eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
3.9هزار دنبال‌کننده
37.4هزار عکس
17.7هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 خواب حضرت_رقیه(س) رو دیده بود بی بی فرموده بودن تو به خاطر ما از گناه گذشتی ما هم شهیدت میکنیم.🌠 موقعی که داشت میرفت سوریه بهم گفت: سید برام روضه حضرت رقیه بخون گفتم نمیخونم، داری میری حسین بچه هااات، گفت از بچه هام دل کندم، روضه می خوندم های های گریه میکرد.💔 فرازے از وصیت نامہ💌. هر خانمے ڪہ چادر بہ سر ڪند و عفت ورزد، و هر جوانی ڪہ نماز اول وقت را در حد توان شروع ڪند، اگر دستم برسد سفارشش را بہ مولایم امام حسین (ع) خواهم ڪرد و او را دعا مے ڪنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالے قرار گیرد. شهیدمدافع حرم 🏴 https://eitaa.com/piyroo
نخل ها ایستاده می میرند🌹 💠شرح عکس؛ طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد, یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگری را که لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت, معلوم بود که شهید دراز کش مجروح شده بوده است. خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است... .🌷 موسوی پدر پسر است 💠اهل روستای باقر تنگه بابلسر. 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🔥 همہ از خوش عطرش می شناختنش . هر ڪجا می رفت آنجا را نیز می ڪرد . وقتی از نام می پرسیدیم ؛ همیشہ جواب بالا می داد . شهید ڪه شد در نامہ اش نوشتہ بود : بہ قسم ؛ هیچ گاه بہ خودم نزدم . هر وقت می خواستم شوم از تہ دل می گفتم : (ع ) 🖤 🏴 https://eitaa.com/piyroo
#خاطرات_شهدا #تک_تیرانداز_افسانه‌ای #شهید_عبدالرسول_زرین ◽️من خودم بعد از عملیات طریق القدس نزدیک ایشان بودم، با یک بشاشیت و روحیه خیلی بالایی ایشان داشت کارش را انجام میداد... ◽️من دیدم که عراقیها را ایشان هدفشان میگرفت و آنها به زمین میخوردند، در این موقع بود که جایی که او شلیک میکرد توسط عراقیها کشف شد و یک تیر رها شد. ◽️کنار زرین ایستاده بودم که این تیر آمد و از کنار گوش ایشان رد شد و لاله گوش زرین را سوراخ کرد؛ اما خم به ابرو نیاورد و کارش را با جدیت بیشتر ادامه داد ... ◽️شخصیت شهید عبدالرسول زرین ️که جزو یکی از اسطوره‌های کشورمان است گمنام مانده است؛ بعد از شهادت ایشان رادیو دشمن با شادی اعلام کرد #شکارچی_خمینی را زدیم ... راوی 👈 شهید خرازی #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم https://eitaa.com/piyroo
#خاطرات_شهدا 🕊 واسه همه مراسما سعی میکرد یه برنامه داشته باشیم. #محرم بود. حسین اومد و گفت حاجی #ایستگاه_صلواتی بزنیم؟☺️ گفتم آره چرا که نه، اما با چی؟🤔 گفت با همین چای و بیسکوییتای خودمون! یه میز گذاشت دم در مقر و شروع کرد. خودش هم چای میریخت و هم بیسکویت میداد. حال و هوای ایستگاه های ایران🇮🇷 شده بود، مردم هم تعجب کرده بودن😳. تا حالا تو "عقارب" (سوریه) ازین کارا نشده بود . حسین بنیان یه کار زیبارو گذاشت. قرارشد واسه هفده ربیع هم اینکارو انجام بدیم که البته نشد. دشمن زد به محورمون وکلا برنامه هامون بهم ریخت وشدیدا درگیرشدیم. حسین گفت هرطور شده ایستگاهو میزنیم و بعد اینکه شرایط مساعد شد همین کارو کرد که اتفاقا خیلی هم بهتر از ایستگاه محرم شده بود. بعدها جاسوسان خبر دادن که از کار حسین عصبانی شدن و چون فهمیده بودن برنامه داریم، همون روز زده بودن به محور ما. . 🌷خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک #صلوات🌷 #شهید_حسین_معزغلامی✨ https://eitaa.com/piyroo
🔥 (س) 🌸شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای شهید می‌آید، در خواب با کسی صحبت می‌کرد و می‌گفت، «یا زهرا(س)»، چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمی‌شدند، در حال و هوای خودشان بودند.وقتی توانستم بیدارشان کنم، ناراحت شد، به سمت اتاق دیگری رفت، من نیز پشت سرش رفتم، دیدم گوشه‌ای نشست، اسم حضرت فاطمه(س) را صدا می‌زد و از شدت گریه، شانه‌هایش می‌لرزد؛ آرام‌تر که شد، به من گفت: «چرا بیدارم کردی، داشتم اذن شهادتم را از بی بی فاطمه(س) می‌گرفتم».🌺 🖤🖤 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🕊 آقا مرتضی . . . فقط کار فرهنگی انجام نمی‌داد بلکه کارهای خیر هم انجام می‌داد و من سعی می‌ڪردم همیشه همانند یک همسنگر در کنار وی باشم؛ مرتضی بیش از ۲۰ بار به ڪربلا رفت؛ تمام فامیل با ما یک‌ بار ڪربلا آمده‌اند اربعین‌ها نیز یک کاروان از مردانِ فامیل جمع می‌کرد و به ڪربلا می‌رفتند، حتی اگر ڪسی هـزینه سفر نداشت، خودش پرداخت می‌ڪرد....💌 نزدیڪ اربعین . . . گذرنامه‌ها را جمع می‌کرد و ڪلی هـزینه و تلاش می‌کرد تا همه بتوانند به ڪربلا برسند ... کارهای‌فرهنگی تنها مختص بسیج نبود و این فعالیت‌ها به داخل خانـواده نیز اشاعه پیدا ڪرده بود...😊 🌷 🏴 https://eitaa.com/piyroo
شخصی در محل ما ساکن بود که هیکل درشتی داشت ، چفیه می انداخت و شلوار پلنگی بسیجی می پوشید ، اخلاق درستی هم نداشت ، اهل همه جور خلافی بود. او به شدت با مردم بد برخورد می کرد ، به مردم گیر می داد و این لباس او باعث می شد که خیلی ها فکر کنند که او بسیجی است! هادی یک بار او را دید و تذکر داد که لباست را عوض کن ، اما او توجهی نکرد. دوباره او را دید و به آن شخص گفت ، شما با پوشیدن این لباس و این برخورد بدی که دارید ، دید مردم را نسبت به بسیج و رهبر انقلاب بد می کنید ، مردم رفتار شما را که می بینند نسبت به نظام بد بین می شوند. بعد چفیه را از دوش او برداشت و به وی تذکر داد که دیگر با این لباس و این شلوار پلنگی نگردد. بار دیگر باشدت عمل با این شخص برخورد کرد ، دیگر ندیدیم که این شخص با این لباس و پوشش ظاهر شود و مردم را اذیت کند. البته باید یادآور شویم که آن ایام در بسیج ، تحت تأثیر برخی افراد ، در امر به معروف و نهی از منکر شدت عمل به خرج داده می شد ، هادی هم با این افراد همراه بود ! اما بعدها دیگر از او شدت عمل ندیدیم ، امربه معروف او در حد تذکر لسانی خلاصه ی شد.....  📕 پسرک فلافل فروش 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo 🕊
برگی از #خاطرات_شهدا وقتی پیکر مسعود را آوردند، مادرش همان دم در به همرزمانش گفت: مسعود من رفت، خدا شما را حفظ کند. مدافع #ولایت باشید. شما فریب نخورید و با آمریکا دست ندهید. مثل کسانی نباشید که در ظاهر حرف از آقا می‌زنند اما برعکس خواست ایشان عمل می‌کنند. #شیرزنان_انقلاب #مادران_شهدا #سالروز_شهادت_مسعود_عسکری #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
#خاطرات_شهدا خاطره ای زیبا از #شهید_علی_چیت_سازیان یک نمونه از کمک به دیگران در #سیره_شهدا زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه . من و #علی هم از منطقه بر می گشتیم. تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. پرسید: ”کجا می رین؟ “ مرد گفت: کرمانشاه . علی گفت: ” رانندگی بلدی گفت بله بلدم!. #علی رو کرد به من گفت: “سعید بریم عقب. “ مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا. عقب خیلی سرد بود، گفتم: آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟. اون هم مثل من می لرزید ، لبخندی زد و گفت : “آره، اینا همون #کوخ نشینایی هستن که #امام فرمود به تمام #کاخ نشین ها شرف دارن . راوی : #همرزم_شهید #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
بعد از مدت ها برگشته بودیم ارومیه. شب خانه ی یکی از آشناها ماندیم ، صبح که برای نماز پا شدیم ، بهم گفت ، گمونم اینا واسه ی نماز پا نشدند ، بعدش گفت ، سر صبحونه باید یه فیلم کوچیک بازی کنی! گفتم ، یعنی چی ؟ گفت ، مثلا من از دست تو عصبانی میشم که چرا پا نشدی نمازت رو بخونی ، چرا بی توجهی کردی و از این حرفا ، به در میگم که دیوار بشنوه. گفتم ، نه ، من نمی تونم. گفت ، واسه ی چی ؟ ، این جوری بهش تذکر می دیم ، یه جوری که ناراحت نشه. گفتم ، آخه تا حالا ندیدم چه جوری عصبانی می شی ، همین که دهنت رو باز کنی تا سرم داد بزنی ، خنده م می گیره ، همه چی معلوم می شه ، زشته. هر چه اصرار کرد که لازمه ، گفتم نمی تونم خب ، خنده م می گیره. بعد ها آن بنده خدا یک نامه از مهدی نشانم داد ، درباره ی نماز و اهمیتش ..... 📕 یادگاران ، جلد 3 ص 22 https://eitaa.com/piyroo
همیشه می گفت ، پاسدار یعنی کسی که کار کنه ، بجنگه ، خسته نشه ! کسی که نخوابه تا وقتی خود به خود خوابش ببره ! یه بار توی جلسه ی فرماندهان داشت روی کالک شرایط منطقه رو توضیح می داد ؛ یه دفعه وسط صحبت صداش قطع شد . از خستگی خوابش برده بود ! دلمون نیومد بیدارش کنیم . چند دقیقه بعد که خودش بیدار شد ، عذرخواهی کرد . گفت ، سه چهار روز هستش که نخوابیده ام... 📕 یادگاران 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ https://eitaa.com/piyroo 🕊