eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
37.3هزار عکس
17.7هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 ♦️ فرزند حسن و فاطمه سلطان در ۲۰مرداد ماه سال ۱۳۴۸ در روستای عسکر آباد از توابع شهرستان نیشابور متولد شد. ♦️با رسیدن به سن تحصیل به مدرسه ابتدایی حسن آباد که در یکی از روستاهای همجوار واقع شده بود رفت. شاگردی ممتاز و کوشا بود. تا کلاس ♦️چهارم در مدرسه روستا درس خواند. قالیبافی را از پدر آموخت و مدتی به این حرفه مشغول بود. ♦️در مهرماه سال ۱۳۵۷ برای ادامه تحصیل به مشهد رفت . ♦️ پس از مدتی وارد مدرسه علمیه شد تا در آنجا با اصول فقه آشنایی کامل پیدا کند. ♦️ تحصیلاتش را ابتدا در مدرسه حجّتیه و سپس در مدرسه علمیّه حضرت مهدی(عج) ادامه داد. ♦️دروس صرف، نحو و منطق را در آنجا خواند. ♦️مقیّد به مسائل دینی بود و برای اقامۀ نماز جماعت در اوقات سه گانه به مسجد سبزواری یا مسجد گوهرشاد می رفت. ♦️اهل دعا، مناجات، و خواندن نماز شب بود. همیشه بین طلوعین را به خواندن دعا مشغول می شد. ♦️روحانی در جبهه رشادت های زیادی از خود برجای گذاشت و سرانجام در تاریخ ۱۳۶۵/۱/۴ در منطقه شلمچه، عملیات کربلای ۴ بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر، دست و پاها به رسید. ♦️پیکر پاک روحانی پس از تشییع در بهشت رضای شهرستان مشهد به خاک سپرده شد. https://eitaa.com/piyroo
: سید رضا فاطمی 😍در سال 1340 در یک خانواده ی مذهبی در شهر رهنان به دنبا آمد. ❤️بعد از دوران ابتدایی در بازار مشغول به کار شد و بعد از آن مستقلاَ شروع به کار کرد. 👈 تا اینکه انقلاب خونبار اسلامی به اوج خود رسید. وی مانند دیگر مردم کارگاه خود را تعطیل کرد وبه صفوف انقلابیون پیوست. 🌺 بعد از پیروزی انقلاب تعالیم نظامی را در مساجد زیر نظر سپاه فرا گرفت، 🌹 سپس به سربازی عزیمت کرد و بعد از شرکت در عملیات شکست حصر آبادان و اتمام سربازی خود از طریق بسیج به جبهه رفت و در نهایت به آرزوی دیرینه ی خود رسید و به درجه ی رفیع شهـ🕊🌹ـــادت نایل آمد. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#ناویکم 🌹 #شهید_حمید_حیدری اولین شهید #دفاع_مقدس🌹 از شهرری شهید حمید حیدری با نام مستعار حسین د
: شهید حمیــــــــ🌹ــــد حیدری بعد از پیروزی انقالب به دلیل اینکه هنوز ارتش اقدام به جذب نیرو نکرده بود ایشان به همراه تعدادی دیگر با سعی و تلاش فراوان و پافشاری زیاد و با وساطت شهید بهشتی جذب ارتش شدند که ایشان به خدمت نیروی دریایی ارتش درآمد🌹 و سرباز نیروی دریای ارتش جمهوری اسلامی ایران شد. 🌺 در ابتدا در بندر انزلی خدمت میکرد ولی با شروع جنگ تحمیلی در خرمشهر🌴، ایشان نیز از طرف نیروی دریایی ارتش ⛴در جنگ حاضر شد. 👈در همان زمان بود که توطئه کودتا نوژه در پادگان های چند شهر کلید خورده بود، شب عملیاتیِ کودتا، حمیــــ🌹ــــد مسئول نگهبانی از پادگان را برعهده داشت که با هوشیاری و شجاعت تمام💪 در مقابل فرمانده کودتاگر تا صبح ایستادگی کرد و اجازه ورود حتی یکنفر به اسلحه خانه پادگان را نداد که همین رشادت او باعث شد 👇 کودتا در آن پادگان خنثی شود. او که از این جریان بی اطلاع بود صبح با تحویل دادن کشیک و رفتن به سمت خوابگاه متوجه می شود شعارهایی بر دیوارها و درب و پنجره ها نوشته شد✏️ و دوستانش او را صدا میزنند که حمید تو همه ی مارا نجات داده ای✌️ دیشب ماجرای کودتا پیش آمده بود و مارا حبس کرده بودند که با شجاعت تو و ناکام ماندن آن ها در نقشه اصلی خود چند نفری از افراد پادگان به همراه آن فرمانده متواری شدند . 🌺در مقابل این رشادت و شجاعت به او مرخصی تشویقی و مدال شجاعت اعطا می شود. شادی روح شهید بزرگوار 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
شهید علی چیت‌سازیان سال ۱۳۴۱ در خانواده‌ای مذهبی در همدان دیده به جهان گشود. جرأت، تیزهوشی و توانایی جسمی از خصوصیات بارز دوران کودکی او بود. علاقه زیادی به ورزش‌های رزمی داشت. پر تلاش و با روحیه بود.   دوران ابتدایی و راهنمایی را در شرایط فقر خانواده گذراند و خود نیز برای امرار معاش خانواده‌اش كار می‌كرد. ورودش به هنرستان، همزمان با پیروزی انقلاب بود. او مانند میلیون‌ها ایرانی در راه پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی تلاش‌های زیادی به عمل آورد. با فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تشكیل ارتش بیست میلیونی، از طریق هنرستان وارد بسیج شد و در پادگان آموزشی قدس همدان آموزش‌های نظامی را گذراند. هوش و ذكاوت او در كسب فنون نظامی به قدری بود كه در مدت كوتاهی به عنوان فرمانده نیروهای آموزشی انتخاب شد. بعد از آن او فرمانده مرکز آموزش نظامی شد. نیروهایی كه توسط شهید چیت سازان آموزش دیده‌اند بالغ بر چندین هزار نفر می‌باشند. با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز دشمن بعثی به خاك مقدس جمهوری اسلامی، او که شوق زیادی برای رفتن به مناطق جنگی داشت، با تشكیل و قبول فرماندهی گردان انصار الحسین(ع) و به عهده‌گرفتن مسئولیت آموزش جنگ‌های كوهستانی در این گردان، به منطقه عملیاتی رفت. در عملیات «مسلم‌بن عقیل» با این‌كه بیش از ۱۷ سال سن نداشت، ۱۴۰ نفر از نیروهای بعثی را كه به اسارت رزمندگان اسلام در آمده بودند، از داخل خاك عراق به پشت جبهه انتقال داد و شهامت و شجاعت خود را به اثبات رساند. علی چیت سازان با تشكیل لشکر انصار الحسین(ع) به‌عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات این یگان برگزیده شد و در بیشتر عملیاتی که از سوی رزمندگان اسلام برای مقابله با متجاوزان صورت می‌گرفت، شرکت می‌کرد. از جمله عملیات «والفجر۲»، «والفجر ۵»، «والفجر ۸» و... او چند بار در این عملیات مجروح شد اما هر بار با جدیتی بیشتر و عزمی راسخ‌تر به جبهه بر می‌گشت. او همانند فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با وجود این‌كه مسئولیت سنگین فرماندهی اطلاعات و عملیات لشکر انصارالحسین (ع) را به عهده داشت ولی هیچ‌گاه از نیروهای مخلص بسیجی دور نمی‌شد. در مواقع عملیات، با این‌که او مأموریت خود را که شناسایی مواضع دشمن بود، از قبل انجام داده بود اما براي برداشتن اسلحه و حضور در عملیات به یاری رزمندگان گردان‌های عملیاتی می‌شتافت. علی چیت سازیان در عملیات «كربلای ۴» و «کربلای ۵» نیز به عنوان فرمانده محور عملیاتی لشکر انصارالحسین(ع) به مبارزه با دشمنان خدا پرداخت و رشادت‌هایی را از خود به یادگار گذاشت. هنوز جای جای خاك شلمچه حماسه‌ها و رشادت‌های او را در دل خویش به یادگار دارد؛ حماسه‌هایی که تا همیشه تاریخ فراموش نخواهد شد. سرانجام این سردار ملی و سرباز فداکار اسلام عزیز در روز چهارم آذر ۱۳۶۶ در حین انجام یك مأموریت گشت شناسایی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. قبل از او برادر دیگرش در راه دفاع از اسلام ناب محمدی به درجه رفیع شهادت رسیده بود. از سخنان معروف این شهید این است که: کسی می تواند از سیم خاردار های دشمن عبور کند که در سیم خاردار های نفس خود گیر نکرده باشد. من عقرب زرد هستم! وقتی در عملیاتی تمام نیروهایش شهید شدند و تنها مجبور به عقب‌نشینی شد در مسیر به گروهانی از صدامیان برخورد کرد. با شهامت خود را معرفی کرد و گفت: من علی چیت‌سازیان هستم؛، «عقرب زرد». اگر مقاومت کنید تا آخرین گلوله با شما می‌جنگم والا تسلیم شوید و جان به سلامت ببرید.» این نابغه اطلاعات و عملیات بارها در دوران جنگ تحمیلی توانسته بود با نفوذ به خاک دشمن به زیارت امام حسین(ع) برود. فرماندهان عراقی او را عقرب زرد می‌نامیدند و صدام برای سرش جایزه تعیین کرده بود.     بخش‍ی از شهید علی چیت سازیان   بسم الله الرحمن الرحیم حمد و سپاس خداوندى را كه در رحمت خود را در این عصر و زمان بر روى بندگان خود باز كرده و راه و روش اسلام ‌شناسى را به ما آموخت و ما را از ظلمت و تاریكى به صبح سفید و آشنائى و پیروزى بر نفس سركش كشاند و از خواب غفلت به بیدارى كشید و از مردن در رختخواب و یا در راه غیر خدا به شهادت در راه خودش كشاند و چنین پدر بزرگوارى را الگوى تمام خوبی‌ها، مرد تقوا و عمل، انسان پاك و فرعون كش، بت‌شكن زمان، انسان سخن و عقل، پیر شكست ناپذیر و گوهر جماران را به عنوان رهبر بر بالاى سر ما یتیمان نهاد و درس تقوا و آزادگى را از زبان حسین (ع) بر ما آموخت و قلب سیاه و كدر ما را با گذشت و جان بازى و ایثار و صبر و استقامت در راه خدا سفید و پاك گرداند و حال اگر شب و روز شكرگزارى كنید . قدر این نعمت خدا را نتوانیم دانست... ⚘ روحش شاد و یادش گرامی 🌷 https://eitaa.com/piyroo
#زندگینامه #شهید_عبدالرسول_بیخوف 🔸نام:عبدالرسول 🔸نام خانوادگی: بیخوف 🔸نام پدر: غلامحسین 🔸تاريخ تولد: ۱۳۳۷/۱/۱۱ 🔸تاريخ شهادت :۱۳۶۰/۹/۹ 🔸محل شهادت : بستان 🔸عملیات منجر به شهادت : جنگهای نامنظم شهید دکتر مصطفی چمران 🔸محل مزار::بهشت‌صادق شهر:بوشهر - بوشهر #سالروز_شهادت #وصیتنامه_شهید در تصویر بالا👆👆 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
طوبی که تنها 10 سال داشت در تظاهراتی در نهم آذر 57 در حالی که خواهر 3 ساله‌اش را به پشتش بسته بود با گلوله سربازان رژیم شاهنشاهی هر دو به شهادت رسیدند. طوبی یزدانخواه کناری 23 شهریور 1347 در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. وی تحصیلاتش را تا پایه سوم ابتدایی در دبستان "بهشت" گذراند و پایه چهارم ابتدایی به دبستان ناموس شهر فریدونکار" رفت که با شهادتش، تحصیل در پایه چهارم ابتدایی ناتمام ماند. طوبی فرزند پنجم خانواده بود و خواهری کوچک‌تر به نام خدیجه داشت که همیشه او را بر دوشش می‌گرفت و درس می‌خواند. طوبی در نهم آذر 57 در یک تظاهرات مورد اصابت گلوله سربازان رژیم شاهنشاهی از پشت قرار گرفت و با خدیجه 3 ساله که به پشتش بسته بود، به مقام رفیع شهادت نائل شد. آن تیر در قلب خدیجه بود مادر شهیده طوبی یزدانخواه می‌گوید: طوبی را که از قبر بیرون آوردند، مشخص بود تیر خورده ولی در بدنش نبود. در همان لحظه پدرشان وضو گرفت تا نماز شکر بخواند. خدیجه را از هم از قبر بیرون آورند که دیدند آن تیر در قلب خدیجه است. «شهربانو ثمنی» مادر شهیده «طوبی یزدانخواه» می‌گوید: در آن زمان برای تشییع جنازه عمومی اجازه‌ای نبود. به همین دلیل بدون مراسم، طوبی و خدیجه را تشییع کردیم و با مشکلات فراوان آن‌ها را در حیاط مسجد امام سجاد (ع) به خاک سپردیم. وی ادامه می‌دهد: از سویی سربازی که طوبی و خدیجه را به شهادت رسانده بود، قصد فرار داشت که مردم جلوی او را گرفتند. او در اعترافات خود ادعا می‌کرد طوبی و خدیجه را نکشته است و بچه‌ها از ترس سکته کردند. شهربانو ثمنی می‌افزاید: بعد از حرف‌های این سرباز، در روز سوم شهادت بچه‌ها، پزشکی آمد تا بعد از نبش قبر مشخص کند که آن‌ها بر اثر اصابت تیر به شهادت رسیده‌اند یا سکته‌ کرده‌اند. وی اضافه می‌کند: طوبی را که از قبر بیرون آوردند، دیدند که تیر خورده است ولی تیر در بدنش نبود در همان لحظه پدرش وضو گرفت تا نماز شکر بخواند. خدیجه را از هم از قبر بیرون آورند که دیدند تیر در قلب خدیجه است. مادر شهیده «طوبی یزدانخواه» اظهار می‌دارد: چند ماه بعد، برخی آشنایان از پدرشان پرسیدند که چرا آن زمان نماز شکر خواند و او پاسخ داد «زیرا بچه‌هایم نزدیکم هستند و جنازه آن‌ها را به جای دیگری نبردند و به خاطر این‌که ادعای آن‌ سرباز راجع به ترسیدن بچه‌ها غلط از آب درآمد پس باید خدا را شکر می‌کردم». https://eitaa.com/piyroo
مختصری از ایشان درتابستان 1293 هجری شمسی در آذرشهر استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. هنوز یک‌ سال ‌و نیم بیشتر نداشت که از نعمت پدر محروم شد و از دوران کودکی به همراه خانواده خود ، سختی کارهای مزرعه را تجربه کرد. وی از همان دوران نوجوانی به کسب علم و دانش و علوم اسلامی علاقه زیادی نشان می داد و در این زمینه بسیار تلاش می کرد . شیخ حسین غفاری تحصیلات خود را در زادگاهش آذرشهر آغاز کرد و درسال 1323 با وجود مشکلات فراوان مالی، برای ادامه تحصیل راهی حوزه علمیه قم شد و در آنجا از محضر اساتید بزرگی چون آیت‌ الله مرعشی‌ نجفی، امام خمینی و علامه طباطبایی بهره برد . آیت الله غفاری در سال‌ 1335 به تهران آمد و در «مسجد الهادی» فعالیتهای اجتماعی و مذهبی خود را آغاز کرد. از جمله اولین اقدامات اجتماعی او در تهران می‌ توان به تعطیلی «باغ شارق» که به مرکز فسق و فجور اشرار تبدیل شده بود اشاره کرد. همچنین احیای مسجد «شیخ فضل‌الله نوری» در پشت ساختمان شهرداری تهران از دیگر اقدامات وی در این مدت به شمار می رفت . مبارزات سیاسی ‌آیت‌ الله حسین غفاری از نیمه دوم سال 1341 هجری شمسی آغاز شد. در جریان نهضت عمومی علما در این سال ، آیت‌الله غفاری نیز در مسجد الهادی ـ که امامت آن را برعهده داشت ـ سخنرانی هایی را علیه تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی ایراد کرد. پس از آن‌ که محمدرضا پهلوی با طرح «انقلاب سفید» اصلاحات آمریکایی خود را آغاز و بر مخالفت با مبانی مذهبی پافشاری‌ کرد، علما و مراجع به رهبری امام خمینی(ره) عید نوروز سال 1342 را تحریم کردند و در این میان آیت‌ الله غفاری نیز اعلامیه‌ای را در حمایت از این تحریم صادر کرد. پس از سخنرانی تاریخی امام خمینی(ره) در عصر عاشورای سیزدهم خرداد 1342 حکومت شاه در واکنش به این سخنرانی، حضرت امام و علمای دیگری را دستگیر کرد که آیت الله حسین غفاری از جمله آنها بود. مبارزات سیاسی این عالم مجاهد علیه رژیم منحوس پهلوی سالها ادامه یافت تا این که سرانجام در تیرماه سال 1353 هجری شمسی ساواک بار دیگر او را دستگیر کرد. به گواهی اسناد تاریخی ، ماموران خون ریز ساواک با وحشیانه ترین شکنجه ها - که سوراخ کردن استخوانها با مته های برقی یکی از فجیع ترین شکنجه ها بود - می خواستند آن شهید را از راه و مسیری که انتخاب کرده باز دارند ولی این عالم شجاع با تنی پاره پاره جمله معروف و تاثیر گذار خود را با صدای بلند فریاد زد و در کاغذ اعترافات نوشت : « دشمن خمینی کافرست و من فکر می کنم تنها کسی که می تواند ایران را نجات دهد آیت اللّه امام خمینی و ولایت فقیه است .» این مجاهد نستوه سرانجام در هفتم دی ماه 1353 براثر شکنجه های شدید جسمی و روحی در دخمه های ساواک به شهادت رسید. پیکر آغشته به خون این عالم شهید پس از تشییع باشکوه در قم در قبرستان وادی السلام این شهر به خاک سپرده شد. شهید سیاهچاله های طاغوت آیت الله شیخ حسین غفاری آذرشهری نماد بارز بصیرت و ولایتمداری است چرا که در دوران خفقان طاغوت ، زمانی که فریادها در سینه ها خفه شده بود ندای بلند دفاع از ولایت فقیه را سر داد و عقیده راسخش را با خون خود امضاء کرد. یاش گرامی و راهش پر رهرو باد. شهرستان ۱۲۰ هزار نفری آذرشهر ۴۰۰ شهید را تقدیم انقلاب اسلامی کرده است که شهید محراب آیت الله سید اسد الله مدنی و شهید شکنجه های قرون وسطایی ساواک آیت الله حسین غفاری از جمله ستارگان پرفروغ آسمان شهادت این شهرستان هستند. https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
۱۰ دی ماه سالروز شهادت ثقه‌الاسلام میرزا علی آقا تبریزی توسط قوای متجاوز روس در تبریز . #شهدای_روح
میرزا علی آقا تبریزی معروف به ثقه‌الاسلام ، در سال 1239 شمسی رجب 1277 قمری در تبریز به دنیا آمد. وی در 23 سالگی راهی عتبات عالیات گردید و در محضر شیخ محمد حسین فاضل اردکانی، میرزا حبیب الله رشتی و شیخ زین العابدین مازندرانی در تکمیل معارف اسلامی خود کوشید تا به مقام اجتهاد نائل آمد. ثقه الاسلام تبریزی پس از هشت سال به تبریز مراجعت کرد و با نطق و موعظه، در هدایت افکار مردم می‌کوشید. پس از استقرار نظام مشروطه و پایان یافتن دوره استبداد صغیر در ایران، روسیه که حامی استبداد بود، در صدد اعاده استبداد در کشور برآمد و به دنبال بهانه بود. استخدام مورگان شوستر آمریکایی توسط مجلس شورای ملی برای خزانه داری کل کشور، بهانه را به دست آنها داد. روس‌ها از این عمل برآشفته شدند و طی اولتیماتوم شدیدی، خواهان اخراج شوستر شدند. در این زمان بین مجلس و دولت بر سر این اولتیماتوم، بحث‌های زیادی درگرفت که در این حال، نیروهای روسیه نیز بخشی از مناطق غرب و شمال ایران را به اشغال خود درآوردند. با ورود سپاهیان روس به تبریز، بسیاری از مردم به دست آنان قتل عام شدند و ثقة الاسلام تبریزی نیز سعی می‌کرد با گفتگو مانع از کشتار مردم گردد. در نهایت، روس‌ها ثقة الاسلام را در روز نهم محرم 1330 قمری برابر با نهم دی ماه 1290 شمسی دستگیر کردند. آن‌ها از ثقة الاسلام خواستند که برای حفظ جان و مقام خود، مجاهدان تبریزی را آغازگر جنگ و کشتار معرفی کند ولی وی این تقاضا را به شدت رد کرد. بنابراین قوای جنایت پیشه روس، این عالم مجاهد را پس از اهانت و هتک حرمت، به دار کشیده و در دهم دی ماه 1330 شمسی برابر با عاشورای سال 1330 قمری به شهادت رساندند. میرزا علی آقا ثقه‌الاسلام مردی فاضل، قانع، فروتن و بردبار و در عین حال جسور و بی باک بود. به ایران و ایرانی عشق می‌ورزید و از بیگانگان نفرت داشت. در روزهایی که تبریز عرصه کشاکش اختلافات داخلی بود، وی سعی می‌کرد تا آن‌ها را به هم نزدیک کند و نیروهایشان را در مبارزه با اشغالگران روس و انگلیس به کار گیرد. ثقة الاسلام در عرصه ادب نیز دستی توانا داشت و به هر دو زبان فارسی و عربی مسلط بود. مِرآةُ الکُتُب و مقتل سید الشُّهدا از جمله آثار این مجاهد انقلابی می‌باشند. https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#شهید_سید_مجتبی_علمدار 🔹تاریخ تولد : 1345/10/11 🔹تاریخ جانبازی : 1364/10/11 🔹تاریخ شهادت : 1375/10/
✍ خلاصه كوتاهی از 🌷 سید مجتبی علمدار در سحرگاه ۱۱ دی ماه ۱۳۴۵ در خانواده ای مذهبی و عاشق اهل بیت در شهرستان ساری دیده به جهان گشود. دوران تحصیلش را در ساری طی نمود و برای اولین بار در حالی که تنها ۱۷ سال داشت به عضویت بسیج درآمد و در اواخر سال ۱۳۶۲ به کردستان رفت. 🌷 سید برای اولین بار در عملیات کربلای یک شرکت کرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشکر ۲۵ کربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند. او در عملیات کربلای۴ و ۵ حضور داشت، در کربلای ۸ مجروح شد و مدتی بعد به جبهه بازگشت و در عملیات کربلای ۱۰ در جبهه شمالی محور سلیمانیه - ماووت شرکت نمود. 🌷 سید مجتبی علمدار در سال ۱۳۶۶ مسئولیت فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل - از گردانهای خط شکن لشکر ۲۵ کربلا را برعهده گرفت و در عملیات والفجر ۱۰ نقش آفرینی موثری داشت. شهید علمدار در سه راهی خرمال، سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادتهای فراوانی را از خود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح شد. او که مردانه در مقابل دشمن می جنگید. چندین بار دیگر هم مجروح شد. سید مجتبی بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا در ساری مشغول خدمت شد و در دی ماه سال ۱۳۷۰ ازدواج کرد که ثمره آن دختری به نام زهرا بود. 🌷 سید علاوه بر مسئولیت در واحد تربیت بدنی لشکر بعنوان عضو اصلی هیأت رهروان حضرت امام (ره) هم ایفای وظیفه می کرد. او مداح اهل بیت بود، همیشه مراسم را با نام حضرت مهدی (عج) شروع می کرد و در حالیکه به امام حسین (ع) ارادت خاصی داشت. مظلومیت آن خاندان را صدا می زد. بیت الزهرا مسجد جامع، امام زاده یحیی، مصلی امام خمینی، هیأت عاشقان کربلا و منازل شهدا همیشه با نفس گرم حاج سید مجتبی معطر می شد و بچه ها نیز با صوت داوودیش مداحی را می آموختند. او که بعد از جنگ، با یاد و خاطره همرزمان شهیدش زندگی می کرد از دوری آنان سخت آزرده خاطر بود و در همه مداحی ها آرزوی وصال آن راه یافتگان شهید را داشت. حاج سید مجتبی علمدار در اوایل دی ماه سال ۱۳۷۵ به دلیل جراحت شیمیایی روانه بیمارستان شد و پس از چند روز هنگام اذان مغرب روز یازدهم دی ماه نماز عشق را با اذان ملکوتیان قامت بست و به یاران شهیدش پیوست. https://eitaa.com/piyroo
#شهید_ابوالقاسم_وطن_پور ▫️نام پدر: محمد علی ▫️محل تولد: تهران ▫️تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۱۱/۰۱ ▫️محل شهادت: ماووت ▫️تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۰/۲۴ #زندگینامه یکم بهمن ۱۳۴۵، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش محمدعلی، کشاورز بود و مادرش بانو نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم دی ۱۳۶۶، در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به پا، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای روستای داکان از توابع شهر تاکستان واقع است. #سالروز_شهادت #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
🔻 🌹سردار در سال ۱۳۳۸ در خرمشهر در خانواده ای متوسط دیده به جهان گشود و در همان شهر رشد یافت . وی همزمان با تحصیل در دبستان به کارگاه نجاری می رفت و مشغول کار می شد. پس از چندی وی همراه خانواده راهی اصفهان شد. او تحصیل خود در دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز همراه با کار گذراند ودرزمان اوج انقلاب اسلامی ، یعنی سال ۱۳۵۷ موفق به دریافت دیپلم تجربی شد.🌹 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🔸نام: مهدی 🔸نام خانوادگی: باکری 🔸ملیت: ایرانی 🔸دین و مذهب: مسلمان، شیعه 🔸تولد: ۱۳۳۳/۰۱/۱۲ ، میاندو
🕊 مهندس مهدی باکری در ۳۰ فروردین ۱۳۳۳ در میاندوآب و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. در همان آغاز کودکی، مادرش را از دست داد. او و دوستانش نقش مهمی در برپایی تظاهرات شهر تبریز در ۱۵ خرداد ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ داشتند. همان زمان، وی توسط ساواک شناسایی شد و بارها بازجویی و تحت نظر آزاد شد. پس از اخذ دیپلم وارد دانشگاه تبریز شد و در رشته مهندسی مکانیک شروع به تحصیل کرد. در حین تحصیل خبر شهادت برادرش، علی باکری که در زندان ساواک بود به وی دادند. بدین ترتیب، او دومین عضو خانواده خویش را نیز از دست داد. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شهید باکری نقش فعالی در سازماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. وی همزمان با فعالیت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مسئولیت شهرداری ارومیه را نیز بر عهده گرفت. با شروع دفاع مقدس عازم جبهه‌ حق علیه باطل شد. شهید مهدی باکری یکی از بهترین سرداران سپاه در هشت سال جنگ تحمیلی ایران و عراق بود. 💢حضور در جبهه شهید مهدی باکری در مدت کوتاهی مدارج ترقی را در جبهه طی کرد. در عملیات فتح المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف توانست در کسب پیروزی مؤثر باشد. در همان عملیات از ناحیه چشم مجروح شد. پس از بهبودی به جبهه بازگشت و در عملیات‌هایی چون عملیات بیت‌المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر ۱ تا والفجر 4 و عملیات خیبر در سمت‌های مختلف شرکت کرد. در مجموعه عملیاتهای والفجر، با عنوان فرمانده لشکر عاشورا در جبهه حضور داشت. در عملیات خیبر، به شهید مهدی باکری خبر داده شد که برادرت حمید (جانشین فرمانده لشگر عاشورا ) به شهادت رسیده است و می‌خواهیم پیکرش را برگردانیم؛ ولی شهید باکری اجازه نداد و از پشت بی‌سیم این جمله تاریخی را به زبان آورد: «همهٔ آن‌ها برادرای من هستند. اگر توانستید همه را برگردانید، حمید را هم بیاورید». ایشان بعد از شهادت برادرش با خانواده اش تماس گرفت و به آن‌ها گفت: «شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده‌ است». 💢مفقودالاثر شدن برادر قمرلو، فرمانده گردانی که در همان روز سازمان دهی شده و همراه شهید باکری در آن قایق بود، می گوید: «در سیل بند که بودیم دشمن تا بیست متری روی سیل بند رسید و من به برادر باکری گفتم: به خاطر اسلام شما برگردید، هرچند شما به شهادت علاقه دارید و می خواهید به لقاءالله برسید، اما اسلام به شما احتیاج دارد. خواهش می کنم بروید عقب ما اینجا هستیم، بر اثر اصرار زیاد من که تا حد گریه کردن رسیده بود، گفت: برو برادر تندرو (سکان دار تنها قایق باقی مانده در پشت خط) را بیاور سوار قایق کن. او زخمی شده است. در حین درگیری، برادرانی که زخمی می شدند، آنها را به داخل قایق می بردیم، برادر باکری کنار من نشسته بود و تیراندازی می کرد. یک دفعه در بین ذکرهایی که می گفت ناله ضعیفی کشید و به رو به زمین دراز کشید، با عجله او را برگرداندم و در بغل گرفتمش دیدم که از پیشانی او خون بیرون می آید. هرچه او را صدا زدم، بوسیدم، پاسخی نشنیدم، فقط نگاهم می کرد. قایق را روشن و او را به آنجا منتقل و با عجله به طرف نیروهای خودی در شرق دجله حرکت کردیم. دشمن قایق را زیر رگبار گرفته بود، به طوری که آن را سوراخ، سوراخ کرد، اما تیری به ما اصابت ننمود، در همین حال، یکی از افراد دشمن کنار دجله آمد و با شلیک موشک آر.پی.جی موتور قایق را نشانه گرفت که به علت وجود بنزین در موتور قایق و داخل خود قایق باعث اشتعال آن شد. آتش به سرعت همه قایق را در برگرفت، ما که بر اثر اصابت ترکش به داخل آب پرتاب شده بودیم، با یک دنیا غم و درد سوختن برادر باکری و دیگر مجروحان را مشاهده کردیم، در حالی که نمی توانستیم کاری انجام دهیم. بر اثر اصابت موشک، قایق به سمت شرق دجله حرکت داده شد و در نقطه ای کنار خشکی توقف کرد. به دلیل آتش دشمن از سمت غرب دجله، نتوانستیم کنار قایق برویم. شب هنگام به آن سمت رفتیم، اما متأسفانه، هیچ اثری از شهید باکری و دیگران نبود». . https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄