ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
#گزیدهایاززندگینامه
#شهیدمصطفیصفریتبار(کمیل)
🔶#شهیدمصطفی(کمیل)صفریتبار ، فرزند اسماعیل در تاریخ ۱۳۶۷/۳/۹شمسی برابر با ۱۴ شوال ۱۴۰۸ قمری در روستای بیشه سر از توابع شهرستان #بابل از یک خانوادة #مذهبی، دیده به جهان گشود.
🔶مراسم سنّتی نامگذاری نیز برگزار شد، در گوش راست او #اذان و در گوش چپش #اقامه گفتند ، پدر بخوبی می دانست که یکی از حقوق فرزندان بر پدر و مادر، انتخاب نام نیک برای آنان است، این بود که پدر به یادِ روزهای #دفاعمقدّس و علاقه مندی به گروه های #چریکی و جنگ های نامنظم #دکترشهیدمصطفیچمران، و هم بیاد #دعایکمیل، فرزندش را در شناسنامه به #مصطفی و در گفتار #کمیل نام گذاری کرد تا هم به #دعایکمیل شب های جمعه برسد و هم در آیندةی نزدیک ضمن شرکت در جنگ های #چریکی، #مصطفی و برگزیدة #خدا شود.
🔶در دبیرستان شهید مطهری بابل بنا به اذعان مدیر و دبیران، در #اخلاق، #رفتار، ک#ردار و #دانشاندوزی از دیگران #برتر بود و سرآمد دیگران گردید و تابستان ۱۳۸۴ در رشته علوم تجربی فارغ التحصیل و به مرحله پیش دانشگاهی #امامحسین(ع) رسید.
#علاوه بر آن موفّق به أخذ دیپلم در رشتة کامپیوتر ICDL هم می گردد.
🔶او زیرک تر از آن بود که در این مرحله توقف کند، حتّی قبولی در رشتة مهندسی شیمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری و آمل نیز او را راضی نکرد،
🔶بلکه با عنایت #شهداء، همةی اینها را همچون پلی، پشت سر گذاشت تا طبق تعهدی که با #شهداء و #خدای #شهداء بسته بود به دانشگاه اصلی خود یعنی؛ دانشگاه #امامحسین (ع) برسد تا فقط از آن دانشگاه با درجة #شهادت، فارغ التحصیل گردد .
🔶تلاش آقا #مصطفی برای خدمت در #سپاه بی نتیجه ماند، بنابر این برای خدمت وظیفه به لشکر ۳۰ پیاده گرگان ملحق شد، ضمن اینکه همزمان برای جذب رسمی در #سپاه نام نویسی کرده بود، هنوز ۲ ماهی از آموزش #نظامی او نگذشته بود که نامةی جذب او در #سپاه #پاسداران بدستش رسید، با خوشحالی اما با گرفتنِ إمضاهای متعدد از فرماندهان مافوق، بسختی از لشکر ۳۰ گرگان تسویه حساب گرفت و به علت قبولی در#سپاهپاسداران از کسوت #سربازی مرخص و برای ادامة #آموزش بعنوان #سربازگمنامامامزمان (عج) بالآخره دراسفند ماه ۱۳۸۶ وارد دانشگاه #امامحسین (ع) شد و از دو سال تلاش وصف ناشدنی در بهمن ماه ۱۳۸۸ از #دانشگاهافسری و تربیت #پاسداری #امامحسین(ع) با معدل ۱۷/۳۰ فارغ التحصیل گردید.
🔶آقا #کمیل داوطلبانه دو فروردین و تعطیلات عید سال های۱۳۷۸و۱۳۸۸ دورة دانشجویی را در غالب طرح سازندگی #بسیج، اردوی #جهادی به مناطق محروم کشور از جمله کرمان و چهار و محال و بختیاری رفت.
🔶همچنین در خرداد سال ۱۳۸۷با پای پیاده از #اصفهان به مرقد #مطهّر #حضرتامامراحل رفت و در مراسم #نوزدهمین سالگرد ارتحال ملکوتی آن سفر کرده شرکت نمود.
🔶او بخوبی تفسیر آیة شریفة« إنّ اللهَ معَ الصابرین» را فهمیده بود و سعی می کرد در زندگی اش آن را بکار بگیرد.
🔶 او باتّفاق چند نفر از دوستانش، بالاترین جایگاه خدمتی را، در یگانِ ویژة #صابرین می بینند، گرچه سعی داشت، ثبت نام در یگانِ ویژة #صابرین را از خانودة اش مخفی نگهدارد و یا اینکه خدمت در آن را سَهل و آسان معرفی می کرد ، أمّا برای رسیدن به آن، بسیار تلاش کرد؛ و تمامی مقدّماتش را فراهم نمود، می دانست که خدمت در یگانِ ویژة !#صابرین، علاوه بر قدرت #معنوی به قدرت #جسمی هم احتیاج دارد، آقا #کمیل برای جبران آن علاوه بر طیّ دوره های آموزش #تکاوری و #چتربازی به ورزش های #رزمی روی آورد و در این رشته خیلی زود سرآمد شد و مطابق اسناد موجود دو مرتبه موفق به أخذ مدال #طلا و #نقره در جشنواره فرهنگی، ورزشی دانشجویان گردید.
🔶به هر حال پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه #امامحسین، بسختی از پادگان آموزشی #المهدی وابسته به تهران، تسویه حساب خدمتی گرفت و خود را به یگانِ ویژة #صابرین رساند.
🔶تا اینکه بالاخره در نیمه دوم شهریور ۱۳۹۰ به دست #گروهسفاکپژاک به #شهادت رسید .
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
#وصیتنامه
#شهیدکمیلصفریتبار
#بسم الله الرحمن الرحیم"
🔶سلام، اول حرفم را با یکی از اشعار حافظ که خیلی به آن علاقه دارم شروع می کنم…
🔶درد عشقی کشیده ام که نپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کاردلبری برگزیده ام که نپرس
سوی من لب چه می گزی که مگولب لعلی گزیده ام که مپرس
🔶گفتند که هر مسلمانی باید یک #وصیتنامه داشته باشد منم این وقت شب نمی دونم چی شد که یک دفعه این زد به سرم که برم #وصیتنامه بنویسم.
🔶شاید به نظر شما حرفهایم و مخصوصا این خط خرچنگ قورباغه من خنده دار باشد!
🔶بازی سرنوشت که این حرفها را نمی شناسد.
🔶اول از همه از پدر و مادر عزیزم تشکر می کنم بابت این همه زحمات که در حق بنده قدرنشناس داشته اند.
🔶شنیده بودم که #فرمانده های ما گفتند دست پدر ومادر را باید بوسید ومن هم چند بار قصد چنین کاری را داشتم که یک بار به شوخی توانستم دست پدرم را ببوسم البته پدرم اجازه نمی داد که دستش را ببوسم وبالاخره با چند ترفند #پاسداری توانستم به #مقصود خود برسم و از مادر نیز چند بار خواستم که اجازه بدهد تا دست و پای او را ببوسم و ایندفعه هم با چند ترفند #پاسداری توانستم پای مادر را ببوسم .
🔶خوب بریم سر بقیه مطلب که من #مال و #اموالی ندارم که بگم این مال داداشم و این یکی برای فلانی ، فقط چند توصیه به خواهرانم دارم که خیلی خیلی دوستشان دارم
🔶اول اینکه #حجاب را رعایت کنند چون #شهدای ما برای حفظ #ناموس و حفظ #اسلام #شهید شدند تا حتی یک تار موی #ناموس آنها را #نامحرم نگاه نکند چه برسد به اینکه بیگانه ها بخواهند نگاه کج به آنها داشته باشند .
🔶منظورم از #حجاب این است که حتی یک تار موی خود را در معرض دید 🔶نامحرم قرار ندهید.
🔶دوم اینکه فرزندان خود را طوری #تربیت کنید که با روحیه #ایثار و #انفاق و #گذشت از جان خود در راه #خداوند تبارک و تعالی بزرگ شوند و طبق فرمایش #امام عزیز و راحلمان که می گوید از دامن زن مرد به معراج می رود .
🔶در اینجا جا دارد که بگویم من از اول به #عشق #شهادت وارد #سپاه شدم ولی وقتی وارد #مادیات آن می شوی منظورم این است که غرق #مادیات شوی فکر #شهادت کم رنگ می شه من آنقدر غرق گناه هستم که خجالت می کشم از #خدا طلب کنم توی ذهنم فکر می کنم که #خدا به من می گه این همه #گناه کردی الان #شهادت می خوای که هر چی #گناه کردی یکدفعه #پاک بشه، البته فکر مثبت تو ذهنم می آد که می گه #خدا آنقدر #رحمان و #رحیم هست که با #توبه(صد بار شکستیم)حق خودشو می بخشه ولی #حقالناس می مونه که این مردم هستند اون دنیا یقه ما را میگیرند،
🔶در اینجا از تمام کسانی که به گردن #بنده حقیر حقی دارند می خواهم که #حلالم کنند چون اگر یکی را در این دنیا #حلال کنند مطمئن باشند که شخص دیگری هست که اون دنیا #حلالش کنه، اگر هم ما را البته بگویم #بنده حقیر را بهتر است، #حلال نکردند وعده ما #قیامت ان شاالله که #آقامونامام #حسین(ع) شفاعت ما رو بکنه که از سر #تقصیر ما بگذرین.
🔶احساس کردم این مطلب را اینجا ذکر کنم
🔶من خیلی به #حضرتزهرا(س) علاقه داشتم طوری که هر وقت به فکرش می افتم #اشکم جاری می شود و از این #خانم بزرگوار می خواهم که از #خدا بخواد که از سر #تقصیر ما بگذره تا هر چه زودتر به اون #عشق که وارد #سپاه شدم برسم.
#شهادت #شهادت #شهادت
🔶 در آخر با یک #دعا حرفهایم را به پایان می رسونم :
🙏💐 اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یده.💐🙏
#آمینیاربالعالمین
۱۳۸۸/۳/۲۸ ساعت ۰۰:۴۸ بامداد
💐#عشق یعنی #شهید غرق #خون
💐به فدای تن زخمیت ای #شهید 😔
#روحش #شاد و #یادش #گرامی باد.
─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─
#بــرایشــادیروحــش
"#صلوات"
اللَّهمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
#گزیدهایاززندگینامه
#شهیدابوالقاسمجوکارآرانی
#فرزند : علی
#تاریختولد : ۱۳۴۴/۱/۱
#تاريخشهادت : ۱۳۶۳/۲/۲۷
#محلّشهادت : دیواندره – عملیات والفجر 1
#نوععضويّتوشغل : بسیجی – کشاورز
#محلدفن : گلزار شهداي امام زاده محمّد هلال بن علی (ع) آران
🔶#ابوالقاسم در اوّل فروردين سال ۱۳۴۴ در خانواده اى كشاورز در آران ديده به جهان گشود .
🔶 در شش سالگى به دبستان رفت و تحصيلات ابتدايى را به پايان رساند .
🔶#ابوالقاسم در كودكى روزهاش را كامل مىگرفت و نمازش را هم میخواند .
🔶او بسيار كار میكرد ، به طورى كه در جوانى دستهايش پينه بسته بود و همين #رنج و #زحمت فراوان بود كه ديگران را به كار وادار میكرد .
🔶در تظاهرات ضدّ رژيم #فعّالانه شركت میكرد و خود سهم بسزايى در آگاه كردن كشاورزان داشت .
🔶در جنگ تحميلى نيز براى يارى رزمندگان اسلام ، بسيار #فعال بود و ديگران را نيز تشويق میكرد .
🔶او علاقهمند به #امام امّت بود و هنگام كار هم به وسيله راديو به سخنان آن بزرگوار به دقّت گوش میداد .
#ابوالقاسم به فراگيرى آموزش #نظامى و #حضور در ميادين نبرد علاقه وافرى داشت و در ۱۳۶۲/۱۲/۱۵ از سوى بسيج جهت آموزش نظامى به پادگان #امامحسين علیه السلام اعزام شد .
🔶پس از پايان آموزش جهت #پاسدارى از حريم #قرآن و #وطن ، در ۱۳۶۳/۱/۲۷ به ديار ستمديده كردستان پاى نهاد و در محور «دوسيه» از توابع ديوان درّه مستقر گرديد .
🔶به گفته #همسنگرانش در كنار #عبادت و #نيايش به درگاه اَحديّت ، شبانهروز كار میكرد و در #سنگرسازى ، #تداركات و در #پاسدارى ، لحظه اى آرام و قرار نمیگرفت و اين خود سرمشقى براى ديگر رزمندگان بود .
🔶 او سرانجام در ۱۳۶۳/۲/۲۷ در پاكسازى يكى از روستاهاى ديوان درّه از لوث ضدّانقلاب به آرزوى ديرينه خود دست يافت .🕊🕊🕊
🌷سردار شهید #مهدی_زینالدین :
اولين شرط لازم براي #پاسداري از اسلام، اعتقاد داشتن به #امام_حسين(ع) است.
هيچ كس نميتواند پاسداري از اسلام كند در حالي كه #ايمان و يقين به اباعبداللهالحسين(ع) نداشته باشد.
اگر امروز ما در صحنههاي پيكار ميرزميم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستيم و اگر امروز پاسدار خون #شهدا هستيم و اگر مشيت الهي بر اين قرار گرفته كه به دست شما #رزمندگان و ملت #ايران ، اسلام در جهان پياده شود و زمينه ظهور حضرت #امام_زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسين(ع) است.
من تكليف ميكنم شما «رزمندگان» را به وظيفه عمل كردن و حسينوار زندگي كردن.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#سالروز_شهادت #شهید_حسین_مشتاقی 🔻متولد ۱۳۶۴ مازندران نکاء 🔺شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ خان طومان 💠 #
#خاطرات_شهید🌷
🔰حسین از بقیه پسرهایم شیطونتر بود یعنی #شادتر بود. وقتی حسین آقا در خانه بود اگر در بدترین حالت روحی هم قرار داشتیم #خنده را روی لبمان میآورد.
🔰یک روز #برادر بزرگترش با دوستش آمدند در خانه و گفتند: مامان #حسین سر من و دوستم را با آجر شکست من با تعجب پرسیدم: چطور حسین که از شما کوچکتر است #سر دو نفر شما را با هم شکست⁉️
🔰حسین گفت: میخواستم #مارمولک بکشم، آجر را به دیوار زدم، #آجر دو قسمت شد و سر هردو نفرشان شکست. حسین در عین شیطنتی که داشت خیلی مظلوم بود بدون #وضو نمیخوابید دبستان بود اما صبح #دعای عهدش ترک نمیشد. هیچ وقت بدون زیارت عاشورا نمیخوابید، من که #مادرش هستم این کارها را نمیکردم.
🔰سال ۸۸ که از ماموریت #زاهدان برگشته بود به حسین آقا گفتم میخواهم برایت زن بگیرم گفت: شما هر کسی را انتخاب کردی من قبول دارم ولی باید #چادری باشد و با شرایط #پاسداری من کنار بیاید.
#شهید_حسین_مشتاقی
راوی #مادر_شهید
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
🌷شهیدی که لباس پاسداری را هرگز بدون وضو نپوشید
شرط شهید با همسرش، احترام و پاسداشت ویژه به لباس مقدس #پاسداری بود به نحوی که خود هرگز، این لباس مقدس آغشته به خون مطهر شهدا را درطول خدمت بدون #وضو نپوشید و همسر مکرمه اش نیز هیچگاه این لباس مقدس را به همراه لباس های دیگر و بدون وضو نشست.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo