🚩 کلام شهید...
به دخترش میگفت: وقتی گرههای بزرگ به کارتون افتاد، از خانوم فاطمه زهرا سلام الله علیها کمک بخواید. گره های کوچیک رو هم، از شهدا بخواید براتون باز کنند.
#سردارشهید_حسین_همدانی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🇮🇷
🚩 سنگر خاطره...
با غیظ نگاهش کردم و گفتم: " اخوی ! به کارت برس " گفت: " مگه غیر اینه؟ ما داریم اینجا عرق میریزیم تو این گرما، آقای فرمانده لشکر نشسته ان تو سنگر فرماندهی، هی دستور میدن " تحملم تموم شد، داد زدم گفتم: " من خودم بلدم قایق برونم. گفته باشم، یه کم دیگه حرف بزنی، همین جا پرتت میکنم توی آب، با همین یه دستت تا اون ور اروند شنا کنی. اصلا ببینم تو تا حالا حسین خرازی رو دیدی که پشت سرش لغز میخونی؟ " خندید و گفت: " مگه تو دیدی؟ "
#سردارشهید_حاج_حسین_خرازی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘
🚩 سنگر خاطره...
آخــــــرین باری که می رفت جــــــبهه بدرقه اش کردم. وقت رفتن خواستم صــــورتش را ببوسم، که یکی صداش کرد ســـــرش رو برگردوند سمت صدا، نا خود آگاه به جای صورتش، پشت گـــــردنش رو بوسیدم. پیکرش رو که آوردند رفتم بالای سرش... دیدم تـــــرکش خورده به گردنش درست همون جایی که بوســــــیده بودم. مادرش تعریف میکرد...
#شهید_مصطفی_پیش_قدم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🇮🇷
🚩 کلام شهید...
" ضعف مرا بہ حساب انقلاب و مـڪــتب مــن نگــذاریــد " اين جملہ را نصب كردہ بود پشت ميزش! از انقلاب برای خودش مايہ نمی گذاشت هيچ وقت.
#شهید_محمدعلے_رجایی
#سالــروز_شهــادت
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🇮🇷
🚩 سنگر خاطره...
میگفت: شما اگر میخواهید به من خدمتی کنید، گه گاهی یادم بیاورید که من همان محمدعلی رجایی فرزند عبدالصمد و اهل قزوینم، که قبلاً دوره گردی میکردم و در آغازِ نوجوانی قابلمه فروش بودم... و هرگاه دیدی در من تغییراتی به وجود آمده و ممکن است خود را فراموش کرده باشم، همان مشخصات را در گوشم زمزمه کنید؛ این تذکر و یادآوری برای من از خیلی چیزها ارزندهتر است.📚حدیث جاودانگی، صفحه ۱۲۹
#شهید_محمدعلی_رجایی
#رئیسجمهور_شهید💔
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🇮🇷
🚩 سنگر خاطره...
روزهای اول پیروزی انقلاب؛ هر کس چیزی داشت مثل طلا و پول... برای جبهه میداد، من به علی گفتم: پســرم من چیزی ندارم بدهم، فورا گفت: من را که داری، مرا بده...
✍🏼 به روایت مادر بزرگوار شهید
#شهید_غلامعلی_پیچک
#مزارشهید_بهشت_زهرا_تهران
💠 @sajdeh63