eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز احساس ما اینه که دهه شصتی ها فرمانده میدانن دهه هفتادی ها میدان دارند دهه هشتادی ها پیاده نظامند و دهه نودی ها نیروی احتیاط.... http://eitaa.com/piyroo
✅ امام صادق (ع) فرمودند : هرکس صد مرتبه «سبحان الله» بگوید، در آن روز، برترینِ مردم است؛ مگر آن که کسی دیگر هم اندازه ی او بگوید. 📚 المحاسن، ج1، ص107 https://eitaa.com/piyroo 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#وصیتنامه_شهید بسم رب الشهدا و الصديقين سپاس خداوند كريم را كه با وجود گناهان بسيار دوباره اين عمر رو سياه را براى دفاع از حرم همه خانم زينب(س) انتخاب نمود و خداوند بارى تعالى را بابت اين سعادت شاكرم. پدر و مادر گرامى؛ باور كنيد نمى دانستم اعزان داريم والا حتماً شما را مطلع مى كردم و از شما حلاليت مى طلبيدم پس ببخشيدم. اميدوارم كه اگر سعادت شهادت نصيب من شد بر اين امر الهى صبر كنيد همچون حضرت ام البنين(س) و بدانيد محتاج دعاى خيرتان هستم. برادران عزيزم؛ ان شاءالله در خط ولايت بمانيد و راه نا تمام مرا ادامه دهيد. ان شاءالله شما هم زندگى دنيوى و اخروى با سعادت داشته باشيد. دوستان گرامى؛ بدانيد روزگار خود را آرايش به زيور هاى دنيوى مى كند و شما سعى كنيد كه فريب اين زيورهاى دنيوى را نخوريد. مردان را دعوت به حيا و بانوان را دعوت به رعايت حجاب مى كنم كه جامعه سعادتمند شود. همكاران گرامى؛ حلال كنيد اين حقير را مخصوصاً دوست بزرگوارم برادر عمار كريمى و عزيز دلم امين نديمى. «ما را بنويسيد فداى سر زينب(س)» روى سنگ قبرم فقط جمله بالا را بنويسيد 1.30 بامداد 1395/1/15 سيد سجاد خليلى https://eitaa.com/piyroo
#شهیدمصطفی_خلیلی تنها 35 روز حضور در جبهه مقاومت اسلامی نیاز بود تا مصطفی خلیلی خودش را به قافله عاشوراییان برساند و در دوازدهم بهمن ماه 1394 به شهادت برسد. این روحانی خوزستانی که تنها 27 سال از عمرش می‌گذشت، داوطبانه به جبهه دفاع از حرم رفته بود و می‌گفت اگر قرار باشد بالای منبر مردم را به جهاد فرابخوانم، شایسته است پیش از همه آنها خودم قدم در میدان نبرد بگذارم. وقتی با راضیه نوروزی همسر شهید که فرزندی چهارساله از او به یادگار دارد، به گفت و گو نشستیم، ماجرای عجیبی را که از همرزمان شهید شنیده بود را برایمان تعریف کرد. «شاهدان عینی می‌گویند مصطفی پس از شهادت چشمانش را باز می‌کند و به همرزمانش لبخند می‌زند. » شهید خلیلی متولد 18/6/ 1367 بود و همانند دیگر شهدای دهه شصتی مدافع حرم، ثابت کرد که در شجاعت و ایثار چیزی از جوانان دوران دفاع مقدس کم ندارد. https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#شهیدمصطفی_خلیلی تنها 35 روز حضور در جبهه مقاومت اسلامی نیاز بود تا مصطفی خلیلی خودش را به قافله عاش
گویا شهید مصطفی خلیلی بعد از شهادت چشمانش را باز کرده و لبخند زده است؟   قبلش این را بگویم که ما یک بار با هم به تهران سفر کرده‌ بویم و سری هم به گلزار شهدا زدیم. شهیدی در بهشت زهراست که همیشه از قبرش بوی گلاب می‌آید. آنجا به آقا مصطفی گفتم از این شهدای خاص خیلی خوشم می‌آید. گفت که شهدا همه خاص هستند. گفتم مثل این شهید که از مزارش بوی گلاب می‌آید یا مثل شهید حقیقی که هنگام شهادتش خندید؛ از این ویژگی‌ها خیلی خوشم می‌آید. زمانی که همسرم شهید شد دوستانش می‌گفتند ما او را به عقب آوردیم و داخل کیسه‌ای گذاشتیم. بعد که گروه فاطمیون می‌آیند و می‌گویند ما می‌خواهیم مصطفی را ببینیم. کیسه را باز می‌کنند و صدای داد و فریاد بلند می‌شود که بروید دکتر بیاورید. بعد دوستانش که می‌آیند ببینند چه شده می‌گویند مصطفی چشمانش باز بود و لبخند می‌زد و همه فکر کرده‌اند او زنده است. می‌گویند شهدا مقامشان را در آن دنیا می‌بینند به همین دلیل هنگام شهادت لبخند می‌زنند.   من خیلی به آقا مصطفی افتخار می‌کنم. به قول آقا، شهدا در زمان حیاتشان از اولیاء‌الله هستند. من به این یقین پیدا کرده‌ام که واقعاً ایشان در زمان حیاتشان از اولیاء‌الله بود. از زمانی که من این تصمیم را گرفتم و به ایشان رضایت دادم که برای جهاد بروند تا همین الان که چندین ماه از شهادتش می‌گذرد حتی آن لحظه که به من گفتند شهید شده یک لحظه هم در ذهنم نیامده که کاش نمی‌گذاشتم برود. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت هشتاد و یکم: ۱۴شبانه روز عطش برخورد خشن اون عراقی با من و بعدش این معالجه کذایی باعث شد که من رفتن به بهداری و معالجه شدن دوباره رو فراموش کنم و دست به معالجه خودم بزنم. چون هر آن احتمال داشت عفونت ها کم کم به بالاتر سرایت کنه و منجر به ازدست دادن پای چپ و حتی جونم بشه .لذا باید فکری میکردم که از این وضع خلاص بشم. فکری تو ذهنم جرقه زد و همون رو بکار بستم. در جبهه شنیده بودم که با خوردن آب خون رقیق میشه و خونریزی میکنه. پس نتیجه گرفتم که با چند روز آب نخوردن و تحمل تشنگی احتمال داره که زخما خشک بشن و از شر این همه عفونت و درد و رنج خلاص بشم. در حالی که نمی دونستم اصلا این کار فایده ای داره یا نه ، ولی به هر حال تنها کاری بود که برای معالجه خودم می تونستم انجام بدم. تصمیم قاطع گرفتم که تا خشک شدن کامل زخما از نوشیدن آب خودداری کنم و اینکار سخت رو اغاز کردم. ده روز اول از نوشیدن آب و چای خودداری کردم و حتی یه قطره آب نخوردم ولی صبحانه یه شوربای رقیق و آبدار بود به اندازه یک سوم لیوان اون رو با نصف صمون میخوردم. گر چه احساس میکردم که مقداری بهبودی حاصل شده ، ولی هنوز کاملا خشک نشده بودند. این بود که در تصمیمی سخت همان مقدار شوربا را هم قطع کردم و برای چهار روز دیگه هیچگونه رطوبتی وارد بدن من نشد و فقط صمون و غذاهای خشک میخوردم. دیگه چشمام تار و سرم گیج می رفت و زبونم تو دهنم مثل یه تکه چوب خشک شده بود. به روز چهاردهم از آب نخوردن و روز چهارم از قطع شوربا رسیده بودم. ضعف بر تمام بدنم حاکم شده بود و کتکهای گاه و بیگاه بعثیها مزید بر علت شده بود. روز چهاردهم احساس کردم کارم ساخته اس و دارم جون میدم. چه باید میکردم. آیا بعد از دو هفته بی آبی تسلیم مرگ بشم یا دوباره نوشیدن آب رو شروع کنم و همان آش و کاسه زخم و جراحت و درد کشیدنها. نگاهی به زخما کردم که ظاهرا هیچ جراحتی اظراف اونا دیده نمی شد و پوسته ای ضخیم و خشک روی اونا قرار گرفته بود. با چشمان نگران ولی در عین حال امیدوار، ابتدا دست بردم زیر لایه خشک روی ساق پام و اونو با ناخن رو به بالا فشار دادم در کمال ناباوری لایه ضخیم جدا شد و مثل تکه پوست درخت افتاد زمین و دیدم جای زخم روی ساق پام کاملا خشک شده. برق خوشحالی تو چشمام زده شد و با امیدواری بیشتر دستم رو زیر پوسته زخم انگشتم بردم اونم جدا شد و با لطف و عنایت خدا کاملا خوب شده بود. ادامه دارد ⏪ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🍂 🔻 💢 قسمت هشتاد و دوم وضعیت تغذیه در اردوگاه ماهای آغازین اسارت در اردوگاه ۱۱ خبری از صبحانه نبود و تنها ناهار و شام داشتیم و بعد از چن ماه صبحانه هم اضافه شد. نوع غذا در تمامی ۴۴ ماه اسارت یکسان بود و هیچ تنوعی نداشت. فقط گاهی کم و زیاد می شد. کیفیت هم تو ماه رمضان ها کمی بهتر شد. صبحانه بصورت ثابت، همون شوربای معروف عراقیا بود که در اردوگاه یازده به هر اسیر گاهی یک سوم لیوان و حداکثر نصف لیوان با یه دونه صمون می دادن. جیره ناهار مقداری برنج بود، در حد یک چهارم تا یک سوم یه بشقاب معمولی با نوعی خورش ساده شامل خورش پیاز، بادمجان، گوجه، گل کلم، کرفس. تمامی انواع خورش فقط آب بود و نمک و گاهی کمی رب گوجه و یه نوع از مواد بالا. وقتی می گیم خورش گل کلم یعنی آب و نمک و کمی رب و کمی گل گلم . بعضی وقتا می گفتن رب گوجه نیست و آشپزها یکی از اون سبزیجات را با کمی نمک میجوشوندن و به خورد ما میدادن. وعده شام هم همیشه آبگوشت بود و فقط شبای جمعه بجای آبگوشت خورش لوبیا بود. آبگوشت هم با گوشت یخی پخت میشد و حداکثر گوشتی که به هر اسیر می رسید به اندازه یک تا دو بند انگشت بود. گوشت ها آنقدر مونده بود که بوی بسیار نامطبوعی میداد و علیرغم گرسنگی شدید بسختی می تونستیم بخوریم و حتی تعدادی اصلا نمی خوردن و سهمشون رو به افراد دیگه میدادن. شام رو هم دو سه ساعت مونده به غروب میدادن و وقت خوردن کاملا سرد بود و یه لایه چربی روی غذا خشک شده بود. همین آبگوشت عامل بسیاری از بیماریها شده بود و گاهی هم بندرت مرغ می دادن. به هر آسایشگاه ۱۲۰ نفره دو تا دو نیم مرغ داده می شد و اون روز، روزِ سخت مقسمین غذا بود که چطور یه دونه مرغ رو بین چهل تا پنجاه نفر تقسیم کنن. حتی استخونا رو هم دور نمینداختیم و تا جایی که مقدور بود می جویدیم و می خوردیم. ادامه دارد ⏪ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🔺اقدام در رژه امروز نیروهای مسلح قزوین در واکنش به حذف عبارت از خیابان‌ها👆 https://eitaa.com/piyroo
1_71044191.mp3
9.58M
دلم تنگ شهیدان است امشب ... همه ی آرزومه...🌱 ✅حاج مهدی رسولی https://eitaa.com/piyroo
فرودگاه ‌های تهران ، شیراز ، دزفول ، همدان ، اصفهان ، تبریز ، کرمانشاه و اهواز بمباران می‌شوند ! حملات هوایی ، دریایی و زمینی عراق به ایران ما غافلگیر شدیم !! ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ 🌹هفته دفاع مقدس و یاد دلاور مردان ۸ سال دفاع مقدس و مدافعین حرم گرامی🌹 « اللهم عجل لولیک الفرج » 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ https://eitaa.com/piyroo 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت453 📽 فیلم صحبتهای بسیار زیبا و شنیدنی #شهید_محمد_اسلامی_نسسب ( #سردار_زهرایی ) 🌹 چنین نقل شده که : رهبری با دیدن این فیلم فرمودند : من بہ یقین می گویم ڪہ این شهید عزیز در بیداری حضرت زهرا (س) را زیارت ڪرده . #حتما_ببینید #استراتژی_رزمندگان_در_دفاع_مقدس https://eitaa.com/piyroo
#شهیدسیدمحمدجوادعلوی ولادت: ۱۶/۰۸/۱۳۶۱ شهادت: ۲۴/۰۱/۱۳۸۷ مکان شهادت: حسینیه سیدالشهدای (ع) شیراز در خانواده ای مذهبی از سادات جلیل القدر علوی دیده به جهان گشود. پس از سپری شدن دوران شیرین کودکی راهی مدرسه شد تا الفبای رشد و کمال را طی کند. تحصیلات خود را تا پایان مقطع دبیرستان و اخذ مدرک دیپلم ریاضی با موفقیت ادامه داد. ایشان در امتحان ورودی حوزه علمیه شرکت کرده و قبول شدند. اما از آنجا که پدر ایشان بر اثر بیماری شدید توان انجام کار نداشت و خانواده به حضور ایشان در خانه نیاز داشتند، تصمیم گرفت با خدمت به پدر رضایت خدا را در پیش گیرد. با اینکه از جهت مالی اوضاع مناسبی نداشت، قسمتی از درآمد خود را در به عهده گرفتن سرپرستی چند تن از افراد فقیر و مستمند صرف می کرد. در دوران تهاجم بی امان فرهنگی دشمن قدم در میدان مبارزه نهاد و در فعالیت های مختلف فرهنگی نقش فعال داشت. ایشان یکی از اعضای اصلی تشکیل دهنده مجمع فرهنگی-مذهبی شهید آوینی بود و مسولیت برگزاری مجالس فرهنگی و مذهبی و اعیاد و عزاداری را بر عهده داشت. ایشان همچین در مراسم عزاداری و اعیاد اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به مداحی می پرداخت. همچون جد بزرگوارش حضرت علی (علیه السلام) آرزوی شهادت داشت و به عشق شهادت در راه خدا زنده بود. هدف از رفتن به هیئت و مراسم های عزاداری این بود که حسینی زندگی کند وحسینی از این دنیا برود و چه خوب این خواسته اش مستجاب شد. سرانجام در ۲۴ فروردین ۱۳۸۷در انفجار تروریستی حسینیه سید الشهداء شیراز به شهادت رسید. https://eitaa.com/piyroo
خاطره ای اززبان خواهر شهیدسید محمد جوادعلوی پدر خارج از کشور بودن و داداشم دانشجوی اصفهان. موند توی خونه و توی آژانس مشغول به کار شد. می گفت«رسیدن به مادر و خواهرام عبادت بزرگیه. اینطوری راضی ترم.» به نیت آقا امام علی(ع) مهریه خانمش رو ۱۱۰ سکه گذاشت و تمام مراسم عقدشون شد یک حلقه ساده و سه تا صلوات. نیمه های شب بلند می شد و نمازشب می خواند. بعد از نمازصبح مقید به قرآن و زیارت عاشورا بود. دیگه عادت کرده بود. بعد از بین الطلوعین با بسم الله پیکانش رو بیرون می زد و یا علی(ع) ! شروع یه روز جدید. همیشه از شهداء و جنگ با حسرت حرف می زد. با چند تا از دوستاش مجمع شهید آوینی رو توی حسینیه محل راه انداختن. دو تا آرزو بیشتر نداشت: « ظهور آقا امام زمان(ع) و شهادت» روزهای آخر خیلی عجیب شده بود. نگاه ها و حرفهاش. یادمه روز شنبه حمام رفت و غسل شهادت کرد. حسابی به خودش رسید. با تک تک اعضای خانواده خداحافظی کرد، اونم با نگاه خاصی که تا حالا ندیده بودم. گفت: دارم می رم زیارت شاهچراغ(ع) قرار بود توی راه سونوگرافی بابا رو بگیره، برای همین نماز دیرتر رسیده بود حسینیه. پسر عموم می گفت: اصرار کردم که وایسا با هم می خونیم، من کار دارم. گفته بود: خیلی دیر شده باید نمازم رو بخونم. چند دقیقه ای از ورودش نگذشته بود که صدای انفجار فضا رو پر کرد . https://eitaa.com/piyroo
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از #شهید_سید_محمدجواد_علوی جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 #التماس_دعای_فرج ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ #سید_محمدجواد_علوی #اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک_مع_رفقائنا_به_حق_دماء_الشهدا #ملتمس_بهترین‌_دعا #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پســت_پـایـــانـی 🕙سـاعـت عـاشقـے 💠دعـــــاے فـــرج💠 ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo