eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 خودش جانباز شده، پدرش شهید شده، برادرش هم در سوریه است... روایت حجت الاسلام ماندگاری از رزمنده فاطمیون که از آقا درخواست کرد که از مادرش اجازه بگیرد به سوریه برود 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید سید وحید موسویان در یکم فروردین ۱۳۵۱ در شهر ری به دنیا آمد. پدرش سیداحمد، درجه دار ارتش بود و مادرش اقدس نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه بود که به صورت بسیجی در جبهه‌ها حضور یافت و نوزدهم تیر ۱۳۶۹، در روستای میرده سقز هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سر و سینه، به شهادت رسید. پیکر او را در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپردند. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم سلیمانی: همه کسانی که دنبال مفسده جویی هستند، [بدانند] جمهوری اسلامی اراده برخورد دارد و هرکس پایش را از گلیمش درازتر بکند جمهوری اسلامی چنین برخوردی خواهد داشت 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
غواص خط شکن شهید حسین حبیبی نام پدر: اصغر محل تولد: زنجان تاریخ تولد: ۱۳/۳/۴۳ تاریخ شهادت: ۳/۱۰/۶۵ نام عملیات: کربلای ۴ منطقهعملیاتی: شلمچه محل شهادت: شلمچه مزار شهید: گلزار پایین شهدای زنجان نامه شهید بسمه تعالی با سلام [و] درود بر آقا امام زمان (عج تعالی فرجه) و نایب برحقش امام خمینی کوبنده ستمگران و ظالمان عالم و با سلام به خانوادههای شهدا، اسرا و مفقودین. پس از تقدیم عرض سلام امیدوارم که حال شما خوب بوده باشد و اگر از احوالات اینجانب خواستار باشید به حمدا… سلامت هستم و سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم. سلام پدر و مادر گرامیم! امیدوارم سلامت بوده باشید و ضمناً سلام مرا به برادرانم و خواهرانم و فامیلها و دیگران برسانید. التماس دعا اجرکم عندا… حسین حبیبی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌿 حآجے‌یه‌نگآه‌بہ‌پستآے‌پیجت‌بندآز... همشون‌مذهبے‌احسنتم:) حالایہ‌نگاهے‌بہ‌دآیرڪت‌وچت‌بیهوده‌وغیرضرورت‌بانآمحرم‌بندآز...!\: روزۍ‌چند‌بآربہ‌خودمون‌یآدآورۍڪنیم ڪہ‌گنآه‌ڪردن‌دل‌میشڪونہ:) واللّٰھ شڪستن‌ِدلِ‌آقآاِمآم‌زمآنم‌حق‌النآسہ‌💔•• ‌ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
دلم تنگ است برای کسی که نمیشود او را خواست.. نمیشود او را داشت فقط میشود سخت برای او دلتنگ شد... و در حسرت نبودنش سوخت...! 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨همیشه آرزو داشتم که سن و سالم زمانی باشد که جنگ و شهادت وجود داشته باشد و همیشه به دلیل اینکه به خاطر سن و سال کمم نتوانستم در هشت سال جنگ تحمیلی شرکت کنم حسرت میخورم.ولی امروز خوشحالم که شرایطی پیش آمد که بتوانم من هم به نوعی در این جهاد سهیم باشم. ✨به همه اقشار جامعه احترام بگذارید و با مردم با متانت و مهربانی سخن بگویید و امر به معروف و نهی از منکر را به شیوه ای که کسی از شما نرنجد و باعث ناراحتی دیگران نشود انجام دهید. ✨در این زمان که ما زندگی می‌کنیم با بصیرت باشید و راه درست را خودتان انتخاب کنید تا یک نفر ضد نفر دیگری صحبت کرد سریع مهر تایید نزنید و بصیرت داشته باشید و آگاه باشید که خداوند ناظر تمام اعمال ما هست. ✍فراز هایی از وصیتنامه شهید 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می‌گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم زیرا او یک سردار و فرمانده‌ نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق می‌گیرد؛ با مزایای فراوان! حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش می‌گیرد. مهم این است که چه چیزی به کشورش می‌دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک سنت الهی حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم. راوی: «سامی مسعودی» از فرماندهان حشد الشعبی برگرفته از کتاب مدرسه درس آموز حاج قاسم به نویسندگی محمد جان نثار 🔴قابل توجه نوجومی بگیران زحمت نکش امانبر کشور دزدانی در لباس امین https://eitaa.com/piyroo
فقط یک دارم....!!! گفت: «توی دنیا بعد از فقط یک آرزو دارم: اونم اینکه تیر بخوره به گلوم». تعجب کردیم. بعد گفت: «یک صحنه از عاشورا همیشه قلبمو آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر» والفجر یک بود که مجروح شد. یک تیر تو آخرین حد بردش خورده بود به گلوش. وقتی می بردنش عقب، داشت از گلوش خون می آمد. می گفت: آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت. 🌷 https://eitaa.com/piyroo