eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ارشیا با چشم التماس کرد که مامان ضایمون نکن. ولی مهرناز خانم بدون توجه به او رو به ترنج گفت: -عزیزم تو دیگه خسته شدی. با دخترا برین تو اتاقت پسرا بقیه کارارو میکنن. و نگاه پیروزمندانه ای به ارشیا انداخت. ارشیا بهت زده مادرش رانگاه کرد. ترنج وسایلی که دستش بود را روی اپن گذاشت و با حالت خاصی گفت: -مهرناز خانم کاری نکنین دوتا از درسام و بیافتم. ارشیا با خوشی دست به سینه ایستاد و این بار او با ابروهای بالا رفته مادرش را نگاه کرد. مهرناز خانمم هم با جدیت گفت: -جرات داره بهت کم بده با خودم طرفه. عمه هاله و زن و عموی ترنج نگاهی با هم رد و بدل کردند و به کارشان ادامه دادند. مهرناز خانم وسایل را از دست ترنج گرفت و گفت -برین دیگه. و او و شیوا را که نزدیکش ایستاده بود به طرف پله راند.آتنا مامان برین بالا.بعد رو به سوری خانم گفت: -ببخشید سوری جون. فضولی کردم. ترنج خستگی از صورتش می باره. خیلی رنگش پریده بود.گناه داره. - چکار کنم مهربان نبود مجبور شدم ترنج و بگیرم بکار. مهرناز بازوی سوری را گرفت و گفت: -بریم خودتم بشین. پسرا جمع میکنن 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 سوری خانم هم از خدا خواسته به راه افتاد و به ماکان گفت: -بعدش یه سینی چایی بریز بیار. ماکان بهت زده گفت: -من مامان؟ -نه پس ارشیا. خوب تو دیگه. دخترهای پای پله ایستاده و می خندیدند. ماکان به ترنج نگاه کرد و گفت: -همش زیر سر توه. ترنج دست آتنا و شیوا را گرفت و در حالی که از پله بالا می رفت گفت: به من چه داداش. و خندان بالا رفتند.ماکان به ارشیا که کنارش عین خمیر توی آفتاب وا رفته بود نگاه کرد و گفت : -اینو باش. حالا نمیری می خوای یه میز جمع کنی؟ بعد دست شایان را که داشت یواش یواش جیم میشد گرفت و گفت: -کجا شازده. دست بکار شو. تا منم برم چایی بریزم خیر سرم. کسرا با خنده گفت: -بریز عزیزم برای آینده ات خوبه. تویکی خفه. و با پوزخند اضافه کرد : - بالاخره ویل دورانت فاندامنتالیست بود یا نه. ارشیا زیرزیرکی خندید و دنبال ماکان به آشپزخانه رفت. -چکارش داری بچه رو؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ماکان درحالی که دور خودش می چرخید گفت: -به خدا ازش بپرسی اگه معنیشو می دونست من اسمم و عوض می کنم می ذارم قمر الملوک ارشیا با صدای بلند خندید و گفت: -آی حال میده معنی شو بدونه. اونوقت من صدات می زنم قمر جون. هر دو از این حرف خندید و هر یک کار خود مشغول شدند. ارشیا از آشپزخانه که خارج شد نگاه پر حسرتی به پله انداخت و رفت سمت پذیرائی. تا آخر شب چشمش به پله سفید شد تا بالاخره وقتی همه عزم رفتن کردند ترنج همراه بقیه پائین آمد. خیلی خسته بود و احساس سرگیجه می کرد. اینقدر به خودش فشار آورده بود که انگار تمام بدنش درد می کرد. سعی کرده بود در مقابل ارشیا مقاومت کند و خوب کار آسانی نبود. دلش پر مکشید که نگاهش کند. ولی با خودش جنگیده بود. تمام شب را و بعد هم نقش یک دختر خوشحال و بی خیال را برای همه بازی کرده بود. دلش می خواست زودتر به اتاقش پناه ببرد. به سختی روی پاهایش بند شده بود.بعد هم گیر دادن کسرا و شایان. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدایی قسمت1106 ♦️ روایتگری کم نظیر و تاثیر گذارحاج حسین یکتا:
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️ 🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲التماس دعای فرج https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 در تمنای نگاهت تا بیایی من ظهور لحظه ها رامی‌شمارم تا بیایی خاک لایق نیست تابه رویش پاگذاری درمسیرت گل بکارم تا بیایی 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
پشت زیباترین لبخند بیشترین رازها نهفته است زیباترین چشم بیشترین اشک ها را ریخته است و مهربان ترین قلب بیشترین درد ها را کشیده است.... امربه معروف و نهی از منكر 🕊 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم بزرگواران و کاربران خوب کانال تا ساعت 17 در کانال هیچ پستی قرار نمی گیرد یاران شهدایی، آدینه تون مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | شهید حاج قاسم سلیمانی: در هرکجا که یک مسلمانی تکانی خورده، سرنوشتش بستگی به وضعیت ما دارد؛ 🔹ما پیروز شویم همه‌ آن‌ها پیروز شدند 🔸ما شکست بخوریم همه‌ آن‌ها ریشه‌کن می‌شوند؛ همه‌شان. 🚨 تاریخ سند صوتی: عملیات کربلای یک 1365/04/05 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
" همانا‌ این ‌دل ‌همانند‌ بدن ‌ها افسرده‌ می شوند، پس ‌برای ‌شادابی دلها، سخنان ‌زیبای ‌حکمت ‌آمیز‌ را‌ بجویید. " 📖نهج‌البلاغه/حکمت۹۱ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔹ما افتخار می‌ڪنیم ڪہ مستقیماً با آمریڪا دست بہ یقہ شویم ، و امـیدواریم این اتفاق بيفـتد... 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
‌ همین الان یہویے:↯ دستتو بزار رو سینتــ یہ دیقہ زمان بگیـر و مدام بگو یامہدۍ حداقلش‌اینہ ڪهـ روزِ قیامتــ میگے قلبـم روزۍ یہ دیقہ بہ عشقہ آقام زده . . .(:🙂💚 ”اگر یڪ نفر را بہ او وصڸ ڪردے براے سپاھش تُ سردار یارے“ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫رهبرانقلاب: این زنانی ڪه توانستند شهیدانی را پرورش دهند؛ توانستند شوهران یا فرزندان خود را به صورت انسانهای فداڪاری درآورند؛ اینها زنان بزرگی هستند. ۷۶/۰۷/۳ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
من هستم!!! 😌 آرے ، خداے مهـــربانم مرا ملڪه آفرید و چادرم، تاج بدگےام را بر سرم نهاد 💚 و مرا فرمانرواے چشمان آدمیان منصوبــ کرد...!! چرا ڪه من تعیین میڪنم چه کسی لایق دیدن زیبایی هایم باشد. من ملڪه هستم!! 😇 چادرم خود نمادِ ملڪه بودنِ من استــ...! 😌👑 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo