eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹خاطره دیدار با رهبر از زبان زهرا فرزند سالاری فرزند شهید مدافع حرم عبدالحمید سالاری : 🍃آقا صدا زد: فرزند شهید مدافع حرم ، زهرا سالاری، بعد من رفتم پیشش. آقا بهم گفت شما تکواندو کاری؟ منم گفتم بله، همین لحظه آقا یه سه چهار ثانیه خنده ای از ته دلش زد و منو تشویق کرد وگفت: آفرین! آفرین به خانم ها و دختر خانم هایی که از کوچکی ورزش های رزمی میرن ... .بعد پرسید: کلاس چندمی؟ گفتم ششم.گفت : چند سالته؟ گفتم دوازده سال. بهم گفت درست رو بخون و حجابت رو هم بکوش همین جور همیشه رعایت کنی. بعد یه هدیه به من داد .. 🍃احساس میکردم رهبرم رو هزار بار دیدم . یه دو بیتی روی کاغذ برایش نوشته بودم و یک نقاشی و یک نامه ، بهش دادم ، اون خوشحال شد و گفت بعدا این رو میخونم... دو بیتی من این بود: آهن آبدیده را زنگ عوض نمیکند/چهره انقلاب را جنگ عوض نمیکند به خیل دشمنان بگوبه کوری دو چشمتان /مطیع امر رهبریم رنگ عوض نمیکنیم https://eitaa.com/piyroo
خواب و رؤیای هر شبم باشد زائرِ سامرای عسکری ام پسر فاطمه است این آقا شکرلِله گدای عسکری ام (ع)✨ ✨🌺 - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
CQACAgQAAx0CVBp6RAACBvxfu0HQjbZzZedv0ehAHCcV0IPzsgAC4gcAAmaM2FHW47KdkK1U6x4E.mp3
6.16M
🌸 (ع) 💐بدونید آقام تاج سر و من خاکِ پاشم 💐ایشالله یه همچین شبی رو سامرا باشم 🎤 👏 👌بسیار زیبا - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
- شهدا -آذر ماه 🌟 شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.🌟 حضرت امام خمینی (ره) 🌺سی ویکمین شهیدسرافراز شهر د‌رق✅ فرزند : یحیی یگان رزمی:سپاه پاسدارن مسئولیت: تعاون لشگر محل شهادت : فاو تاریخ شهادت: ۱٣۶۵/۰٩/۰٣ https://eitaa.com/piyroo
از وصیت نامه سردار شهید اسماعیل رمضانی بي شك گفتار و نوشتار بشر عادي از بيان آن ها عاجز است. اين مدال الهي بر بازوان مجاهدان چون خورشيد در نزد صاحبان اسرار غيبي و ملكوتي مي درخشد. مگر اين جلوه همان خلعت نيست كه ابراهيم خليل الرحمن را مفتخر كرد و بارقه ي از مقام حبيب اللهي نيست كه در تارك افضل موجودات مي درخشد و مگر نازل مقام ولي اللهي نيست از اميرالمؤمنين تا خاتم اوليا كه به آن اولياء الله مشرف شدند. اگر هست كه هست,با چه بياني مي توان محول آن گرديد و با كدام چشم بشري مي شود اين جلوه را ديد. پس بهتر آن كه من قاصر دم فرو بندم. به اميد اين كه من هم اگر خداوند قبول كند از توابين باشم. بار الها عمري معصيت كردم, تابع هواي نفسم بودم, حالا با سرشكستگي و پشيماني از گناهان گذشته به تو روي آورده ام ، به تو پناه آورده ام. اي پناه دهنده ي بي پناهان به تو پناه مي برم از شر ظلمت و تاريكي كه جهان را فساد پر كرده. به تو پناه مي برم چون تو نور هميشگي هستي و شيطان نفس ظلمت ابدي را براي من مي خواهد. اي خدا اگر نبودم كربلا به حسين (ع) لبيك گويم در كربلاي ايران هستم و در اين جا به امام لبيك مي گويم و وقتي دلم به اميد تو روشن مي شود شب برايم روز و روز برايم نعمت به ياد تو بودن را مي آورد. من اين راه را انتخاب كردم چون راهي است كه حسين زهرا انتخاب كرد. علي فخراني ، ابراهيم كاظمي ، علي شير غلامي ، عبدالله شاه محمدي ، عباس فخرايي ، حسن عفت ، سيف الله ملكي ،‌ برات نقي زاده ،‌ علي اميني ،‌ مهدي ترشیزی,‌ حسن صادقي ، غلام صادقي مقدم ، تقي قاسمي ،‌ عبدالرضا صفر زاده ، عباس زمان محرابي و ... انتخاب كردند. حسين جان دنيا براي من تيره و ننگ است. حسين,ای  آقا ی من ,خودم را آماده كرده ام براي گرفتن دو بال تا بتوانم به سوي تو پر بكشم. مي آيم تا خاطره ي عمليات بيت المقدس و رمضان را بار ديگر زنده كنم. مي آيم تا ياد حسين و شهداي عمليات رمضان وحق بودن حسين را با خون خود امضا كنم. هروقت ياد عملياتي كه صورت گرفته ,مي افتم ، هروقت به ياد امام زمان كه در اين عمليات و امدادهاي غيبي است ,مي افتم روحم آماده ي پرواز مي شود. هروقت به ياد ناله هاي شبانه ي امام مي افتم خجل مي شوم كه معصيت كردم و با باري از گناه آمده ام براي مغفرت ,تا شايد در اين جا بتوانم از اين قفس هاي جسم و از اين زندان هاي نفس پرواز كنم ؛ پروازي كه جعفر طيار كرد. بارالها تنها آرزويم از تو اين است كه هرگز در بستر نميرم. هرجا كه مي ميرم ,شهيد شوم. اگر شهيد نشوم رويم در پيش امام زمان سياه در پيش دوستان رويم سياه ,پس با چه رويي با آنان برخورد كنم؟ ياران عزيز حزب الله چند تا چيز از شما مي خواهم كه اميدوارم اين كار را براي حقيرتان انجام دهيد:  امام اين نوري كه در دريايي از ظلمت شروع به تابيدن مي كند انشاءالله دنيا را به سوي نور سوق خواهد داد. اين امام را روي چشمتان نگه داريد. مبادا از اين امام روي برگردانيد كه مديون خواهيد شد. فقرا را ياري كنيد. از انفاق دريغ نكنيد چرا كه خداوند پاداش شما را خواهد داد. سعي كنيد با اعمال خود اقليت هاي مذهبي و غيره را به سوي دين نور يعني اسلام بكشانيد. هرگاه در ايمان خود احساس ضعف كرديد قرآن بخوانيد ، دعاها را فراموش نكنيد ، دعاي كميل و توسل را حتما به پا داريد. سعي كنيد غذا كه مي خوريد و هر قدم كه بر مي داريد جز براي خدا نباشد ، سعي كنيد با رفتار خود و كردارتان و اخلاق اسلاميتان الگو باشيد. هرگز در صدد تضعيف روحانيت كاري انجام ندهيد ، با منافقين آن طور كه امام مي گويد رفتار كنيد ، وقتي به سر مزار شهيدان مي رويد براي شهيدان گريه نكنيد بلكه براي مظلوميت حسين گريه كنيد. هرگز خدا را از ياد نبريد كه اگر از ياد ببريد حتي در يك كار كوچك زيان خواهيد كرد. به معلولين جنگ تحميلي حداكثر احترام و توجه را مبذول بداريد چون آن ها شهيدان زنده اند. با اسرا مانند صدر اسلام و پيامبر عمل بكنيد. تا زماني كه با خدا هستيد اگر تمام دنيا بر عليه شما برخيزند هراسي به دل راه ندهيد. شما اي دانش آموزان و اي چراغ هاي فروزان امت اسلام سعي كنيد وظيفه ي خود نسبت به شهدا را انجام دهيد و افرادي در ميان شما هستند و مي خواهند تفرقه بيندازند,سعي كنيد آن ها را بسازيد و اگر ساخته نشدند آن ها را طرد كنيد. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹سخنان بغض‌آلود رهبرانقلاب در روايت از اخلاص رزمنده همدانی شهید علی چیت سازیان: 🔸اگر ميخواهی از سيم خاردار رد شوی، اول بايد از سيم خاردار نفست عبور كنی سالروز شهادت🌹 https://eitaa.com/piyroo
حمید سیاهکالی مرادی ۴ اردیبهشت ماه ۱۳۶۸ در قزوین به دنیا آمد. این شهید بزرگوار دانشجوی مقطع کارشناسی حسابداری مالی بود. در تاریخ دهم آبان ماه سال ۱۳۹۱ ازدواج کرد. ایشان توسط سپاه صاحب الامر(عج) قزوین و به عنوان مدافع حرم و فرمانده مخابرات و بیسیم چی در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت. حمید مهربان و مودب بود و برای همه افراد خانواده سرمشق بود. در فامیل و آشنا، اخلاقش زبانزد بود و هرگز کسی را از خود نمی‌رنجاند. عاشق حفظ قرآن بود و تا زمان ازدواجش حدود ۶ جزء قرآن را در حافظه داشت و همسرش هم حافظ قرآن است؛همیشه عادت داشت قرآن را با معنی و تامل مطالعه می‌کرد. هیچ وقت در آزمون دانشگاه تقلب نمیکرد میگفت حقوقی که از سوادم میگیرم باید حلال باشه. همیشه عاشق کمک کردن به دیگران بود. با اخلاق و با ایمان بود و بسیار باحیا بود. نماز اول وقت میخوند و اگه ما دیرتر میخوندیم می گفت نماز اول وقت فوت نشه ها حواست جمع جمع... سنگ مزار شهید مرادی مزین به چند خط از وصیت نامه این بزرگوار است که تأکید می‌کند: «هیچ‌چیز بالاتر از حسن اخلاق و حسن رفتار نیست». نحوه ی شهادت شهید حمید سیاهکالی‌مرادی که از پاسداران تیپ ۸۲ سپاه حضرت صاحب الامر(عج) بود،در ۵ آذر ماه سال ۹۴ در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) و نبرد با تروریست‌های تکفیری داعش در سوریه به شهادت رسید.حمید سیاهکالی مرادی دومین شهید سرفراز مدافع حرم عقیله بنی هاشم از استان قزوین می باشد. - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مادر مرادی ڪار مادرےڪہ جوان خودش را دسٺہ گلش راڪه باآن محبٺ مادرانه به ثمر رسانده به طرف میدان جنگ مےفرسٺد ازکارآن جوان اگربزرگترنباشد ڪوچڪترنیسٺ این حرکٺ،حرڪت زینب گون درانقلاب مابود. - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
«با سلام وصلوات بر محمد و آل محمد (ص) این جانب حمید سیاهکالی مرادی فرزند حشمت الله، لازم دیدم تا چندجمله ای را از باب درد و دل در چند سطر مکتوب کنیم. ابتدا لازم است بگویم دفاع از حرم حضرت زینب (س) را بر خود واجب می دانم و سعادت خود را خط مشی این خانواده دانسته و از خداوند می خواهم تا مرا در این راه ثابت قدم بدارد. آنچه این حقیر تاکنون در زندگی خویش از کج فهمی ها و بی بصیرتی های برخی از انسان ها فهمیده ام این است که یا این خانواده اهل بیت (ع) را درک نکرده اند و در هیچ برهه ای در کنارشان قرار نگرفته اند و یا در کنارشان بوده اند ولی درصحنه های حساس میدان را خالی کرده اند و یا مانعی بوده اند در این مسیر. آنان که ماندند از دین داری به دین یاری رسیده بودند و فهم درک کرده بودند که این مسیر تنها راه رسیدن به خداست و عامل انحراف بشریت دور ماندن و کور ماندن از راه و از نور هدایت است. اگر پشتیبان ولایت باشیم وای از روزی که آنان که ولایت دارند قدر آن را ندانسته و بی راهه بروند زیرا تا مادامی که پشتیبان ولایت باشیم و ره رو این مسیر همیشه سرافرازیم و نوک پیکان ارتش و سپاه ولی عصر (عج ) ان شاالله... زیرا نقطه قوت ما ولایت است و نقطه ضعف ما نیز بی توجهی به این امر، زیرا ما آنچنان که لازم است باید به حدود و ثغور آن توجه کرده و خود را ذوب در این امر بدانیم. اما می نویسم تا هر آنکس که می خواند یا می شنود بداند شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر (عج ) و نایب بر حقش امام خامنه ای ( مدظله العالی) فدا کنم و با یقین به این امر که خونم موجب سعادتم می شود و تعالی روح و شرابی است طهور که به قول حضرت علی اکبر(ع) شیرین تر از عسل ، می روم تا به تأسی از مولایم اباعبدالله (ع) با خدایم عشق بازی کنم تا عمق در خدا شوم. پیشگام بودن خواهران در جبهه ی فرهنگی اما یک نکته و آن این است اگر در حال حاضر در جبهه سخت تعدادی از برادران در حال جهادند دلخوش هستند که جبهه فرهنگی که عقبه هستند ، عقبه ای که تداوم جبهه سخت را شامل می شوند و عامل اصلی جهادگران جبهه سخت می باشد توسط تمامی جوانان رعایت می شود و امید است که خواهران در این زمینه با حفظ حجابشان پیشگام این جبهه باشند ان شاالله ... توصیه به پاسداران حریم ولایت اما به نظر این حقیر هیچ چیز بالاتر از حسن کلام و حسن رفتار نیست در عموم جامعه و مخصوصاً در بین نظامیان و بالاخص در میان پاسداران حریم ولایت. اما در جمله آخر می نویسم آنچه که در این دنیا از مادیات دارم من باب گذران زندگی در اذن همسرم باشد تا بتواند امورات زندگی کند ان شاالله. و در آخر هر کس که این متن را می خواند و یا می شنود ان شاالله که این حقیر سراپا تقصیر را حلال نماید. شعر زیبا از شهید حمید سیاهکالی در پایان وصیت نامه همیشه یادتان را من به هنگام نظربازی زرخسار علی جویم و این است اوج طنازی همیشه با لبت آرام می خندم و با چشمان تو مستم قسم خوردم به جان تو که پای رهبرم هستم همیشه خار بودم من به چشم دشمن ناپاک خدارو شکر در راهت به خون افتاده ام بر خاک وکفی بالعلم ناصرا حمید سیاهکالی مرادی ۱۳۹۴/۸/۱۹ - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
گاهی مزارش که میروم اتفاق‌های عجیبی می‌افتد که زنده بودنش را حس می‌کنم، یک شب نزدیکی‌های اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت: خانومم خیلی دلم برات تنگ شده پاشو بیا مزار معمولا عصرها سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم از نزدیک‌ترین مغازه به مزارش چندشاخه گل نرگس و یک جعبه خرما خریدم، می‌دانستم این شکلی راضی‌تر است همیشه روی رعایت حق همسایگی تاکید داشت، سر مزار که میرم سعی می‌کنم از نزدیک‌ترین مغازه به مزارش که همسایه گلزار شهداست🕊 خرید کنم. همین که نشستم و گل‌ها را روی سنگ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریه من را بغل کرد، هق هق گریه‌هایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که آرام شد گفت: عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم که من شنیدم شماها برای پول رفتید، حق نیستید باهات یه قراری میزارم فردا صبح میام سره مزارت، اگه همسرت را دیدم میفهمم که اشتباه کردم تو اگه به حق باشی از خودت به من یه نشون میدی، برایش خوابی را که دیده بودم تعریف کردم گفتم: من معمولاً غروب‌ها میام اینجا، ولی دیشب خودحمید خواست که من اول صبح بیام سرمزارش، از آن به بعد با اون خانوم دوست شدم، خیلی رویه زندگی‌اش عوض شد، تازه فهمیدم که دست حمید برای نشان دادن راه خیلی بازه....... 🌹 - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
سلام آن شٱ ء الله از امشب 📚 🌥 در کانال بارگذاری خواهد شد 👇👇👇
📚 🌥 1⃣ 🏴پرتو اول🏴 💢پریشان و آشفته از خواب پریدى و به سوى دویدى... بغض، راه گلویت را بسته بود، چشمهایت به سرخى نشسته بود، رنگ رویت پریده بود، تمام تنت عرق کرده بود وگلویت خشک شده بود.... دست و پاى کوچکت مى لرزید و لبها و پلکهایت را بغضى کودکانه، به ارتعاشى وامى داشت. 🖤خودت را در آغوش پیامبر انداختى و با تمام وجود زدى. پیامبر، تو را سخت به سینه فشرده و بهت زده پرسید: چه شده دخترم؟ 💢تو فقط گریه مى کردى... پیامبر دستش را لابه لاى موهاى تو فرو برد، تو را سخت تر به سینه فشرد، با لبهایش موهایت را نوازش کرد و بوسید و گفت: حرف بزن زینبم! عزیزدلم! حرف بزن! 🖤تو همچنان گریه مى کردى. پیامبر موهاى تو را از روى صورتت کنار زد، با دستهایش اشک چشمهایت را سترد، دو دستش را قاب صورتت کرد، بر چشمهاى خیست بوسه زد و گفت: یک کلام بگو چه شده دخترکم! روشناى چشمم! گرماى دلم! 💢هق هق گریه به تو امان سخن گفتن نمى داد. پیامبر یک دستش را به روى سینه ات گذاشت تا تلاطم جانت را درون سینه فرو بنشاند و دست دیگرش را زیر سرت و بعد لبهایش را گرم به روى لبهاى لرزانت فشرد تا مهر از لبانت بردارد و راه سخن گفتنت را بگشاید: حرف بزن میوه دلم! تا جان از تن جدت رخت برنبسته حرف بزن! 🖤قدرى آرام گرفتى، چشمهاى اشک آلودت را به پیامبر دوختى، لب برچیدى وگفتى: خواب دیدم ! خواب پریشان دیدم. دیدم که به پا شده است. طوفانى که دنیا را تیره و تاریک کرده است. طوفانى که مرا و همه چیز را به اینسو و آنسو پرت مى کند. طوفانى که خانه ها را از جا مى کند و کوهها را متلاشى مى کند، طوفانى که چشم به بنیان هستى دارد. 💢ناگهان در آن وانفسا چشم من به افتاد و دلم به سویش پرکشید. خودم را سخت به آن چسباندم تا مگر از تهاجم طوفان در امان بمانم. طوفان شدت گرفت و آن درخت را هم ریشه کن کرد و من میان زمین و آسمان معلق ماندم. به شاخه اى محکم آویختم. باد آن شاخه را شکست. به شاخه اى دیگر متوسل شدم. آن شاخه هم در هجوم بیرحم باد دوام نیاورد. 🖤من ماندم و دو شاخه به هم متصل. دو دست را به آن دو شاخه آویختم و سخت به آن هر دو دل بستم. آن دو شاخه نیز با فاصله اى کوتاه از هم شکست و من حیران و وحشتزده و سرگردان از خواب پریدم 💢کلام تو به اینجا که رسید پیامبر ترکید. حالا او گریه مى کرد و تو مبهوت و متحیر نگاهش مى کردى. بر دلت گذشت تعبیر این خواب مگر چیست که پیامبر، سؤال تو را در میان گریه پاسخ گفت: آن درخت کهنسال، جد توست عزیز دلم که به زودى تندباد اجل او را از پاى در مى آورد و تو ریسمان عاطفه ات را به شاخسار درخت فاطمه مى بندى 🖤و پس از مادر، دل به ، آن شاخه دیگر خوش مى کنى و پس از پدر، دل به دو برادر مى سپارى که آن دو نیز در پى هم ، ترك این جهان مى گویند و تو را با یک دنیا و غربت، تنها مى گذارند. 💢اکنون که صداى گامهاى دشمن، زمین را میلرزاند، اکنون که چکاچک شمشیرها بر دل آسمان، خراش مى اندازد، اکنون که صداى شیهه اسبها، بند دلت را پاره مى کند، اکنون که هلهله و هیاهوى سپاه ابن سعد هر لحظه به خیام حسین تو نزدیکتر مى شود .. 🖤یک لحظه را دوره مى کنى و احساس مى کنى که لحظه موعود نزدیک است و طوفان به قصد شکستن آخرین امید به تکاپو افتاده است ... ... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
📚 ⛅️ 2⃣ 💢وطوفان به قصد شکستن آخرین امید به تکاپو افتاده است. از جا کنده مى شوى، سراسیمه و مضطرب خود را به خیمه مى رسانى. حسین🚩 در آرامشى بى نظیر پیش روى خیمه نشسته است. 🖤نه، انگار خوابیده است. شمشیر را بر زمین کرده، دو دست را بر قبضه شمشیر گره زده، پیشانى بر دست و قبضه نهاده و نشسته به خواب رفته است. نه فریاد و هلهله دشمن؛ که آه سنگین تو او را از خواب مى پراند و چشمهاى خسته اش را نگران تو مى کند. 💢 پیش از اینکه برادر به سُنت همیشه خویش، پیش پاى تو برخیزد، تو در مقابل او زانو مى زنى، دو دست بر شانه هاى او مى گذارى و با اضطرابى آشکار مى گویى: مى شنوى برادر⁉️ این صداى هلهله دشمن است که به خیمه هاى ما نزدیک مى شود. فرمانده فریاد مى زند: اى لشکر خدا بر نشینید و بشارت بهشت را دریابید 🖤 بازوان تو را به مهر در میان دستهایشان مى فشارد و با آرامشى به وسعت یک اقیانوس، نگاه در نگاه تو مى دوزد و زیر لب آنچنان که تو بشنوى زمزمه مى کند: پیش پاى تو پیامبر آمده بود اینجا، به خواب من. و فرمود که زمان آن قصه فرا رسیده است. همان که تو الان را مرور مى کردى و فرمود که به نزد ما مى آیى. به همین 💢 و تو لحظه اى چشم برهم مى گذارى و حضور بیرحم را احساس مى کنى که زیر پایت خالى مى شود و اولین شکافها بر تنها شاخه دست آویز تو رخ مى نماید و بى اختیار فریاد مى کشى: واى بر من😭 حسین، دو دستش را بر گونه هاى تو مى گذارد، سرت را به سینه اش مى فشارد و در گوشت زمزمه مى کند: 🖤واى بر تو نیست خواهرم❌ واى بر دشمنان توست. تو غریق دریاى رحمتى. باش عزیز دلم♥️ چه آرامشى دارد سینه ، چه فتوحى مى بخشد، چه اطمینانى جارى مى کند. انگار در آیینه سینه اش مى بینى که از ازل خدا براى تو را رقم زده است تا تماما به او تعلق پیدا کنى 💢 تا دست از همه بشویى، تا یکه شناس او بشوى. همه تکیه گاههاى تو باید فرو بریزد، همه پیوندهاى تو باید بریده شود، همه دست آویزهاى تو باید بشکند، همه تعلقات تو باید گشوده شود. 🖤تا فقط به او کنى، فقط به ریسمان حضور او چنگ بزنى و این دل بى نظیرت را فقط جایگاه او کنى. تا عهدى را که با همه کودکى ات بسته اى، با همه بزرگى ات پایش بایستى: پدر گفت: بگو یک! 💢و تو تازه زبان باز کرده بودى و پدر به تو اعداد را مى آموخت. کودکانه و شیرین گفتى: یک! و پدر گفت: بگو ! پدر تکرار کرد: بگو دو دخترم. ! و درپى سومین بار، چشمهاى معصومت را به پدر دوختى و گفتى: 🖤بابا! زبانى که به یک گشوده شد، چگونه مى تواند با دو کند؟ و حالا بناست توبمانى و همان ! همان یک جاودانه و . بایست بر سر حرفت "زینب" که این هنوز اول عشق 💖است ...... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
۴آذرماه ، فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) گرامی باد. 🥀 🌷شهید علی چیت سازیان ۱۹ آذر ۱۳۴۱ در همدان به دنیا آمد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در شرایط فقر خانواده گذراند و خود نیز برای امرار معاش خانواده اش کار می کرد. 🌷از همان کودکی تیزهوشی و توانایی جسمی او نمایان بود. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به هنرستان وارد شد. با فرمان امام خمینی مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی از طریق هنرستان وارد بسیج شد و در پادگان آموزشی قدس همدان آموزش های نظامی را گذراند. هوش و ذکاوت شهید علی چیت سازان در کسب فنون نظامی به قدری بود که در مدت کوتاهی به عنوان فرمانده نیروهای آموزشی انتخاب شد. با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز دشمن بعثی به خاک مقدس جمهوری اسلامی، او که شوق زیادی برای رفتن به مناطق جنگی داشت، با تشکیل و قبول فرماندهی گردان انصار الحسین (علیه السلام) و به عهده گرفتن مسئولیت آموزش جنگ های کوهستانی در این گردان به منطقه عملیاتی رفت. در عملیات مسلم بن عقیل علیه السلام با اینکه بیش از ۱۷ سال سن نداشت ۱۴۰ نفر از نیروهای بعثی را که به اسارت رزمندگان اسلام در آمده بودند از داخل خاک عراق به پشت جبهه انتقال داد و شهامت و شجاعت خود را به اثبات رساند. - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
با تشکیل لشکر انصار الحسین (علیه السلام) به عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات این یگان برگزیده شد و در بیشتر عملیات هایی که از سوی رزمندگان اسلام برای مقابله با متجاوزان صورت می گرفت، شرکت کرد. او ۶ بار از نواحی مختلف مجروح شد، اما هر بار با جدیتی بیشتر و عزمی راسخ تر به جبهه بر می گشت. 🌷شهید علی چیت سازان در عملیات کربلای ۴ و ۵ نیز به عنوان فرمانده محور عملیاتی لشکر انصارالحسین (علیه السلام) به مبارزه با دشمنان خدا پرداخت و رشادت ها از خود به یادگار گذاشت. هنوز جای جای خاک شلمچه حماسه‌ها و رشادت های او را در دل خویش به یادگار دارد، حماسه هایی که تا همیشه تاریخ فراموش نخواهد شد. سرانجام این سردار ملی و سرباز فداکار اسلام در روز چهارم آذر ۱۳۶۶ در حین انجام یک ماموریت گشت شناسایی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. قبل از او برادر دیگرش امیر چیت سازیان به درجه رفیع شهادت رسیده بود. - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
دمدمای غروب یک مرد کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه کوره راه. من و علی هم با تویوتا داشتیم از منطقه برمی گشتیم به شهر. چشمش که به قیافه ی لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا. پرسید: «کجا می رین؟» مرد کُرد گفت: «کرمانشاه» _رانندگی بلدی؟ _کُرد متعجب گفت: «بله بلدم!» علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.» مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند جلو و ما هم عقب تویوتا، توی سرمای زمستان! باد و سرما می پیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامون مچاله شده بودیم. لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟» اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی خنده اش را پنهان نکرد و گفت: «آره می شناسمش، اینا دو – سه تا از اون کوخ نشینانی هستند که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
«برای شهادت یا رفتن تلاش نکنید، برای رضای خدا کار کنید‌.» این جمله از فرماندۀ نابغه ای است که عراقی ها به او لقب « » داده بودند، جوان ۲۵ ساله ای که در شناسایی ها مثل شبح از موانع و سیم خاردارهای دشمن رد می شد، چون در سیم خاردار نفس خود گیر نکرده بود. ⁦▫️⁩ عارف واصل، شهید علی چیت سازیان، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع)، شهادت ۶۶/۰۹/۰۴ نثار روح پاک او و برادر شهیدش امیرعلی چیت سازیان ... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
- - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
30.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایتگری شهدایی قسمت ۸۵۹ ✅ : ، در بیانات در دیدار نوجوانان و جوانان شرکت‌کننده در کاروان‌های راهیان نور(۱۳۹۶/۱۲/۱۹): 🔹این شخصیّت‌ های برجسته و مهم، همّت‌ ها، خرّازی‌ ها، شما خیال می کنید [چگونه بودند؟] 🔻شهید همّت که واقعاً یک اسطوره است یا شهید خرّازی که یک اسطوره است، جوان های معمولی بودند؛ 🔻 جنگ [بود که] اینها را تبدیل کرد به این شخصیّت‌ های برجسته و بزرگ و حقیقتاً ماندگار؛ 🔻[یا کسانی مانند] باکری‌ ها، برونسی‌ ها. اوستا عبدالحسینِ بنّای درس‌ نخوانده، در میدان جنگ در بین رزمندگان وقتی می‌ ایستاد و حرف می زد -آن کسانی که پای صحبت او بوده‌ اند و شنیده‌ اند، [می دانند]- مثل یک حکیم، مثل یک دانای خردمند حرف می زد و قانع می کرد طرف مقابلش را؛ 🔻جنگ، انسان‌ساز است. 🔻این دفاع مقدّس با این خصوصیّاتی که من گفتم، یک چنین انسان هایی تربیت می کند. 🔴 چیت‌ سازیان، یک پسر هفده هجده ساله [بود که] وارد میدان جنگ می شود، تبدیل می شود به یک چهره‌ ی ماندگار، یک ستاره‌ ی درخشان که از حرف های او بنده و امثال بنده و شما و همه باید استفاده کنیم، و استفاده می کنیم. هزاران جوان از این ‌قبیل در میدان جنگ ساخته شدند. - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕙سـاعـت عـاشقـے 💠دعـــــاے فـــرج💠 ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -