eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
در منطقه المهدے درهمان روزهاے اول جنگ،پنج جوان به گروه ماملحق شدند. آنهاازےڪ روستاباهم به جبهه آماده بودند.چند روزے گذشت.دیدم اینهااهل نمازنیستند! تااینکه یک روزباآنهاصحبت ڪردم.بندگان خداآدم هاے خیلے ساده اے بودند... آنها نه سوادداشتندنه نمازبلدبودند.فقط به خاطرعلاقه به امام آماده بودند جبهه... از طرفے خودشان هم دوست داشتندڪه نمازرایادبگیرند. من هم بعد ازیاددادن وضو،یکی از بچه هاراصدازدم و گفتم:اےن آقاپیش نمازشما،هر ڪارے ڪردشماهم انجام بدید. من هم ڪنارشما میایستم وبلندبلند ذڪرهاے نمازراتڪرارمے ڪنم تایادبگیرید. ابراهےم به اینجاڪه رسیددیگرنمیتوانست جلوے خنده اش رابگیرد.چنددقیقه بعدادامه داد: دررڪعت اول وسط خواندن حمد،امام جماعت شروع ڪردسرش راخاراندن،یڪدفعه دیدم آن پنج نفرشروع ڪردندبه خاراندن سر!! خیلی خنده ام گرفته بوداماخودم راڪنترل مے ڪردم. امادرسجده وقتے امام جماعت بلندشد مُهربه پیشانیش چسبیده بودوافتاد. پےش نمازبه سمت چپ خم شد ڪه مهرش رابردارد یڪدفعه دیدم همه آنهابه سمت چپ خم شدندودستشان رادرازڪردند. اینجابودکه دیگرنتوانستم تحمل ڪنم وزدم زیرخنده خاطره ے شیرین از شهید ابراهیم هادی https://eitaa.com/piyroo
🌹شهید_الله_یار_جابری گلوله­‌های دشمن پشت سر هم می‌ریخت روی سرمان☄، مانده بودیم چه‌کار کنیم، گفت: متوسل بشین🤲 به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) تا بارون بیاد🌨... دست برداشتیم به دعا🤲 و حضرت زهرا (سلام الله علیها) را واسطه کردیم، یک ربع نگذشته بود که باران بارید 🌨و آتش دشمن آرام شد... داشت از خوشحالی گریه می‌کرد😭، گفت: یادتون باشه☝️ از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دست برندارین، هر وقت گرفتار شدین امام زمان (عج) را قسم بدین به جان مادرش، حتماً جواب می‌گیرید 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
در سحر گاه روز فروردینماه  سال ۱۳۴۵ در محله فیروزامرد شهرستان فسا چشمهایش را به جهان گشود، پدرش فضل اله، نامش را علیرضا نهاد.از همان دوران کودکی وطفولیت خدا و مذهب را در چهار چوب خانه ساده اش آموخت.تازه میدانست با قلم میتوان آفرید، که با تکه های گچ و زغال بر حیاط خانه اشان نقش می زد و هنر همزاد بهتر ینش بود. طراوت خدا گونه ای در چهره اش هویدا بود. دوران دبستانش را در مدرسه ابتدایی «ساسان»   فسا به پایان برد و گامهای نستوهش را به مدرسه راهنمایی «شهید آیت اله غفاری» نهاد، هنوز بیش از ۱۲-۱۱ سال نداشت که همگام همدوشان خدا جویش در راهپیماییهای سال ۱۳۵۷ شرکت می نمود.بعد از آن در دبیرستان «شهید بهشتی»   شهرستان در رشته علوم تجربی به تحصیل مشغول شد اما هرگز آرام ننشست با قرآن و سجاده و دعا دوست بود،درضمن تحصیل چندین بار دعوت امامش را با شرکت در جبهه و داشتن مسئولیتهای تبلیغاتی و رزمی لبیک گفت و با شرکت در عملیات پیروزمندانه «والفجر ۸» از ناحیه دست چپ مجروح شد، اما ردپای غمی در چهره اش نمی یافتیم، این دلسوخته وارسته به اهداء خویش می بالید. و لحظه ای از فعالیتهای هنری و اجتماعی  دست بر نمیداشت. که در رشته های نقاشی و شعر در میان جانبازان به مقام اول کشوری نائل شد.در سال ۱۳۶۶ در رشته پزشکی دانشکده پزشکی فسا پذیرفته شد، دستهای مجروحش تازه قوت حمل سلاح پیدا کرده بود وبیش از چند ماهی از قبولیش در دانشگاه  نگذشته بود که احساس کرد  حسین زمانش تنهاست با دل و جان شتافت و در عملیات بیت المقدس ۷ به دیدار یار دیرینش جانی دوباره گرفت و شهد شیرین شهادت را نوشید. https://eitaa.com/piyroo
📜وصیت نامه دانشجوی شهید علیرضا فیروزی – دانشگاه علوم پزشکی فسا «بسم رب شهدا» انالله وانا الیه راجعون سلام انبیاء الهی از آدم تا خاتم و بر ائمه اطهار از علی(ع) تا مهدی(عج) صاحب الزمان و سلام بر امام خمینی و امت امام. پرده پندار می باید درید                      توبه تزویر می باید شکست وقت آن آمد که دستی بر زنم          چند خواهم بود آخر پای بست پروردگارا تو خود شاهد باش که جز به امید رحمت تو به میدان نبرد پای ننهادم و جز بخشش تو را طالب نیستم. وحدت شعاری خود را کنار گذاشته و به وحدت عملی بپردازید و این میسر نمی شود مگر اینکه منیت ها را کنار بگذاریم .هیچگاه فقط خط خود را خط راست و مستقیم و خط امام ندانید بلکه به افکار دیگران نیز احترام گذاشته و به دیگران نیز مجال ارائه خدمت دهید و این را نیز بدانید که خط امام یکی است وآن هم تحمل افکار دیگران. پدر و مادر و برادران و خواهرانم.... میدانستم که دوست داشتید که درس دانشگاهم را به پایان برسانم امام وقتی حسین (ع) تنهاست چه  جای ماندن و چه جای درنگ خواهد بود. میخواهم آخرین تابلوی نقاشیم را با رنگ سرخ خون رنگ آمیزی کنم و آخرین شعرم را برای شهادت بگویم ، میخواهم شهید شوم.   و اشعاری چند از آن جاوید گرامی ؛ غنچه بسته دل شوق شکفتن دارد طوطی خامش لب میل نگفتن دارد سینه ام پهنه درد است و دلم وسعت غم باز هم سینه به سر فکر نهفتن دارد ساحت آینه دل به غبار آلوده است باز شادم که دل اندیشه رفتن دارد لاله یکپارچه گوش است که رازم شنود راستی صحبت دیوانه شنفتن دارد «یادش همیشه با ما » https://eitaa.com/piyroo
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ ا https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا ۗ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ» آیا فکر نکردند که همنشین آنها [= پیامبر ] هیچ گونه (اثرى از) جنون ندارد؟! (پس چگونه چنین نسبت ناروایى به او مى دهند؟!) او فقط بیم دهنده اى روشنگر است. (که مردم را متوجّه وظایفشان مى سازد). (سوره مبارکه اعراف/ آیه ۱۸۴) https://eitaa.com/piyroo
#زیارتنامه_شهدا اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . #یادشان_باصلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
یک زیارت عاشورا،به نیابت ازیک شهید امروز به نیابت از 🌷 ♦️به نیت تعجیل در امر فرج ♦️سلامتی رهبرمون ♦️عاقبت بخیری همه ما ♦️وسلامتی همه عزیزان ودفع بیماری کرونا https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهر شعرم گل ریزان می شود وقتی متبرک به خورشیـد نگاهتان شود و ... اولین غنچه ســلام را از لبان شمــا بچیند https://eitaa.com/piyroo
28.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید : شرح حدیثی از پیامبر اعظم(ص) درباره مؤمنانی که مرتبه‌شان از صحابه بالاتر است حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه روز یکشنبه ۱۳۹۸/۱۰/۰۱ به بیان و شرح حدیثی درباره رجحان و برتری افرادی که بدون دیدن پیامبر اعظم صلی‌الله‌ علیه و آله و سلم به ایشان ایمان می‌آورند نسبت به صحابه پرداختند. https://eitaa.com/piyroo
▪ تاریخ تولد :۱۳۵۱ ▪ نام پدر :محمدعلی ▪ تاریخ شهادت : ۱۳/۳/۱۳۶۴ ▪ محل تولد :مازندران /تنکابن ▪ طول مدت حیات :۱۲ ▪ محل شهادت :تهران ▪ مزار شهید :گلزارشهدای تنکابن نغمه سال ۱۳۵۱ چشم بر زیبایی‌های جهان هستی گشود تا نغمه‌ای زیبا برای پدر و مادر مهربانش بسراید. نغمه در شهر تنکابن متولّد شد اما چندی بعد به تهران مهاجرت کرد و به آموختن علم پرداخت. ۱۳ سال بیشتر نداشت که در روز سیزدهم خردادماه سال ۱۳۶۴ کینه و قساوت بعثیان او را به خاک و خون کشید. نغمه بر اثر بمباران هوایی شهر تهران به همراه مادر و خواهر و پدرش (رقیه مهدی‌پوررودسری و ندا باقری‌رودسری) به شهادت رسید. مزار پاکش در گلزار شهدای تنکابن قرار دارد. https://eitaa.com/piyroo
سنگریار نام پدر: حاجی تاریخ تولد: ۱۳۴۵ محل تولد: روستای سنگر (سرخس) محل شهادت: مهران محل دفن: بهشت نبی (سرخس) مدت حضور در جبهه: ۱۲ ماه تاریخ شهادت: ۶۵/۲/۲۹ خلاصه ای از زندگینامه شهید: شهید ابراهیم سنگریار در سال ۱۳۴۵ در روستای سنگر در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. او فردی خوش برخورد وبا اخلاق  بود. وبه همه اطرافیانش احترام می گذاشت. شهید سنگریار علاقه زیادی به امام داشت وبه فرموده امام تا آخرین نفس در جنگ ماند وشجاعت خود را به همگان نشان داد. ایشان در جنگ   تک تیرانداز و آر پی چی زن بود. شهید ابراهیم سنگریار جهت خدمت مقدس سربازی به جبهه های حق علیه باطل اعزام ودر مورخه ۲۹/۲/۶۵ بر اثر اصابت گلوله در منطقه عملیاتی مهران به شهادت رسید . https://eitaa.com/piyroo
خاطره ای از شهید نوجوان (راوی:آیت الله جوادی آملی) در سال های جنگ تحمیلی، هر چند وقت ، حضرت آیت الله جوادی آملی به منطقه می آمدند و به بچه ها سری میزدند و به قول معروف به رزمنده ها روحیه می دادند و از آنان روحیه می گرفتند.  در یكی از این سفرها با یك نوجوان 15ـ14 سالی تهرانی آشنا شدند كه خیلی باصفا بود. در موقعیت منطقه ای آنجا ارتفاعی بود كه پایین آن یك چشمه و جاده وجود داشت كه دشمن حجم آتش سنگینی را روی آن می ریخت. فرماندهان به بچه ها گفته بودند كه حتی برای وضو گرفتن هم به آنجا نروید و همان بالا روی تپه بنشینید و تیمم كنید. ناگهان دیدیم این نوجوان از تپه پایین رفت و آستین هایش را بالا زد و آماده شد برای وضوگرفتن. سر و صدای بچه ها درآمد كه نرو خطرناك است اما او گوشش بدهكار نبود. آخر، دست به دامان حاج آقا جوادی آملی شدند كه ایشان جلوگیری كنند،... آقا گفتند: عزیزم كجا میروی؟  گفت: حاج آقا، دارم می‌رم پایین كه وضو بگیرم.  گفتند: پسر عزیزم! پایین خطرناك است. فرماندهان هم گفتند بالا تیمم كنید. شما تكلیفی ندارید. همان نماز با تیمم كافی است. یك نگاه خیلی قشنگ به چشمان این بزرگوار كرد و لبخندی زد  و گفت: حاج آقا، اجازه بدید نماز آخرمون رو باحال بخونیم. دیگه به خاك نمی چسبیم. بعدش هم رفت و جلوِ آب نشست، وضو گرفت و همانجا، نماز زیبایی خواند و برگشت بالا. دقایقی بعد قرار شد عده ای از بچه ها بروند جلوِ ارتفاع و با عراقی ها درگیر شوند. یكی از آنان همین نوجوان بود.  او رفت و یكی دو ساعت بعد آقای جوادی آملی را صدا زدند و گفتند حاج آقا، بیایید پایین ارتفاع. یك جنازه كه رویش پتو انداخته بودند و آن را روی برانكارد گذاشته بودند به چشم میخورد. گفتند: حاج آقا، پتویش را بردارید ببینید كیه. جلوِ چشم همه، آقای جوادی آملی نشست و پتو را كنار زد. دیدیم همان نوجوان با همان لبخند پركشیده و رفته است. حاج آقا عمامه را برداشتند و خاک بر سر خود میریخت و می گفت :جوادی فلسفه بخون... جوادی عرفان بخون...امام به اینا چی یاد داد که به ما یاد نداد!!!. https://eitaa.com/piyroo
مدتها بود بہ خوابم نیامدہ بود😔 دیشب قسمش دادم بہ 🙏 همون دیشب حسین بہ خوابم اومد. تا دیدمش شروع ڪردم سؤال ڪردن گفتم: ڪجایے در محضر یہ ڪم ساڪت شد گفت: جز هیچے بہ دردم نخورد. پرسیدم: ؟ ✳️ براے نبود... میدونے فقط چیزے پذیرفتہ میشہ ڪہ فقط و فقط براے رضاے خدا باشہ گفتم: رفتن هات؟ ڪامل براے رضاے خدا نبود. دیگہ نگذاشت چیزے بپرسم، خودش ادامہ داد ڪه: 🔸شهادت من رو برد بالا 🔹اگہ شهید نمیشدم، دست خالے بودم 🔸خیلے ڪار دارم، اگہ میمردم بدبخت میشدم 🔹نفس ڪشیدن هم باید براے رضاے خدا باشہ بہ سختے صحبت میڪرد، انگار اجازہ صحبت ڪردن نداشت. دوبارہ تأڪید ڪرد: 🔸 جز شهادتم هیچے بہ دردم نخورد، اعمال دیگم براے دل خودم بود آخرش هم گفت: 🔹خیلے زود دیر میشہ بهش گفتم حسین جان سفارش منم بڪن. خندید هیچے نگفت رفت راوی: همسر شهید مدافع حرم روزتان شهدایی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
نسیم یادت پیراهن دلتنگی را بر تن ساعتهای انتظار می دوزد ، و آرزوها با هر پلک زدن دنیای با تو بودن را بر قامت واژه ها هجی می کنند .. کاش! آغوشت رویایی دور از دست نبود.. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo