همه شما دوستان او و نه فقط دوست، بلکه از نزدیکان و بستگان حقیقی او هستید، ممنون ممنون ممنون بخاطر ساعات طولانی که برای او همچون مربی بودید.
ممنون که در برخورد با او صبور و شکیبا بودید و شیرینی و میوه و هر چیزی که حتی در دسترس نبود، در اختیارش میگذاشتید، کودکان نباید در اسارت باشند، اما به لطف شما و افراد خوب دیگری که در این راه با آنها آشنا شدیم، دخترم خود را در غزه یک ملکه میدانست.
و به طور کلی احساس میکرد در مرکز جهان حضور دارد.
در این راه طولانی حتی با یک نفر چه عادی و چه فرمانده برخورد نداشتیم مگر اینکه با دخترم با مهربانی و عطوفت رفتار کرد.
تا ابد مدیون شما خواهم بود، زیرا دخترم با آسیب و صدمه روحی از غزه خارج نشد.
رفتار خوب شما را با وجود شرایط سختی که در آن بودید و خسارات و تلفات سنگین شما در غزه، همیشه به یاد خواهم داشت.
ای کاش میشد در این دنیا دوستانی خوب برای هم باشیم.
برای همه شما آرزوی صحت و سلامتی دارم.
سلامتی و عشق برای شما و خانوادههایتان.
بسیار ممنونم.
دانیل و امیلیی
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت مادر
دستم را به پرچمت میگیرم
شبیه رزمنده ها...
که دلشان گرم بود به
سربند یا زهرا (س)
گرمای دست مادر
گرم میکند یخ دنیا را...
#فاطمیه🏴
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
49.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتشار برای اولین بار
تصاویری از تفحص پیکرهای مطهر ۸ شهید مدافع حرم در سوریه
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
❣قسمت ۱۲۷ تک مصرعی که بیش از هزار بار سجاد برایم خوانده . خودش میگفت هر بار که این شعر را بیاد می
🌱🌷رمان جذاب و خواهر برادری لبخندبهشتی
✔️قسمت ۱۲۸
_دستش بنده ، بیا خونه ببینش .
دیگر نمیتوانم بغضم را نگه دارم ، سریع تلفن را بی خداحافظی قطع میکنم و میزنم زیر گریه ، دلم نمیخواهد مادرم متوجه گریه ام بشود ، دل نگران میشود .
سجاد شهید شده ، شهید شده و به من نمیگویند ، اگر سالم بود مادرم میگذاشت با او صحبت کنم .
دست هایم به شدت میلرزند و رگ های سرم نبض میزنند. به راحتی صدای ضربان قلبم را میشنوم. اشک امانم را بریده ، حتی فرصت تفس کشیدن هم به من نمیدهد .
موبایلم در دست هایم میلرزد ، به صفحه نگاه میکنم. دوباره مادرم زنگ زده.لب هایم را روی هم میفشارم تا جلوی گریه ام را بگیرم، تماس را وصل میکنم
_مادر چی شد ؟ میگم سجاد سالمه دردت به جونم ، بیا خونه ببینش
+پس چرا ...... بغض کردید ؟
_خوشحالم عزیز دلم ، بیا ببین چقدر خاله شیرینت خوشحاله ، بیا عزیز دلم بیا سجادو ببین . فقط نزدیک خونه شدی به من زنگ بزن
+باش
تماس را قطع میکنم، هیچکدام از حرفهای مادرم را باور نکردم ، همه ی شواهد نشان میدهد سجاد من رفته .
سریع تاکسی میگیرم و خودم را به خانه میرسانم . به محض رسیدن به درخانه پیاده میشوم .
راننده بلند میگوید
_کجا خانم ؟ کرایه رو حساب نکردید
برمیگردم و با عذر خواهی زیاد کرایه را میدهم . آنقدر ذهنم درگیر است که حتی زمان و مکان را هم مدام از یاد میبرم .
کلید می اندازم و سریع وارد خانه میشوم .
صدای گریه و شیون تا حیاط هم می آید .
پاهایم شُل میشود و روی زمین می افتم .
حتی توان اشک ریختن ندارم ، احساس میکنم مغزم از کار افتاده است .
با کمک دیوار به سختی روی پاهایم میایستم .
خودم را به در ورودی میرسانم و در را باز میکنم .
نگاهم را داخل خانه میگردانم . چند پسر جوان ، هم سن و سال سجاد با لباس سپاهی ایستاده اند و گریه میکنند .
آرام روی سرم میکوبم
+یا جده سادات
صدای شیون و گریه از اتاق مهمان است .
سریع به سمت اتاق میدوم ، در اتاق باز است . میترسم ، از اینکه وارد اتاق بشوم میترسم ، میترسم جسد سجاد را ببینم .
چرا هیچ کدام از اعضای خانواده نیستند ؟
آرام وارد اتاق میشوم ، پدرم و عمو محمود کنار در ایستاده اند ، با ورود من پدرم سریع سر بلند میکند و بهت زده نگاهم میکند .
انگار انتظار حضور من را نداشته ، سریع میگوید
_اینجا چیکار میکنی ؟
میزنم زیر گریه و با دلخوری میگویم
+نمیخواستید به من بگین ؟ به من که اصل کاری ام؟؟
_نه نورا جان....
با برگرداندن سرم گریه ام متوقف میشود .
بهت زده میشوم و چشم هایم را مدام میبندم و باز میکنم ، احساس میکنم چشم من دارد اشتباه میبیند .میزنم زیر خنده ، بلند قهقهه میزنم
+دیوونه شدم ، بدبختیام کم بود دیوونگی هم بهش اضافه شد
میخندم ، تلخ میخندم ، به بدختی هایم میخندم .
دیوانه شده ام سجاد را میبینم .
با لباس سپاهی خاکی و خونی به دیوار تکیه داده . موهایش پریشان و چشم هایش کاسه ی خون است . سرش لَق میخورد ، انگار توانایی نگه داری سرش را ندارد .
با عشق نگاهم میکند ،
دلتنگی در چشم هایش موج میزند ، اما انگار توان تکان خوردن از کنار دیوار را ندارد .
با تکان خوردن شانه ام به خودم می آیم اما نگاه از سجاد نمیگیرم .
صدای مادرم در گوشم میپیچد
_نورا جان مگه نگفتم نزدیک خونه شده به من زنگ بزن
و ریز ریز گریه میکند
سر بر میگردانم و بی توجه به مادرم به سمت تابوت وسط اتاق قدم برمیدارم ، نکند دارم روح سجاد را میبینم ؟
سرم را خم میکنم ،
و با دقت داخل تابوت را نگاه میکنم . با دیدن جسد داخل تابوت روی زمین می افتم .
مادرم و خاله شیرین سریع به سمتم میآیند ،
و کنارم مینشینند . حرف میزنند اما نمیدانم چه میگویند ، صداها برایم مبهم است .
حالم خوش نیست .
گوش هایم سوت میکشند ، روحم برای خروج از بدنم تقلا میکند .
مدام منتظرم از خواب بپرم ، همیشه در جاهای بد خوابم ، از خواب میپرم اما حالا چرا بیدار نمیشوم ؟
چرا هیچکس نیست من را از این خواب بد بیدار کند .
دوباره خم میشوم و به جسد نگاه میکنم ، بعد سر بلند میکنم و به سجاد نگاه میکنم .
جسد داخل تابوت شهریار است !!!!!
احساس میکنم چشم هایم سجاد و شهریار را جا به جا میبیند .
آنقدر مبهوتم که نمیتوانم گریه کنم ،
اصلا نمیدانم ماجرا چیست که بخواهم برایش گریه کنم .
سجاد به سوریه رفته اما شهریار شهید شده !!!همه چیز عجیب است ، همه چیز عین خواب است ، اما خواب نیست .
جلو میروم دقیق صورت شهریار را میکاوم....
سفیدی صورتش زیر آفتاب سوخته است .
گوشه لبش پاره شده و روی صورتش پر از زخم های کوچک است . آبی چشم هایش را آرام بسته و به خواب ابدی فرو رفته .
با دیدن چهره اش یکهو زیر گریه میزنم .
آرام روی پایم میکوبم.انگار حق من نیست در این دنیا خواهر یا برادری داشته باشم .
حس تنهایی میکنم ، احیای میکنم در دنیا تنها شده ام.حالا دیگر نه سوگلی هست نه شهریاری.هر دو رفتند .
خم میشوم و به سختی میان گریه ام زمزمه میکنم
+انشاالله عروسیتونو با هم تو آسمونا بگیرید
گریه ام شدت میگیرد و محکم تر روی پاهایم میکوبم و زجه میزنم .
مادرم و خاله شیرین سعی دارند وست هایم را بگیرند تا خودم را نزنم .
سجاد به سختی خودش را از دیوار جدا میکند . پاهایش قُوَت ندارند و تِلو تِلو میخورد . کنارم مینشیند و دست هایم را محکم میان دست های مردانه اش میگیرم .
هرچه سعی میکنم نمیتوانم دستم را ازمیان دست هایش بیرون بکشم
کلافه مینالم
+مگه خودت نگفتی گریه کن ؟ مگه نگفتی نریز تو خودت ؟ بزار گریه بکنم
با صدای لرزانش و دورگه اش میگوید
_گفتم گریه کن نگفتم خودتو بزن . بخدا شهریار راضی نیست با خودت اینجوری کنی
گریه ام به هق هق تبدیل میشود .
+سجاد چی شده ؟ چجوری شهید شده ؟ مگه نرفته بود ایتالیا ؟ چه خبره تو این خونه ، من غریبم ؟ فقط به من نگفتید ؟
چشم های قرمزش را به چشم های اشک آلودم میدوزد
_من همه چیو بعدا برات توضیح میدم ، الان همه دارن میان برای مراسم ، اینجا الان شلوغ میشه ، تا شلوغ نشده درد و دلاتو با شهریار بکن.
بینی ام را بالا میکشم
+لابد بهاره و عمو محسن وقتی فهمیدن شهریار شهید شده نیومندن ، آره ؟
سری به نشانه نفی تکان میدهد و لبخند تلخ و بیجانی میزند
_اشتباه میکنی ، اومدن ، بهاره خانم حالش بد شد غش کرد ، الان تو اتاق توعه ، عمو محسنم پیششه
بی آن که کسی ببیند قطره اشکی را از گوشه چشمم پاک میکند
_۱۰ دقیقه میگم همه برن بیرون هر چی دلت میخواد به شهریار بگو ، گریه کن ، درد و دل کن ولی خودتو نزن ، به خودت آسیب نرسون . زیادم به خودت فشار نیار که یه وقت از حال بری
هوا را میبلعم و سر تکان میدهم .
سجاد بلند میشود و اشاره میکند تا همه از اتاق خارج شوند . مادرم و خاله شبرین نگاهی به یکدیگر و بعد به من می اندازند .
با اکراه بلند میشود و پشت سر پدرم و عمو محمود از اتاق خارج میشوند .
سجاد در آخر میگوید
_۱۰دقیقه بیشتر زمان نداری ، ازش خوب استفاده کن .
و بعد از اتاق خارج میشود و در را پشت سرش میبندد
چشم از در میگیرم و به صورت بی جان شهریار میدوزم . گریه ام آرام گرفته است . با صدای خش داری میگویم
+رفتی نه ؟ لیاقتت همین بود ، اگه کمتر از شهادت نصیبت میشد تعجب میکردم . فکر کنم تو بین شهدا مقام ویژه ای داری . چون نه خانواده با دین و ایمانی داشتی نه حتی دوست و رفیق درست حسابی . ۹سال خارج بودی و حتی بلد نبودی یه رکعت نماز بخونی ولی حالا شهید شدی ، این نشون میده خیلی تلاش کردی . فقط یه سوال ازت دارم . چرا به من نگفتی نمیری ایتالیا ؟ چرا به من دروغ گفتی ؟ من غریبه بودم ؟
بغض میکنم و سر تکان میدهم . تلخندی میزنم و ادامه میدهم
+ولش کن ، باید از این ۱۰ دقیقه نهایت استفاده رو بکنم.از اون بالا چه خبر ؟ خوش میگذره ؟ سوگل چی ؟ سوگل خوبه ؟ لابد چند روز دیگه عروسیتونه ، تو آسمونا یه عروسی حسابی برپاست ، خوش بحال سوگل که قراره با یه شهید ازدواج کنه . خیلی داره بهت خوش میگذره ها ! شهید که شدی ، به خدا هم رسیدی ، سوگلم که پیشته . فقط منو گذاشتی با یه دنیا غم و قصه رفتی . منو گذاشتی تو این دنیا بی سر و سامون و بی ارزش خودت رفتی اون بالا ها خوش میگذرونی .
قطره اشکی از گوشه چشمم سر میخورد .
لبخند پهنی میرنم
+یادته روز عقدم بهت گفتم ایشالا دومادیتو ببینم ؟ من که نمیتونم ببینم ولی حداقل حق خواهری رو ادا میکنم بهت تبریک میگم . مبارک باشه شازده دوماد ، مبارک باشه دوماد خوشبخت ، عروسیت مبارک عزیزم . سلام منو به سوگل برسون ، بهش بگو دلم براش تنگ شده ، خیلی تنگ
دیگر نمیتوانم خودم را کنترل کنم، اشک از گوشه چشم هایم میبارد و گونه هایم را تَر میکند .....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
🥀 #سلام_امام_زمانم 🥀
🍁ای یادگار فاطمه که داغ دیده ای
در بستری ز غصّه و غم آرمیده ای...
🍁آقا سرت سلامت از اینکه به دوشِ خود..
بارِ بزرگ ماتم مادر کشیده ای...
🏴سلام بر تو ای مولایی که خدا و خلق خدا در انتظار قیام تو اند.
سلام بر تو و بر آن روزیکه انتقام حرمت شکسته مادر را خواهی ستاند.🥀
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
زیارتنامه شهدا🌷
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
🕊یادشهدا باصلوات
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#وابستگی یعنی
تــو هر #شــــب ،
خــواب را از #چشمان من بگیری
و هر #صبــح دلیل بیداری ام شوی
#یادشهداباصلوات
#رزمندگان_لشکر_۲۵کربلا
#صبحتون_شهدایی... 🕊
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 فقط یک دسته از آدما در قیامت مورد توجه ویژهی حضرت زهرا سلاماللهعلیها قرار میگیرن!
#استاد_شجاعی
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌹معجزه حضرت زهرا(س)🌹
داشت از مأموریت بر می گشت که بال هواپیمایش مورد اصابت قرار گرفت.
می گفت: «متوسل به حضرت زهرا(س) شدم. در همین حال کسی را مقابلم احساس کردم که گفت: «شما با خیال راحت به پروازت ادامه بده.»
هواپیما را که دوباره کنترل کردم، همه چیز عادی بود.
فرمان هواپیما را دستم گرفتم و فرامینی را که تا قبل از این از دستم خارج شده بود را اجرا کردم. تا خود پایگاه گریه کردم. می گفت: «ما هر چه داریم،
از کَرَم فاطمه(س) و اولاد اوست.»
📎به روایت خواهر شهید
#شهید_مصطفی_اردستانی
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه اعلام خبر شناسایی و تفحص پیکر شهید مدافع حرم شهید غلامعلی تولی به خانواده شهید
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔻اسامی شهدای والامقام خانطومان که پنجشنبه ۹ آذرماه در مشهد تشییع خواهند شد:
۱-شهید مهدی ذاکرحسینی از تهران
۲-شهید علی آقاعبدالهی از تهران
۳-شهید حسن اکبری از تهران
۴-شهید سید مصطفی صادقی از تهران
۵-شهید رضا عباسی از کرمانشاه
۶-شهید غلامعلی تولی از گرگان
۷-شهید محمدرضا یعقوبی کیاسه از گیلان
۸-شهید الیاس چگینی از قزوین
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹گفتوگوهای جالب و کوتاه رهبر انقلاب با احسان حدادی، هادی ساعی، وحید شمسایی، علیرضا دبیر، امیرحسین زارع، بهداد سلیمی، حامد حدادی، ساره جوانمردی، حسین رضازاده، محمدرضا احمدی و جواد خیابانی را در این فیلم ببینید.😊😍
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo