eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
:☀️صبحمان را آغاز میکنیم با : 🌟قرائت دعای سلامتی امام زمان عج🌟 ❤️بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ❤️ ✨به نام خداوند بخشنده مهربان 💚اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن💚 ✨خدایا، ولىّ ات حضرت حجّة بن الحسن 💙صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ 💙 ✨كه درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد 💛فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی كُلِّ سَاعَةٍ💛 ✨در این لحظه و در تمام لحظات 💜وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً 💜✨ سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر✨ 💖وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ ✨و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى 💌طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"💌 ✨كه خوشایند اوست ساكن زمین گردانیده،و مدّت زمان طولانى در آن بهرهمند سازى. 🍃❣اللّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ ❣🍃 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
صبحی زیبـا با عطـر و جمع قهرمانان گردان شهادت لشگر ۲۷ محمد رسول الله 📸 سلیمانیه عراق ارتفاعات گرم سور ۱۳۶۷ سلام علیکم همسنگران محترم صبحتان فاطمی فرارسیدن ایام فاطمیه ؛ ایام سوگواری شهادت حضرت زهرا(س) برشما تسلیت باد https://eitaa.com/piyroo
شالے سیاه به دورِ گردن ُ بُغضے بے قرار دارد ! میانِ همه ےِ نام ها | اِبنُ الزهرا | ڪه صدایَش ڪُنے ، ویژه نظر مے ڪُند !! پسر است و روےِ مادر حساس . . . حال تو فڪرش را بُڪُن ڪه هر سال فاطمیه ڪه میشود ، تمامِ واقعه مو به مو مرورِ دیده هاےِ به نَم نشسته اش میشود ! از ڪوچه ےِ بنے هاشم گرفته تا صداےِ دُردانه ےِ پیامبر میانِ دیوار و دَر وسطِ آتش ... روضه خوان ڪه روضه میخواند ، سخت ڪه میشود و آه ڪه بُلند میشود و سینه ڪه از اوجِ مصیبت به درد می آید و سنگین میشوَد ، بی هوا به یادَش می اُفتم ... یادَش به حرف می آورد زبانم را تا بگویَم | جانم فداےِ تویے ڪه تمامِ روضه را شاهدے ... فداےِ چشمهاےِ تو آقایے ڪه دست به زانو گرفته اے و گریه میڪُنے ... اے مهدےِ فاطمه | میگویَم و تا آخر ، دلم پیشِ چشم هاےِ به خون نشسته ے او زار میزنَد ... روضه میخواند برایَم ؛ | پسرها عجیب مادرے اند | . . https://eitaa.com/piyroo
: •┈••✾◆▪️✦✧✦▪️◆✾••┈• یامهدی(ع) به ناله های پشت در، میان شعله هابیا به‌دستهای بسته در، میان کوچه هابیا بیاکه تابناکنی ، حرم برای مادرت به غربت بقیع وگریه های بی صدابیا اللهم عجل لولیکــ الفرج •┈••✾◆▪️✦✧✦▪️◆✾••┈• https://eitaa.com/piyroo
4_5915580700139979718.mp3
5.24M
⭕️ سعادتمند شدن سخت نیست... 🌷 با وجود حضرت زهرا سلام الله علیها نباید مردم مدینه در آن امتحان شکست میخوردند.... بخش اول استاد پناهیان https://eitaa.com/piyroo
🌳💓🌳💓🌳💓🌳💓🌳 🌸💜 💜🌸 قسمت خندید و گفت: _حالا بزار کمی درس حوزه بخونم، اگه بعدش دیدم هنوزم بهش علاقه دارم کارگردانی رو هم میخونم، هنوزم تو فکر ساخت فیلم تو هستم😇 هممون خندیدیم ..😀😁😃😄 و من چقدر خوشحال بودم که مهسا برای زندگیش بهترین تصمیم ها رو میگیره😊 . . . درحالیکه پشت سرش راه میرفتم صداش کردم برگشت و نگاهم کرد، باکلافگی گفت: محمد_معصومه جان خبری شد بهت میگم😥 با نگرانی گفتم: _خب بزار منم بیام، بخدا دلم طاقت نمیاره😥 در حالی که در ماشین🚙 رو باز میکرد تا سوار شه گفت: _انقدر بی قراری نکن، هر خبری شد بهت میگم، فعلا که چیزی معلوم نیست، تو بجای نگرانی پاشو برو خونه ملیحه خانم ببین حالش خوبه یا نه😒 با ناراحتی صداش زدم: _محمد!!😒 - چیه خواهر من، بیا برو بزار منم برم، ان شالله که خبری نیست اگه بود که دوست عباس پشت تلفن بهم میگفت چیشده - خب پس چرا هیچی نگفت، یعنی فقط بهت گفته بری تهران که ببینی چیکارت داره، حتما یه خبری از عباس شده دیگه😨 سوار شد و در ماشین رو بست وگفت: _خواهش میکنم آروم باش، قول میدم اگه خبری از عباس به دستم رسید اول به تو بگم، باشه؟؟😥 فقط سرمو تکون دادم، در حالی که ماشین رو روشن میکرد  گفت: _ملیحه خانم یادت نره!! زیرِ لب باشه ای گفتم... و با چشمای مضطرب رفتنش رو تماشا کردم، وای که تا محمد برگرده من نصفه جون شدم ..😥 چه لحظات سختیه این بی خبری ..😢 . . . چای آویشن ☕️رو گذاشتم روی میزی که کنار ملیحه خانم بود... سرفه ای کرد که گفتم: - بخورین حالتون بهتر بشه، سرما خوردینا !! 😊 با مهربونی نگاهم کرد وگفت: _ممنون گلم دستت درد نکنه - خواهش میکنم، وظیفه است☺️ نگاهی به اطراف کرد وگفت: _دیروز نشستم اتاق عباس رو تمیز کردم باز سرفه کرد و ادامه داد: _دلم یهویی خیلی هواشو کرد بغض به گلوم چنگ میزد، ملیحه خانم عجب دلی داشت که بازم میتونست بره به اتاق عباس،😒 اما من از ترس یاداوری نگاهای عباس و دلِ بی تابم قدرت نزدیک شدن به اتاقش رو هم نداشتم،... با سرفه ملیحه خانم از فکرم اومدم بیرون و نگاهش کردم این مادر مهربون رو،بهش گفتم: _ملیحه خانم چه پسر خوبی تربیت کردین!!☺️ ادامه دارد.... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🌳💓🌳💓🌳💓🌳💓🌳 🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀 🌸💜 💜🌸 قسمت لبخندی به روم زد،😊 توی چشماش اشک میدیدم، اشک شوق از داشتن پسری مثل عباس بود یا اشک دلتنگی از دوری عباس! - پسری که فقط معصومه ای مثلِ تو لیاقتش رو داره، تو ام خیلی خوبی معصومه جان! چه خوبه که تو رو برای عباسم انتخاب کردم😊😍 بلند شدم و کنار پاهاش نشستم، سرمو گذاشتم رو زانوهاش و گفتم: _ملیحه خانم منو ببخشین، ببخشین که اجازه دادم عباس بره و باوجود نارضایتی تون مجبور شدین رضایت بدین به رفتنش روی سرمو نوازش کرد وگفت: _قربونت بشم عزیزم، عباس کاش منو ببخشه که اینهمه مانع رفتنش شدم و اذیتش کردم😒 کمی مکث کرد و در حالی که هنوزم سرمو نوازش میکرد گفت: _هفتمِ شهید محلتون که اومده بودم با حرف زدم، تازه بعد اون روز متوجه شدم چقدر من بی تاب بودم و چقدر مادر شهید صبور بود، اون روز فهمیدم خدایی که میده مطمئنا میده .. دلم آروم تر شده ..گرچه برای دیدن عباس بی تابم ولی نفسهای خدا رو بیشتر حس میکنم کنارم ..😊☝️ همچنان که سرم رو زانو های ملیحه خانم بود اشک میریختم،😢 شهید هادی چه کرده بود با دلِ همه … 🌸باز هم بوی یاس میومد …🌸 مادر عباس عجیب بوی عباس رو میداد … حالا مطمئن بودم که پاکی و عطر یاس عباس از مادرِ مثل زینب  "سلام الله علیها “صبورش بود …👌 چه خوب بود که همه راهشونو پیدا کرده بودن … و چه سخت که من هنوز هم دلبسته و دلتنگ عباس بودم …😣 من کی از تو این دنیا که عباس بود … . . . رو تختم دراز کشیده بودم و منتظر تماسی از محمد، دیگه صبرم تموم شد، گوشی رو برداشتم و شماره محمد و گرفتم،📲 مثلا قرار بود زود خبر بده!! با شنیدن جمله ” مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد ” حرصم گرفت ..😬 ای بابا این مشترک کجاست پس!! باز دراز کشیدم و نگاهم رو به سقف دوختم، مهسا اومد تو اتاق  - نمیایی واقعا؟؟؟  همونطوری که نگاهم به سقف بود  گفتم: _نه، تا محمد زنگ نزنه و خبری بهم نده از خونه تکون نمیخورم شونه ای بالا انداخت وگفت: _باشه، خداحافظ ما رفتیم وقتی مامان و مهسا رفتن، بیشتر احساس تنهایی کرد بلند شدم قرآن رو برداشتم، تصمیم گرفتم صلواتی رو به امام زمان هدیه کنم و قرآن رو باز کنم شاید کمی آرومم کرد .. ادامه دارد.... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 رهبرانقلاب: سنت الهی نگذاشت که زهرای مرضیه در پشت حجاب غلیظ اوهام پنهان بماند، و امروز نام او و یاد مظلومیت او، از همه‌ی حصارهای کتمان، عبور کرده است. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💝 دعای امام خامنه ای ( حفظه الله ) 💝 قبل از اذان 💝 بسیار زیباست 💝 اللهم عجل لولیک الفرج 💝 التماس دعا https://eitaa.com/piyroo 💝💝💝💝🌺🌺🌺🌺💐💐💐💐
✨🕯✨ ✍ خواستم بگويم، فاطمه دختر خديجه‌‌ی بزرگ است. ديدم فاطمه نيست. خواستم بگويم که فاطمه دختر محمد است. ديدم که فاطمه نيست. خواستم بگويم که فاطمه همسر علی است. ديدم که فاطمه نيست. خواستم بگويم که فاطمه مادر حسين است. ديدم که فاطمه نيست. خواستم بگويم، که فاطمه مادر زينب است. باز ديدم که فاطمه نيست. نه، اين‌ها همه هست و اين همه فاطمه نيست. فاطمه، فاطمه است. "دکتر علی شریعتی" 💝 اللهم عجل لولیک الفرج 💝 التماس دعا https://eitaa.com/piyroo 💝💝💝💝🌺🌺🌺🌺💐💐💐💐
25 دوم بخاطر همین فقط تلاشم این بود که باشم و عمل کنم به دونسته هام. فرق من با بقیه این بود... بعضی ها کلا از همون بچگی با نماز و قران بزرگ شده بودن... ولی من تو خونه ای بودم که همش پا ماهواره بودم و فیلم ... و خیابون و ... اما از بس تو این سالها خودسازی کردم که کمتر بچه مذهبی رو دیدم که ایمان و امیدش مثل من باشه... 📛♨️تا دیروز بی ایمانی در من بیداد میکرد ولی الان انقدر ایمان و اعتمادم به خدا زیاد شده بود که کسی باورش نمیشد این منم... 🔞🚷بارها تو خیابون گشت ارشاد منو میگرفت و بخاطر تیپم میرفتم کلانتری و مامانم با شناسنامه آزادم میکرد... ❤️حالا همین آدم شد سفیر پاکی و ایمانش به خدا روز به روز داره بیشتر میشه و مراحل تکامل خودشو عالی طی میکنه... 👌اینارو میگم تا متوجه بشید خواستن توانستن است... نگاه به شرایط اکنونت نکن... واقعا وضع من از همتون بدتر بود... 🔥🔥🔥 دستنویس های https://eitaa.com/piyroo
26 سوم سلام.... این فصل خیلی جالبه... 👌وقتی وارد سال ۱۳۹۵ شدم یهو خیلی چیزا تغییر کرد... حس میکردم یه رسالتی خدا بهم داده اما زیاد خودمو باور نداشتم... سال ۹۵ تقریبا سه بار سایتمو کلا پاک کردم اما دو روز بعد دوباره میرفتم با بک آپ برش میگردوندم... انگاری نمیتونستم از سایت دل بکنم... 😞😔 سایت داشتن خیلی هزینه بر بود ولی چون دیوونه و عاشق این مسیر بودم نمیتونستم کنار بذارمش... و از همه مهمتر؟ هزاران نفر به امید حرفام وارد سایت میشدن و وقتی سایتمو پاک میکردم همه ایمیل میزدن و گریه میکردن که رضا تورو خدا برگرد انقدر اذیت نکن... بمون نرو... حرفات آروممون میکنه... خالصه سال ۱۳۹۵ کلا مونده بودم برم یا بمونم... چون خدا هم مشکلمو کامل بر طرف کرده بود و منم کامل نماز اول وقت خون شده بودم و دیگه میخواستم به فعالیت هام پایان بدم... اما واقعا نمیشد...!!! حس میکردم یه رسالتی دارم... 🤔🤔 رسالت منم این بود که به جوونا کمک کنم برگردن و با خدا دوست بشن... تا اینکه تصمیممو گرفتم و موندم... وقتی تصمیم بر موندن گرفتم انگاری خدا تازه کارشو با من شروع کرده بود... 💕بعدش رفتم برای سایت یه قالب خوشگل حرفه ای و کلی امکانات جدید گرفتم تا سایتمون بهترین و مجهزترین سایت مذهبی ایران بشه . دوست داشتم همه چیم جذاب و تازه و متفاوت باشه. بچه های سایت هم دیوانه وار دوستم داشتن... میدونی چرا ؟ چون منم عاشقانه دوستشون داشتم و دارم. ❤️❤️❤️ یعنی انقدر بهم اعتماد داشتیم که فقط کافی بود بگم فلان جا مشکل دارم یا تو فالن شهر الان اومدم و جایی رو ندارم... بعدش کلی برام ایمیل میمومد که رضا بیا خونمون... جوری کهباورتون نمیشه اصلا... دستنویس های https://eitaa.com/piyroo
4_5918290545330881900.mp3
6.02M
◾️السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)◾️ ✅امروز یکشنبه ۳۰دی ماه ۹۷ ↩️ زیارت عاشورا 🌸ختم زیارت عاشورا رو تقدیم میکنیم به خانم حضرت فاطمه زهرا(س) ✅ زیارت عاشورا خوانده میشود به جهت👇👇 1⃣سلامتی و فرج مولامون حضرت‌مهدی (عج) 2⃣سلامتی مقام معظم رهبری 3⃣سلامتی و شفای همه بیماران 4⃣شادی روح همه پدران و مادران آسمانی و همچنین شادی روح اموات خادمین کانال .. 5⃣به نیت برآورده شدن حوائج همه شما بزرگواران 6⃣ به نیابت از دو شهید عزیز و بزرگوار ✅ شهیدوالامقام محمد ابراهیم همت شهید مهدی باکری 🌹پدر و مادر هر دو شهید عزیز🌹 🌸ان‌شاءالله با دعای حضرت‌حجت(عج) عاقبت بخیری ان شاءالله 🌹الهی یا فاطمه س به حق الفاطمه س عجل لولیک الفرج التماس‌ دعا https://eitaa.com/piyroo ◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 لحظه اعلام تفحص پیکر شهید هوشنگ مرتضوی به مادر بزرگوارش 🌷 بازگشت پیکر شهید پس از ۳۲ سال به آغوش مــادر مراسم شب وداع: یکشنبه(امروز) ،از ساعت ۱۹:۳۰ حسینیه عاشقان ثارالله(ع) مراسم تشییع پیکر مطهر: دوشنبه ۱بهمن ماه ،از ساعت ۹ صبح https://eitaa.com/piyroo
یا امام رضا حتما قرار شاه و گدا هست یادتان ، همان شب که زدم دل به نامتان ، مشهد ، حرم ، ورودی باب الجواد ، آقا ، عجیب دلم گرفته برایتان... https://eitaa.com/piyroo
🍃 باطنِ ما در این دنیا، همان ظاهرِ ما در آن دنیاست.😱 ⚠مراقب باشیم قیامت چه ظاهری داریم👇 ⚡️ یَومَ تُبلَی السَّرَائِر (طارق/۹) 💢 قیامت روزی است که اسرارِ نهانِ انسان آشکار میشود. های قرآنی https://eitaa.com/piyroo
گریھ نڪݩ فضھ ببیݩ حالم چھ خوب اسٺ🙃 زهرا هماݩ زهرا؛ فقط وقٺِ غروب اسٺ🌒 گریھ نڪݩ فڪرے بھ حالِ بچھ ها ڪݩ✨ فڪرے بھ پر و بالِ بچھ ها ڪݩ فضھ، حواسٺ باشد آنها ڪوچڪ هستند سِنے ندارند... ، خیلے ڪودڪ هستند ایݩ بسترم را جمع ڪݩ وقتے ڪھ رفتم😔 بال و پرم را جمع ڪݩ وقتے ڪھ رفتم تاڪید دارم ڪھ تو فڪرِ بچھ ها باش😢 فڪر فضاے خانھ و آب و غذا باش... فڪرے بھ حالِ قلبشاݩ ڪھ سوختھ ڪݩ💔 فڪرے بھ حال چشمِ بر دَر دوختھ ڪݩ🚪 بھ مُرتضے گفتم ڪھ در تعویض گردد تا حالِ خانھ دور از پاییز گردد... مݩ شُستھ ام اما ببیݩ دیوار پاک اسٺ؟ ڪھ دیدنِ یڪ لڪھ ے خون دردناڪ اسٺ فضھ حسیݩ و زینبم باهم عجیݩ اند در شادے و غم هر دو باهم همنشیݩ اند😞 تو بیشتر فڪرے بھ حالِ مجتبے ڪݩ فڪرے براے رفتنش از ڪوچھ ها ڪݩ😭 او ڪوچھ بامݩ بود دید آن ضربھ ها را آݩ ضربھ هاے بےهوا با دست و لگد را💔 گفتم فراموشش ڪݩ آخر، مردِ مادر تنهاتریݩ مردِ غیورِ دردِ مادر… اما همیݩ یڪ مطلبِ مݩ، جانِ فضھ بعد از مݩ ایݩ دسٺ مݩ و دامانِ فضھ مݩ بھ علے هم گفتھ ام؛ فضھ، حسیݩ، آب... تاڪید دارم باز هم فضھ.... حسیݩ، آب😭 بالاسرش هر شب ببر یڪ ڪاسھ آبے تا آب را نگذاشتے... فضھ نخوابے...😭💔 https://eitaa.com/piyroo
💞🍁💞🍁💞🍁💞🍁💞 💜🌸 💜🌸 قسمت نمیتونستم جمله ام رو ادامه بدم، دنیا بشدت دور سرم می چرخید، دلم می خواست این لحظه زنده نباشم، چقدر سخت بود، چقدر سخت … خود عباس حتی بهم گفته بود که اگه شهید شد من چیکار میکنم … کاش اون روز جوابشو میدادم .. کاش بهش میگفتم منم دیگه زنده نمی مونم .. کاش میگفتم …😣😢 محمد با ناراحتی 😞و چشمای خیس😢 سرشو انداخت پایین و گفت: _آره، 👣 👣شد!! دیگه هیچی نفهمیدم.... فقط چشمام سیاهی رفت و تو بغل محمد از حال رفتم …😖 . . . تا به خودم اومدم پشت تابوت عباس حرکت میکردم سیل عظیمی از جمعیت اومده بودن تشییع عباس … مگه عباس رو چند نفر میشناختن .. .. پشت سر تابوت راه میرفتم و باهاش حرف میزدم..😭 عباس! عباس چقدر زود .. عباس چرا انقدر زود رفتی .. ما هنوز باهم زندگی نکرده بودیم .. ما هنوز یکبار هم بی دغدغه راجب خودمون حرف نزده بودیم .. عباس مگه نمیدونستی که من چقدر دلتنگت بودم ..😭 عباس چرا انقدر زود انتخاب شدی برای شهادت ..😭 عباس من از تنهایی بعد از تو میترسم .. عباس چرا زود رفتی ..  چرا انقدر زود .. چرا … . . . قبر آماده بود، 🌷پیکر عباسم🌷 رو داخل قبر گذاشتن،  به خودم اومدم من اینجا چیکار میکنم پس؟؟!  منم باید با عباس دفن کنن ..😖 چرا عباس تنهایی میره .. پس من تنها تو این دنیا چیکار کنم .. من بدون 🌸عطر یاس🌸 میمیرم .. اکسیژن دلیل زنده موندن من نیست،  اکسیژن من عطر یاسِ عباس بود .. خواستن سنگ لحد رو بزارن، خودمو بالای قبر رسوندم، افتادم کنار قبر .. صداش زدم: _عبااااااس .. نباید بری عباس ..نباید بری عباسِ من باید زنده بشه ..😫😭😵 باید ..مگه من چند وقت بود که داشتمش .. قطره ای 😢از اشکم داخل قبر افتاد .. فقط صدای “یازینب” بود که میشنیدم .. . . “لحظھ ے وداع با چشم پر اشڪ ڪنار قبر میشینم آه اے مهربــون بارِ آخــره دارم تو رو میبینم” 💔💔 ادامه دارد.... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 💞🍁💞🍁💞🍁💞🍁💞 🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀 💜🌸 💜🌸 قسمت (قسمت آخــــــــر) چشمامو باز کردم، همه جا تاریک بود، تاریکه تاریک .. خیره بودم به سقف اتاقم که تو تاریکی شب فرو رفته بود .. بلند شدم نشستم، صدای نفس های منظم مهسا که نشون از خواب عمیقش میداد فقط میومد .. دستی به صورتم کشیدم از اشک و عرق خیس شده بود ..😢😣 دستام میلرزید .. دست بردم و "و ان یکاد" ی که عباس بهم داده بود و لمس کردم ..😰 یازینب .. یازینب .. زدم زیر گریه ..😫😭 فقط حضرت زینب "سلام الله علیها "رو صدا میزدم .. یازینب ...😩😭 فقط صدای گریه ی من بود که تو تاریکی شب به گوش میرسید .. 👣آخ عباس .... عباس....👣 . . وای که چه کابوس وحشتناکی بود .. بلند شدم و ✨وضو✨ گرفتم .. به ساعت نگاه کردم، یکساعت تا اذان صبح مونده بود .. سجاده ام رو پهن کردم .. چادرمو سر کردم و ایستادم .. خدایا برای رسیدن به بندگی تو نماز میخونم، دو رکعت🌟 "نماز شفع" 🌟میخونم قربه الی الله .. دستامو کنار گوشم آوردم و "الله اکبر " گفتم .. تا دستام پایین رسیدن اشکام هم جاری شدن ..😭 بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین ... سلام نماز رو دادم، باز پیشونیم بهونه ی ⭐️مهر رو میگرفت، سرم رو به سجده گذاشتم که سجده شکر بجا بیارم .. اما نمیشد، گریه امان شکر گذاری نمیداد..😭 خدایا، خدا جونم، منو ببخش، من کی نماز شب خون بودم که الان بهم این توفیق رو دادی ..😖 خدایا من اگه برای عباس بی تابی میکردم چون عباس رو دوست داشتم بخاطر تو ..😭 چون بوی تو رو میداد .. 😭 چون با دیدنش یادِ تو می افتادم ..😭 خدایا من دنبال تو ام ..😩😭 خدایا رسیدن به تو چقدر سخته.. چقدر سخت ..😖😭 باید از های وجودم بگذرم .. باید از تمام به این دنیا بگذرم .. خدایا ..😫 خدایا من از عباسم گذشتم ..😭😖 🔥تو ام از گناهای من بگذر یا الله ..💦 شروع کردم در همون حال سجده با گریه "العفو " گفتن ..😭🙏 چقدر خوب بود که خدایی داشتیم که اجابت میکرد دعای بندش رو .. 🙏خدایا من از او گذشتم.... تو نیز از گناهانم درگذر....🙏 🌷پـــــایــــان🌷 🇮🇷پیشکش به تمامی.... شهدای عزیز مدافع حرم 🇮🇷تقدیم به.... عاطفه ها و معصومه های سرزمینم، و 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀 https://eitaa.com/piyroo
به مجلس عزای مادر سادات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خوش آمدید. 🏴 کانال عشاق الحسین شب دوم https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
💐زهَمه دست کشیدم که تو باشی هَمه ام 🍃باتو بودن، زهَمه دست کشیدن دارد ...! 🕊 https://eitaa.com/piyroo
◾️بــا سلام وعرض تسلیت محضر همسنگران گرامی به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 👇👇👇👇👇
4_6017180865946190663.mp3
5.63M
روایتگری شهدایی قسمت 211 مادر شهیدی که زیر بارش برف می نشست ؛ 🌷 📎با نوای حاج میثم مطیعی #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌺 🔹محل تولد: تبریز 🔸محل شهادت: غوطه شرقی دمشق منطقه قاسمیه 🔹نام پدر: حسام الدین 🔸تاریخ تولد:۱۳۶۰/۹/۱۸ 🔹تاریخ شهادت:۱۳۹۲/۱۰/۲۹ 🔸 چهارمین و آخرین فرزند خانواده 🔹کیفیت شهادت: تله انفجاری و اصابت ترکش به سر 🔸سن:۳۲ 🔹نام جهادی: حسین نصرتی 🔸علاقه مند به : ایشون به سردار دلها شهید محمد ابراهیم همت علاقه داشتند  🔹فراز مهمی از وصیت نامه: 👇👇👇👇👇👇👇 وصیت من همان وصیت حاج همت است که ؛ با خدای خود پیمان بسته ام تا در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آنی آرام نگیریم . 🔵برای سلامتی حضرت ولی عصر (عج) و شادی روح شهیدمحمود رضا بیضایی صلوات... https://eitaa.com/piyroo