eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«وَإِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هَٰذِهِ الْقَرْيَةَ وَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ وَقُولُوا حِطَّةٌ وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ ۚ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ» و (یاد آورید) هنگامى را که به آنها گفته شد: «در این شهر [= بیت المقدس ]ساکن شوید و از هر جا (و به هر کیفیّت) بخواهید، از آن تغذیه کنید. و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز.» و از در (بیت المقدس) با خضوع وارد شوید. که اگر چنین کنید، گناهان شما را مى بخشیم و پاداش نیکوکاران را افزون خواهیم ساخت. (سوره مبارکه اعراف/ آیه ۱۶۱) https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج) سلام ، قرار دل بی قرار مـن .. سلام ، آرامِ قلب خسته‌ی مــا . اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج صبحت بخیر آقا🌸🍃 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
یک زیارت عاشورا،به نیابت ازیک شهید امروز به نیابت از 🌷 ♦️به نیت تعجیل در امر فرج ♦️سلامتی رهبرمون ♦️عاقبت بخیری همه ما ♦️وسلامتی همه عزیزان ودفع بیماری کرونا https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•
چراغ چشمهایت را برایم پست کن ، دیگر نگاهم فرق شــب با روز را نمیفهمد... 🌷 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی🌺 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
࿐❁•.¸¸.•🌺•.¸¸.•❁࿐ 🌙 ماه رمضان سال ۹۱ براے خرید به بازار رفتم وقتے مےدیدم خیلے ها به راحتے در ملاعام روزه خوارے مےڪنند، بسیار ناراحت و عصبانے شدم تا جایے ڪه حتے قدرت خرید نداشتم و دست خالے به خانه برگشتم. 🛍 مصطفے وقتے مرا دید با تعجب گفت: به این سرعت خرید ڪردید؟ گفتم: اصلا دست و دلم به خرید ڪردن نرفت و جریان را برایش تعریف ڪردم. ♨ مصطفے سرے تڪان داد و گفت: ڪسے ڪه روزه خوارے مےڪند در واقع دارد علنے می جنگد، چون خداوند براے ڪسانے ڪه روزه خوارے در ملا عام مےڪند حد معین ڪرده است. 💔 حالا فڪر ڪنید با این ڪار چقدر به درد مے آید. قربون دل آقا بشم . 🌷 💭 راوی: مادرشهید https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
🕊۱۶ اردیبهشت شیربچه های لشکر ۲۵ کربلا‌ی مازندران در گرامی باد . سیزده جوان سبز پوش از سرزمین های سبز شمال در نیمه ی اردیبهشت ماه آسمانی شدند . شهید_علیرضا_بریری شهید_رضا_حاجی_زاده شهید_بهمن_قنبری شهید_سید_رضا_طاهر شهید_سعید_کمالی شهید_علی_جمشیدی شهید_حسین_مشتاقی شهید_محمد_بلباسی شهید_محمود_رادمهر شهید_رحیم_کابلی شهید_علی_عابدینی شهید_حسن_رجایی_فر شهید_سید_جواد_اسدی هنوز هم که هنوزه پیکرهای خیلی ها یشان برنگشته است ... 🌺شادی روحشون صلوات🌺 https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم حسرتا این گل خارا، همه جا رانده منم پیر ره آمد و طریق رفتن آموخت آنکه نا رفته و جا مانده منم ... لحظه ورود حماسه سازان خانطومان به فرودگاه دمش گرامی باد. وقتی رزمندگان مازندانی ها به فرودگاه دمشق رسیدند هواییِ حسین شدند... بی تاب! از آن تعداد ۱۶نفرشان در خانطومان شهید شدند... https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
مدافع حرم : ۱۶ / ۰۲ / ۱۳۹۵ فنی کار لشکر بود و در تمامی ماموریتها و کارها داوطلبانه حضور داشت. در کارهای تاسیساتی، فنی، لولهکشی و... در یگان، محل، مسجد و هرجا که بود حضور پیدا میکرد. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
همیشه میگفت دعا کنید تا وقتی توفیق زیارت نصیبم نشد که اگر میخوام از این دنیا برم این اتفاق بیفته چون تا الان نرفتم ومیخوام حداقل بعد مرگم توفیق زیارت نصیبم بشه. به آرزوش رسید،شب جمعه۱۷ اردیبهشت ۹۵شب حضرت رسول(ص) در کربلای آسمانی شد🕊. کربلا نرفته کربلایی شد وپیکرش مانند مادرش زهرا(س) مانده. راوی: 🌺🍃 https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
زودتر از سنش بالغ شد،نماز خواندن و گرفتن را از ۷ سالگی شروع کرد،آنچنان زیبا میخواند که قنوت هایش در آسمان هفتم می پیچید و در میان این قنوت ها گاهی چهره اش به وسعت دریاها نمناک و دیده اش تار میشد. .رضا آنقدر در برابر صبوری میکرد که دیگر هم به ستوه آمده بود. .صوت دلنشینی داشت،هنگامی که را میخواند،میتوانستی حضور فرشتگان را در کنارش حس کنی. .با هر که از راه می رسید، را با شور و حال عجیبی میخواند، گویا دلتنگی امانش را میبرید و تنها راه آرامش روحش این زیارت بود. .هنگامی که فهمید عمه جان زینب«س»در معرض خطر است لحظه ای آرام و قرار نگرفت و داوطلب شد و اذن سربازی بانو را گرفت. . در ماموریت دوم بود که پا بر بال گذاشت و رفت. .او رفت و چند خط وصیت به یادگار گذاشت . . «ای همسرم! از اینکه رفیق نیمه راه بوده‌ام، . تو را به همان خدایی می‌سپارم که به طفل صغیر هم می‌دهد. به پسرم بگو: که چرا به این راه رفته‌ام؟ ، زندگی عزتمندانه ایران، ایرانی و مردم بوده است.» 🍃به مناسبت سالروز شهادت https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
📜فرازی از وصیت نامه شهید: ♦️حال آنکه قرار است هرکسی یک روز به دنیا آمده، یک روز از دنیا ، چه خوب است با باشد. شهادت🌷 در راه دفاع از حریم آل الله. بارانی اسـت که بر هرکـس نمی‌بارد و نام گِرِفت...! وقتی خُدا کسی را کُشت اَز شِدَّت ❣عِـشق ❣ https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
✨ از شمال 🇮🇷 تا شمال 🇸🇾 💫 از تا . مردانی که گویی از دریا و از درخشش را وام گرفته بودند، آنقدر که سیاحت در شهر مردمک هایشان، یاد آوار بود. همانقدر ، همانقدر نورانی. مردانی که... آه... قلم، کمر خم کرده؛ نمی تواند. جوهر به سان گشته است. خشک و سخت، نمی‌نویسد. برای گفتن و و سرودن از این مردان، هزاران و هزاران قطره جوهر و هزاران نظم و نثر کم است، چه رسد به این قلم و جوهرِ درمانده ی من. آری! باید نام و راه این مردان را تک به تک، به رخ کاغذ کشید. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
🔻متولد ۱۳۶۴ مازندران نکاء 🔺شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ خان طومان 💠 حسین مشتاقی : تنها ترس دشمن از ما همین روحیه شهادت طلبانه ماست اگر ما این روحیه را نداشتیم تا حالا بساط شیعه در دنیا برچیده شده بود. : در کربلای خانطومان به همراه هم استانی هایشان به فیض شهادت نائل شدند پشتیبان باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد . حال که زعامت این کشتی پر تلاطم به دستان با کفایت رهبر عزیزتر از جانم افتاده وایشان نیز به حق آن را سکانداری نموده ایشان را در این امر یاری کنید تا بار دیگر علی تنها نماند . https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#سالروز_شهادت #شهید_حسین_مشتاقی 🔻متولد ۱۳۶۴ مازندران نکاء 🔺شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ خان طومان 💠 #
🌷 🔰حسین از بقیه پسرهایم شیطون‌تر بود یعنی بود. وقتی حسین آقا در خانه بود اگر در بدترین حالت‌ روحی هم قرار داشتیم را روی لبمان می‌آورد. 🔰یک روز بزرگ‌ترش با دوستش آمدند در خانه و گفتند: مامان سر من و دوستم را با آجر شکست من با تعجب پرسیدم: چطور حسین که از شما کوچکتر است دو نفر شما را با هم شکست⁉️ 🔰حسین گفت: می‌خواستم بکشم، آجر را به دیوار زدم، دو قسمت شد و سر هردو نفرشان شکست. حسین در عین شیطنتی که داشت خیلی مظلوم بود بدون نمی‌خوابید دبستان بود اما صبح عهدش ترک نمی‌شد. هیچ وقت بدون زیارت عاشورا نمی‌خوابید، من که هستم این کارها را نمی‌کردم. 🔰سال ۸۸ که از ماموریت برگشته بود به حسین آقا گفتم می‌خواهم برایت زن بگیرم گفت: شما هر کسی را انتخاب کردی من قبول دارم ولی باید باشد و با شرایط من کنار بیاید. راوی https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسمه تعالى برهمه وظیفه است که امر به معروف ونهى از منکر بکند . من همه برادران را به این وظیفه مهم دعوت کرده وامیدوارم که خداوند متعال ما را ازکسانى قرار بدهد که به این وظیفه شرعى ومهم عمل کرده واز رهروان ائمه معصومین (ع ) باشیم . خداوند شهادت را براى بندگان خالص وخوب خودش عطا مى کند وبنده امیدوارم که شهادت که بهترین مردن در راه خداست براى ماهم نصیب کرده باشد . اما من این لیاقت را در خودم نمى بینم وفقط به دریاى رحمت خداوند متعال چشم دوخته ام .به همه دوستان وآشنایان سفارش مى کنم که نظم وتقوى ، محبت ،اتحاد ، اطاعت ازمسئولین ، وحدت ، روحیه شهادت طلبى ، اطاعت از ولى فقیه ، ایمان وشجاعت در راه خدا داشته باشید که اینها باعث پیروزى اسلام ومسلمین بوده وهست . از دوستان وآشنایان خواستارم که از غیبت – تهمت -بدگویى -دروغ -افترا- واز همه مسائلى که باعث گناه مى شود خود دارى نمایند که اینها باعث شکست وبدبختى مى باشد . از همه برادران التماس دعا دارم . والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته جنگ – جنگ تا پیروزى مرگ بر شرق وغرب خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدى (عج )خمینى را نگهدار https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
در میان شهدای مازندرانی خان طومان محمد بلباسی از همه نام‌آشناتر شد. رزمندگانی که از معرکه خان طومان برگشتند، تعریف می‌کردند که شهید بلباسی موهای سر هرکسی را که اصلاح کرد، او شهید می‌شد❤️. یکی از رزمندگانی که در لحظه نبرد، در منطقه حضور داشت، توضیح می‌دهد که این شهدا تا آخرین لحظه هوای همدیگر را داشتند: «شهید کابلی با اصابت خمپاره به شهادت رسید. 😢شهید بلباسی که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی را بیاورد، شهید بریری هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تنها نباشد.☝️ وقتی پیکر کابلی را روی ماشین گذاشتند، با قناسه هر دو را از پشت زدند😭. عکس‌های شهید بلباسی را اگر ببینید صاف دراز کشیده و پشت سرش خون جاری شده است. اینها به راستی مردانه ایستادند. من خط به خط عقب می‌آمدم و شاهد این قضایا بودم.» 🌹شهید مدافع حرم محمد بلباسی 🕊 ۱۳۹۵/۲/۱۷ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شعر خوانی شهید جواد محمدی در جمع مدافعان حرم 🍃چقدر زیبا میخوانی و معلوم است که با جان میگویی: شاید قلم روزی تفنگی شد که بنویسم با خون میان دفترم لبیک یا زینب س... 🕊سالگرد قمری عروج عارفانه شهید روزه دار 🌹شهید_جواد_محمدی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمضان است و تو نیستی بابا😔 چہ ڪنم با این درد ؟ ماہ من یڪ طرف و ماہ خدا یڪ طرف است . . . افطار بدون بابا💔 پاسـدار مدافع حرم 🌹شهید_علی_سعد 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#شهیدمحسن‌حججی #قسمت‌پنج(بخش‌دوم) از زبان #دایی_همسر_شهید. عید نوروز بود. محسن آقا و زهرا آمدن خان
"خاطراتی از شهید حججی" خانه اش ی_چهارم بود توی یک مجتمع مسکونی. آسانسور هم نداشت. باید چهل پنجاه تا پله را بالا میرفتی.😖 یک بار که رفتم ببینمش، دیدم همه پله ها را از اول تا آخر رنگ کرده.خیلی هم قشنگ و تمیز. گفتم: "ای والله آقا . عجب کار توپی کرده ای."😜 لبخندی زد و گفت: "پله های اینجا خیلی زیاده.این ها رو رنگ کردم که وقتی خانمم میخواد بره بالا، کمتر خسته بشه. کمتر اذیت بشه."😍😇👌🏻 ☜✧✧✧✧✧✧ خیلی زهرایم را ❤️ داشت. همیشه زهرا جان و خانمم صدایش میکرد. اگر هم احیانا باهم بگو مگویی میکردند، زود .😇 بعضی موقع ها که خانه مان بودند، میدیدم سرد و سور و بیحال است. می فهمیدم با زهرا حرفش شده. 😞 از خانه که بیرون میرفت زهرا موبایلش را می گرفت توی دستش و با خنده 😃 بهم میگفت: "مامان نیگا کن.الانه که محسن منت کشی کنه و بهم پیامک بده."😍 هنوز نیم ساعت نگذشته بود که پیام میداد به زهرا: "بیام ببرمت بیرون؟"😇 دلش کوچک بود. اندازه یک گنجشک. طاقت دوری و ناراحتی زهرا را نداشت.😔👌🏻 ~~~~~~~~~ حساس بود روی صبح هایش. اگر احیانا قضا میشد یا میرفت برای آخر وقت، تمام آن روز و پکر بود.😞 بعد از نماز صبح هایش هم هر روز، و و میخواند.😔 هر سه اش را. برای دعا هم میرفت می نشست جایی که سرد باشد. میخواست چشمانش نشود و خوابش نبرد. میخواست بتواند دعاهایش را و با بخواند.. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 دولتی و رسمی را دوست نداشت. خوشش نمی آمد. بهم میگفت: "زهرا، اونجور حس میکنم برا کارهای ، دست و بالم بسته میشه. " با این وجود، یکبار پیشنهاد رو بهش دادم. گفتم: "محسن من دلم نمیخواد برا یه لحظه هم ازم دور باشی. اما اگه به دنبال میگردی، من مطمئنم شهادت تو توی سپاه رقم میخوره." این را که شنید خیلی رفت توی فکر. قبول کرد. افتاد دنبال کارهای پذیرش سپاه. 😍 در به در دنبال بود.😇 . °°°°°°°°° سپاه قبولش نمی کرد.😢 بهانه می آورد که: "رشته ات برق است و به کار ما نمی آید و برو به سلامت."😐 برای حل این مساله خیلی دوندگی کرد. خیلی این طرف و آن طرف رفت. آخرش هر جور بود درستش کرد.😍 این بار آمدند و گفتند: "دندون هات هم مشکل دارن. باید عصب کشی بشن" آهی در بساط نداشت. رفت و با بدبختی پولی را قرض کرد و دندان هایش را درست کرد. آخر سر قبولش کردند. خودش میگفت :"اگه قبولم کردن، اگه من رو پذیرفتن،دلیل داشت. رفته بودم سر قبر حاج احمد. رو انداخته بودم به حاجی."😍😎 :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: برای گذراندن دوره ای از طرف سپاه رفته بودیم . تا دم ظهر کلاس بودیم. بعد از ظهر که میشد، دیگر محسن رو نمی دیدم. بر میداشت و میرفت حرم تا فرداش. یکبار بهش گفتم: "محسن. اینهمه ساعت توی حرم چیکار میکنی؟ شامت چی؟ استراحتت چی؟" راه گلویش را گرفت. گفت: "وقتی برگشتیم حسرت این روزها رو میخوریم. روزهایی که پیش علی بن موسی الرضا علیه السلام بودیم و خوب نکردیم. " فرداش قبل نماز صبح رفتم حرم. توی یکی از رواق ها یکدفعه چشمم بهش افتاد. گوشه ای برای خودش نشسته بود و با گردنی کج داشت زیارت میخواند. 😇 ایستادم و نگاهش کردم. چند دقیقه بعد بلند شد و مشغول شد به . مثل باران توی قنوت نماز شبش می ریخت. آنروز وقتی برگشتم محل اسکان، رفتم پیشش نشستم. سر صحبت زیارت و امام رضا علیه السلام را باهاش باز کردم. عجیبی داشت. بهم گفت: "از امام رضا فقط یه چیزی رو خواستم. اونهم اینکه تو راه امام حسین علیه السلام و مثل امام حسین علیه السلام شهید بشم." بهش گفتم: "محسن خیلی سخته آدم مثل امام حسین علیه السلام شهید بشه. خیلی زجر آوره!" گفت: " به خود امام رضا علیه السلام من راضیم چون خیلی لذت داره. ... https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾