eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
37.3هزار عکس
17.7هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۴ اسفندماه دوبرادر آسمانی جعفر و ناصر بذری در گرامی باد . https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
خدایا ابتدای صبـح که رزق بندگانت راتقسیم میکنی میشود رزق من امروز رفاقتی باشد از جنس باعطـر مردترین فرمانده روزت مبارک🌸 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
مداح بود. تمام روضه‌ها را از بَر بود. انگار قسمت بود که همه روضه را از بر باشد؛ روزی به کارش می‌آمد! مخصوصا روضه علی اکبر(ع) ماشین که منفجر شد، همه مات و مبهوت مانده بودند. همین دو دقیقه‌ی قبل روح‌الله به رویشان لبخند زده و گفته بود: «اگر خدا بخواد همینجا، همین جلوی مقر شهادت رو روزیم می‌کنه» حالا چطور می‌توانستند باور کنند ماشینی که جلوی چشمانشان می‌سوزد، قتلگاه رفقایشان است؟! صدایش که از شدت بغض دورگه شده بود را در گلو انداخت و فریاد زد: «خودتون رو جمع و جور کنید! همه ما عاشق شهادتیم...» رفت داخل مقر و دو تا پتو آورد! پهن کرد روی زمین تا گلهای پرپر اش را جمع کند. خب! فرمانده بود. غیرتش اجازه نمی‌داد کسی جز خودش سربازانش را جمع کند. گل‌هایش را که از روی زمین جمع کرد هر کدام را بغل کرد. آنها را بویید و بوسید. زیر گوششان نجوایی کرد که نکند ما را فراموش کنید! اما، امان از آن لحظه‌ای که می‌خواست برخیزد! باز هم روضه: « الان انکسر ظهری... اکنون کمرم شکست» کمرش خم شده بود. دیگر نمی‌توانست راست بایستد. ۳ روز بیشتر طاقت نیاورد. پر کشید سوی ،سوی https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
💠معرفی کتاب 1⃣ 📗 هنر اهل بیت 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖 برای شما از اعتقادات ناب خواهد گفت. 💢این کتاب خوب به کتاب مورد علاقه ؛ شهید معروف شده است. 💢از ویژگی‌های مهم شخصیت شهید حججی بودن ایشان است. همسر و دوستان او می‌گویند این کتاب همیشه همراهش بوده و هرجا و هر زمان که وقت آزاد پیدا می‌کرده، به مطالعه آن می‌پرداخته است. 💢 (ع) تلاشی است تا به دور از افراط و تفریط و پرهیز از هر گونه تصرف و تحریف، به تبیین ماهیت و محتوای فکری و رزمندگان در طول جنگ بپردازد. 🔰برشی از کتاب: 🌷سربازی گفت: در منطقه کوشک حس کنجکاوی‌ام باعث شد وارد میدان مین شوم. وسط میدان یک جمجمه دیدم. 🌷از وقتی آن جمجمه را دیدم شب‌ها خواب نداشتم. فکر می‌کردم از بچه‌های خودمان باشد و الآن خانواده‌اش منتظرش باشند. 🌷روز بعد رفتیم تا به جمجمه رسیدیم. پیکری هم آن جا افتاده بود که مقداری خاک روی آن نشسته بود. خاک‌ها را کنار زدیم و پیکر را روی برانکارد گذاشتیم. موقع برگشتن گشتی زدیم تا شاید پیکر دیگری هم پیدا شود. 🌷جلوتر، زیر یک درخت شهیدی با یک بی‌سیم افتاده بود. آن طرف‌تر شهیدی دیگر و به همین ترتیب آن روز هفت شهید از ارتش پیدا شد. 🌷آن سرباز به شدت گریه می‌کرد. رفتم تا او را دلداری بدهم. گفت: آقا وقتی دیدم هر هفت شهید مهر و تسبیح داشتند از خودم خجالت کشیدم. چون من خیلی وقت‌ها در خواندن نماز کوتاهی می‌کردم. 🍃🌸🍃 📚 خرید از کتابفروشی های سراسر کشور 🌏خرید اینترنتی Manvaketab.ir https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊 🌹 🌸 خدا نکند که حرف زدن و نگاه کردن به برایتان عادی شود. پناه می برم به خدا، از روزی که ، فرهنگ و مردم شود. 🌷 🌷 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🌷 ♻️شهدا اینگونه بودند👇 ↩️ به این یقین رسیده بودند که اسیر و شیفته ظواهر دنیوی نشوند و در هیچ جایی ظاهر سازی نکنند بلکه با اخلاص عمل کنند و زبان و عملشون با هم یکی بود تقوا داشتند ، افتاده حال و فروتن بودند ، و به باطنشون بیشتر از ظاهرشون اهمیت می دادند و گول و فریب ظواهر دنیوی رو نمی خوردند. 🌹شهید_محمدهادی_ذوالفقاری 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
♦️ در15 خرداد 1346در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. ♦️هرچند که خواهران وبرادران بسیاری داشت وخود آخرین فرزند خانواده بود ولی ضمیر پاک و دلنشینش؛ او را محبوب دل همه‌ی اهل خانه کرده بود. تحصیلات را  تا پایان دوره راهنمایی با تلاش و جدیت به پایان رساند و با تشویق یکی از دوستانش، دل به سوی حوزه‌ی علمیه بست و به قبولی شاگردی حضرت حجّت بن الحسن العسکری«عج» مفتخر گردید. ♦️در سال 61 بود که وارد مدرسه‌ی علمیه‌ی آقا باباخان شد ولی چندی نگذشت  که عشق او به امام و انقلاب او را با کانون انقلاب و یعنی مسجد قبا«آتشی‌ها» آشنا نمود؛ خدمت حضرت آیت اللّه سیّد علی‌محمّد دستغیب«مدظله‌العالی» رسید و حدود چهار سال در محضر ایشان شاگردی کرد. ♦️و همین همنشینی، او را با فضای پر نور جبهه‌ها آشنا کرد به نحوی که چندین دفعه به جبهه اعزام شد. ♦️و در حالی که به عنوان مبلّغ از حوزه‌ی علمیه‌ی قم اعزام شده بود ولی همچون نیروی رزمی‌ در کنار دیگر رزمندگان به دفاع از حق می پرداخت و این روش، فهمی‌ بود که برای او حاصل شده بود که معرفت خداوند در عمل حاصل می‌شود و همین را در نوشته‌هایش هم می‌آورد:  «خداشناسی عملی است نه کتابی و علمی، آن جا که هر لحظه این فکرِ از کجا آمدن، در کجا بودن، و به کجا رفتن است. آن جا که عاشقان جمع‌اند و پروانه‌وار می‌‌سوزند و فکری جز خدا و یاری دین او ندارند تنها مِهر و صفا و صمیمیّت و محبّت است. https://eitaa.com/piyroo
📜چند سطری برای شلمچه و شهدایش ♻️شلمچه عجیب بوی می داد... شنیده بودم که بوی چادر خاکی می دهد... آنجا هر کسی به وضوح حس می کرد، به وضوح می دید که مادری هر شب آنجا می کند.. عطر عجیب پیچیده بود، مهر عجیب دل ها را آرام می کرد، سکوتش عجیب بود.. هوایش عجیب بود... و از همه چیز عجیب تر... غروب عجیب دل را به بازی می گرفت.. کافی بود سر بر بگذاری، کافی بود تنها به خاک های گرفته در مشتت نگاهی کنی، دیگر باران بود و چشمان تو، می بارید... اصلا بارش بارانش عجیب بود، عجیب.... 🎋حال تو ای گم کرده راه زندگانی به که رسیدی،پیشانی بر خاک بگذار و با تمام وجود ناله کن که کجایید ای 🕊 خدایی❣...یاد کن 🕊 شهرت را. یاد کن را که افتادند تا تو نیفتی! خم شدند که تو ایستاده بمانی! که تو ! به که پا گذاشتی، پایت را از روی خون بردار! زیر پایت خون است. شهیدی که راه حسین بن علی (ع) را رفته بود که ما حسینی باشیم و حسینی بمیریم 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔻 آرمان فراموش نشود 🔅 رهبرانقلاب: «دیدید در چقدر درباره‌ی توصیه شده؛ خب، حجاب یک حکم دینی است؛ این آرمان شهیدان فراموش نشود. این‌جور نباشد که تصوّر بشود «فقط یک جنگی بود مثل جنگهایی که بقیّه دارند در دنیا میکنند؛ بالاخره هر کشوری دشمنی دارد، گاهی جنگی اتّفاق می‌افتد، جوانهایی میروند در جبهه و میجنگند؛ کشته میشوند یا زنده برمیگردند یا مجروح برمیگردند؛ اینها هم مثل آنها»، این نبود قضیّه؛ قضیّه قضیّه‌ی دین بود، قضیّه‌ی آرمان الهی بود، قضیّه‌ی حاکمیّت اسلام و انقلاب بود.» ۱۳۹۵/۷/۵ https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌼در #عشق ت✨و 🍀بی توچون توان #زیست ⁉️ بگو 🌼و آرام دلم 🍀جز تو #دگر کیست ؟ بگو .. #شهید_محمد_معماری
0⃣4⃣3⃣1⃣🌷 🌸صبح 🌤روز 🌸 💠اشرف سادات منتظری مادر محمد معماریان میگوید: سال ۶۵📅در پی حادثه‌ای از ناحیه پا به شدت آسیب دیدم و از اینکه نتوانستم به نحو در مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) شرکت کنم، به درگاه خداوند ابراز ناراحتی کرده و طلب شفا کردم. 💠صبح 🌤روز عاشورا بعد از قرائت عاشورا در عالم رؤیا دیدم چند نفر از شهدای عزیز از جمله محمد در مسجد 🕌المهدی قم به دیدارم آمده و محمد پس از گفت‌وگو شال سبزی را که از خدمت سالار آورده بود، روی پایم قرار داد.  💠از خواب که شدم در کمال شگفتی باندها را دیدم که از پایم گشوده شده و شال سبز 🍀روی پایم قرار داشت و دیگر دردی نمی‌کردم. خبر این ماجرا به محضر آیت‌الله (ره) رسید و پس از شرح آن موضوع شال خوشبوی😌 معطر به عطر🌸 حسینی(ع) مورد ایشان قرار گرفت.  💠این مادر با اشاره به اهدای قطعات کوچکی از این شال به برخی از مردم قبل از نقل ماجرا به این مرجع گفت: وقتی آیت الله گلپایگانی (ره) از موضوع مطلع شد فرمودند این امانتی در دست شما بوده و نباید چنین می شد که ما پس از آگاهی از این مساله به دریافت کنندگان رفتیم اما در کمال ناباوری شدیم تمام آنها غیب شده اند.  💠خدا را که این ماجرا را سندی برای اثبات زنده بودن شهدا و همچنین منزل راسالها پایگاهی برای آرمان‌های اسلام و انقلاب قرار داده است.هم اکنون این شال در یک محفظه شیشه ای می شود و تاکنون بوی عطر مخصوص آن است. 🌷 🚩 https://eitaa.com/piyroo