eitaa logo
منتظران ظهور(پایگاه حضرت جعفربن موسی(ع)بسیج خواهران)
112 دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
16.7هزار ویدیو
317 فایل
بسم‌الله الرحمن الرحیم🔰اللهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم🔰درودخدابرامام خمینی وشهدای عزیز🌷سلام برامام خامنه ای رهبرعظیم الشان آزادگان ومستضعفان جهان وسلام بر مجاهدان راه حق⭐سلام بر مردم شریف ایران وخوبان جهان @pj_emamzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
منتظران ظهور(پایگاه حضرت جعفربن موسی(ع)بسیج خواهران)
✍️ شهیدی که "آقا" بر مزارش رفت رهبر معظم انقلاب علاوه بر شهدای دیگر بر سر مزار شهید طالب طاهری هم رفته اند که قطعاً با پستی که درصفحه ی ایشان منتشر شد ما وظیفه داریم این شهید را بیشتر بشناسیم! وبدانیم چه کسانی برای این انقلاب فدا شدند. 🔸درتاریخ ۲۴ مرداد سال ۱۳۶۱ سازمان تروریستی منافقین اقدام به ربایش وشکنجه ی سه تن از پاسداران کمیته انقلاب اسلامی میکند که یکی از آن افراد شهید طالب طاهری رحمه الله علیه بود! 🔸عزیزان، طالب ۱۷ سال بیشتر نداشت که زنده زنده گوش وبینی اش را بریدند ویک چشمش را از حدقه درآوردند؛ با اتو کل بدن طالب را داغ کردند وآب جوش روی تمام بدنش ریختند، وبا شیشه خرده پوستش را جدا کردند و در آخر هم گفته شده زنده به گورش کردند!!! 🔻 بخشی از وصیت نامه ی شهید را بخوانیم: 🔸من در زندگی که کردم یعنی ۱۷ سال سن، شاید مرتکب خیلی گناهان و کارهای بد و غیره شده باشم به این خیال که دنیا هست و هر آن می‌باید زندگی عادی بکنم! اما به آخرش فکر نکرده بودم تا اینکه سرم به سنگ خورد و فهمیدم که نه دنیا همین‌طور باقی نمی‌ماند، بلکه همه چیز از بین می‌رود، ولی اعمال خودم و ورق اعمالم از بین نمی‌رود و همه وجود دارند و حال چرا تو برادر، تو دوست، تو رفیق و … به خودت فکر نمی‌کنی؟! یک لحظه شد به خودت فکر کنی؟ چرا نماز نمی‌خوانی؟ چرا گناه می‌کنی؟ چرا دروغ می‌گویی؟ چرا چاپلوسی می‌کنی؟ و من می‌خواهم به تمام این کسانی که اگر شد نماز را می‌خوانند و اگر نشد نه و همیشه کارشان را بر نماز مقدم می‌شمرند و خیلی کارها را بر این مقدم می‌شمرند بگویم بالاخره یک روز باید جواب بدهی، یک روز باید تاوان پس بدهی و آن وقت است که عذابت سنگین‌تر و مشکل‌تر خواهد بود؛ پس چرا زودتر توبه نمی‌کنی؟! پس چرا زودتر به خودمان نمی‌آییم؟ بچه‌ها به خدا خیلی‌ها که توبه کردند و در مسیر حق و خدا قرار گرفتند درست می‌شوند و هیچ مشکلی هم ندارند، فهم و اراده خودتان را قوی کنید و با نفس خودتان بجنگید. 🔹خواهر شهید می گویند مادرم از وقتی فهمید که طالب را با اتو بدنش را داغ کردند و سوزاندند بیشتر از ۳۰ سال است که دست به اتو نزده! 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💗حماسه عملیات کربلای چهار 💥دمی_با_شهدای_غواص تا حالا سگ دنبالت کرده ؟🤔نکرده؟😥 خب خداروشکر که تجربشو نداری 😥 اما بزار برات بگم 😪 وقتی سگ دنبالت میکنه 🤕مخصوصا اگه شکاری باشه...😰 خیلیا میگن نباید فرار کنی ازش 🙄 اما نمیشه... یه ترسی ورت میداره که فقط باید بدویی 😨 امـا...خدا واست نیاره اگه پات درد کنه... یا یه جا گیر کنی 😰 عملیات... کربلای_چهار بود 😣 وقتی منافقین لعنتی عملیاتو لو دادن... مجبور شدیم عقب نشینی کنیم 😩 نتونستیم زخمیا رو بیاریم 😔 بچه های زخمیه غواص تو نیزارهای ام_الرصاص, بوارین, ابوالخضیب و... جاموندن ☹️ چون نه زمان داشتیم و نه شرایط نیزارها نمیذاشت برشونگردونیم 🙁 هنوز خیلی دور نشده بودیم از نیزارا که یهو صدای ناله ی زخمیا بلند و بلند تر شد 😨آخ ...😖 نمیدونم چنتا بودن سگ بودن ... از آن سگهای شکاری 🐶ریخته بودن تو نیزار... بعثیا به سگ های شکاری شون یه ماده ائی تزریق کرده بودن که سگا رو هار کرده بود 😓 هنوز صدای ناله های بچه ها تو گوشمه 😭 زنده زنده رفیقامو که دیگه پای فرار کردن نداشتن رو 😥 داشتن تیکه تیکـ 💔💔💔 کاری از دست ما بر نمیومد 😩 شنیدی رفیق؟😔 دیگه باید چی کار می کردن واسه ما آنقد 😭مردم و خصوصا عزیزان مسئول در هر رده ائی که هستید... راحت پا روی خونشون نزاریم... معذرت_بابت_تلخی_روایت...🙏🏻 شرمنده_شهدا😞💫 برای مطالعه تفضیلی عملیات کربلای چهار به آدرس زیر مراجعه کنید: 👇 http://naserkaveh.com/%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7%DB%8C-4/
آية الله العظمی جوادی آملی: عده‌ای منتظر بودند امام (ره‌) از دنیا برود تا زمینه را تغییر دهند. حتی نزدیکان و دلسوزان هم می‌ترسیدند که بعد از (ره) چه خواهد شد؟... اما باز هم خداوند بر مردم منت گذاشته و امامی برای آنها قرار داد. بر اساس آنچه از ایشان سراغ دارم. زندگی ایشان در عالم اسلام نمونه است. والله العلی العظیم در عالم اسلام نظیری برای مقام معظم رهبری، سراغ ندارم. از علم، تقوا، فراست، دوراندیشی، تدبیر، حلم، سماحت، صبر، شجاعت که اگر یکی از آنها در هر فردی باشد او را در عالم ممتاز می‌کند و مجموع اینها در رهبری وجود دارد. اگر بیش از این بگویم، متهم به اغراق گویی می‌شوم، اما اگر می‌شد که آنچه از ایشان می‌دانم را بگویم متوجه می‌شدید که این سخنان، اغراق نیست. حتی دشمنان ناچار به اعتراف نسبت به عظمت چنین رهبری هستند. البته خداوند هم هر نعمتی را به هر کسی نمی‌دهدلیاقت مردم سبب شده تا چنین رهبری نصیب‌شان شود.ِ.. ۹۷/۱۲/۴ 🚩شهید حاج قاسم سلیمانی: والله والله والله اعتقاد قلبی به امام‌ خامنه‌ای مهمترین دلیل عاقبت‌بخیری در آخرت است👌والله والله والله هرکسی این حکیم فرزانه را قبول نداشته باشد عاقبت بخیر نخواهد شد... 🌷فرمـانده گفت :اگر مطـمین نیستـی. میتـونی برگردی. غواص جواب داد نـــه! پای حرف امـام ، فقط می ترسم دلـم گیر خـواهـر کوچولوم باشه... آخـه تو یه حـادثه اقـوامم رو از دست دادم و الان هم خـواهـرم رو سپردم به همسایه ها تا تو شرکت کنم. کربلای چهار ،  ارونـد وحشی ،  فرمانـده داد زد (س) غواص قصه ی ما اولین  نفری بود که تو آب پرید... او اولین نفری بود که به شهادت رسید. ⭐خــــــــــواهـرای غــــــــواص👈گردان حضرت "زینب" 😇😄👇 💥وقتی شهید ملکی که یک روحانی بود خود را برای اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل معرفی کرد، به او گفتند باید به 👈گردان حضرت زینب (س) بروی.🚶شهید ملکی با این تصور که گردان حضرت زینب (س) متعلق به خواهران است😄 به شدت با این امر مخالفت کرد و خواستار اعزام به گردان دیگری شد😇 اما با اصرار فرمانده ناچار به پذیرش دستور و رفتن به گردان حضرت زینب شد... 😰 هنگامی که می‌خواست به سمت گردان حضرت زینب (س) حرکت کند، فرمانده به او گفت این گردان غواص در حوالی رودخانه دز در دزفول مستقر است. شهید ملکی بعد از شنیدن اسم “غواص” به فرمانده التماس کرد که به خاطر خدا مرا از اعزام به این محل عفو کنید😁، من را به گردان علی‌اصغر (ع) علی‌اکبر (ع) گردان امام حسین (ع) بفرستید, این همه گردان، چرا من باید برم گردان حضرت زینب؟😇 اما دستور فرمانده لازم‌ الاجرا بود.شهید ملکی در طول راه به این می‌اندیشید که “خدایا من چه چیزی را باید به این خواهران💔 بگویم؟اصلا این‌ها چرا غواص شده‌اند؟ یا ابوالفضل(ع) خودت کمکم کن.”😅 هوا تاریک بود که به محل استقرار گردان حضرت زینب رسید، شهید ملکی از ماشین پیاده شد چند قدم بیشتر جلو نرفته بود که یکدفعه چشمانش را بست🙈 و شروع به استغفار کرد.🏃راننده که از پشت سر شهید ملکی می‌آمد، با تعجب گفت: 👤 حاج آقا چرا چشماتونو بستین؟ 💕شهید ملکی با صدایی لرزان گفت: “والله چی بگم، استغفرالله از دست این"خواهرای💘 غواص" 😂 راننده با تعجب زد زیر خنده و گفت: کدوم خواهر💘 حاج آقا؟ اینا برادرای غواصن که تازه از آب بیرون آمدند و دارند لباساشونو عوض می‌کنند.😄 اینجا بود که شهید ملکی تازه متوجه قضیه شده وفهمید ماجرای گردان حضرت زینب چیه!!😜 🚩راوی : سردار علی فضلی
💐 السلام علیک یاعلی ابن الموسی الرضا(ع) 💠 امام رضا(ع): هرگاه که بندگان، گناهان تازه ای پدید آورند که سابقه نداشته است، خداوند بلای تازه ای برایشان پیش می آورد که قبلا نمی شناختند. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۷۰ 📍تلنگر:👇 🌹‏در کربلا فرمانده سپاه حسین(ع) یعنی حضرت عباس(س) امان نامه شمر را رد کرد و تا پای جان پای امامش ایستاد. 🌹اما امام حسن(ع) زمانی صلح را پذیرفت که فرمانده سپاهش یعنی عبیدالله بن عباس با یک میلیون درهم رشوه، خود را به معاویه فروخت.📍تاریخ عوض میشود👈 وقتی علمدارت عباس باشد یا ابن عباس!😰 🚩 شهدای # امام_رضایی:👇 🌹شهید روح الله. قربانی برای من هدیہ امام رضا (ع) بود👇 همسری کہ امام هشتم بہ ادم هدیہ بدهد وامام حسین (ع) او رابگیرد وصف نشدنی است. من عروس چنین مردی بودم با بچہ های دانشگاه رفتہ بودیم مشهد انجا برای نخستین بار برای ازدواجم دعا کردم گفتم: یا امام رضا (ع) اگر مردی متدین واهل تقوا به خواستگاری ام بیاید قبول می کنم یک ماه بعداز اینکہ از مشهد برگشتم روح الله امد خواستگاری ام... و شدم عروس امام رضا(ع)... 🌹شهید مهدی صابری توی وصیت نامه اش نوشته بود: رسیدن به سن 30 سال، بعد از علی اکبر (ع) برایم ننگ است.... مادرش می گفت: آخرین بار که از سوریه برگشت ایران، با هم رفتیم مشهد. بعد از زیارت دیدم مهدی کنار سقا خونه ایستاده و می خنده. ازش پرسیدم: چیه مادر؟ چرا می خندی؟...گفت: مادر! امضای شهادتم رو از (ع) 💕 گرفتم... بهش گفتم: اگه تو شهید بشی من دیگه کسی رو ندارم. مهدی دستش رو به سمت آسمون بلند کرد و گفت: مادر خدا هست🌷 🌹شهید مدافع حرم محمد پورهنگ خیلی بود. تقریبا همه کسانی که او را می شناختند، این را می دانستند.هر وقت عازم مشهد می شد، چند نفر را هم همراه خود می کرد و گاهی خرج سفرشان را هم می داد. انقدر زود دلش برای امامش تنگ می شد که هنوز عرق سفرش خشک نشدہ، دوبارہ راهی می شد. می گفت "امام رضا خیلی به من عنایت داشته و کم لطفی است اگر به دیدارش نروم."همیشه 👈 را برای ورود انتخاب می کرد. گاهی ساعت ها می نشست همانجا و چشم می دوخت به گنبد و با حضرت حرف می زد. می گفت اگر اذن دخول خواندی و چشمت تر شد یعنی آقا قبولت کرده. مانند خیلی از بزرگان حرم را دور می زد و از پایین پا وارد حرم می شد. مدتی در صحن می نشست و با امام درد و دل می کرد.  سفر کربلا را هم از امام رضا گرفته بود. موقع برگشت روی یکی از سنگ های حرم تاریخ سفر بعدی اش را می نوشت و امام هم هر دفعه ان را امضا می کرد🌷 # ناصر_کاوه 📣 هیچ گاه فراموش نمی کنم که یک شب بارانی در صحن مسجد گوهرشاد روبروی گنبد امام رضا (ع) پس از مدتی توسل از آقا خواستم که یکی از اولیاء خودت را که ایشان را بشناسم، به من نشان بده، تا شاید بواسطه حضور در خدمت ایشان 👈 گرد معرفتی کبریائی بر دامن گناهکارم بنشیند و بواسطه دم مسیحایی او شاید زنده شوم 📣چندثانیه بیشتر نگذشته بود که در گوشه ی مسجد گوهرشاد دیدم حاج حسن تهرانی مقدم سر به سجده دارد و با خدای خود مشغول به راز و نیاز است پیش خودم یاد شعر حافظ افتادم. 🚩سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد🚩 📣رفتم کنارش، در حال و هوای خودش بود، سلام کردم مثل همیشه با تبسم و لبخندی که بر لب داشت🙌 دستهای پر مهرش را باز کرد و مرا درآغوش گرفت، هنوز بوی شهیدان را می داد، خیلی خوشحال به نظر می رسید، پس از پرس و جو، فهمیدم پس از انجام عملیات برعلیه منافقان 👈 (جهت انتقام گرفتن ازخون شهید صیاد شیرازی)، برای تجدید بیعت و شکرگزاری پروردکار با فرماندهان یگان موشکی 👈 خدمت امام رضا (ع) رسیده بودند 👌 به یاد توسل وخواسته ام از امام رضا(ع) افتادم و یقین کردم عملیاتی که ایشان رهبری کرده مورد قبول خدا واقع گشته و به واسطه انجام خالصانه آن عمل به مقام اولیاء الله و مقربین رسیده است و البته امضای شهادتش را از امام رضا(ع) گرفته است... راوی:
امام صادق (ع)فرمودند: از شامگاه پنج شنبه و شب جمعه، فرشتگانی با قلم هایی از طلا و لوح هایی از نقره،از آسمان به سوی زمین می آیند و تا غروب روز جمعه ثواب هیچ عملی را نمی نویسند به جز صلوات بر محمد و آل محمد (ع)📚 من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۲۴ 💟 آیت الله بهجت: در بین تمام مستحبات، دو عمل است که بی نظیر می باشد و هیچ عملی به آنها نمےرسد.✨۱- نماز شب ✨۲- گریه بر امام حسین (ع) 🚩 از امام صادق (ع) پرسیدند:   ✅ یوم الحسره، کدام روز است که خدا می فرماید: بترسان ایشان را از روز حسرت. 🌹حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند.   ✅ پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟ حضرت فرمودند:  آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صلوات فرستاده باشد 📚(وسائل الشیعه/ج7) 🌺 شهید مهدی زین الدین: ما باید حسین‌ وار بجنگیم, حسین‌وار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه حسین‌ وار جنگیدن یعنی دست از همه چیز کشیدن در زندگی... هرگاه شب جمعه شهدا را ياد کرديد آنها شما را نزد سیدالشهدا (ع) یاد می كنند.... 🌺 لایوم کیومک یا اباعبدالله خواهر شهید جهاد مغنیه می گفت: مادر من یک زن فوق العاده ست. وقتی خبر شهادت بابا (عماد مغنیه) رسید رفت دو رکعت نماز خوند. و تا دید ما با دیدن پیکر بابا بی تاب شدیم، خطاب به بابا گفت: الحمدلله که وقتی شهید شدی، کسی خانواده ات رو به اسارت نبرد و به ما جسارت نکرد. و اینگونه ما آروم شدیم... خبر شهادت جهاد که رسید، باز مادر غیر مستقیم ما رو آروم کرد، صورت جهاد رو بوسید و گفت: ببین دشمن چه بر سر جهادم آورده، البته هنوز اربا اربا نشده، لایوم کیومک یا اباعبدالله (ع) ... ما هم از خجالت آروم شدیم... 🌺اینجا قیامته!؟ با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی شهید شد، از اون طرف خبر بیاره.شهید ڪه شد خوابشو دیدم. داشت می رفت، با قسم حضرت زهرا (س) نگهش داشتم. با گریه گفتم: "مگه قرار نبود هر ڪسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره"؟ بالاخره حرف زد گفت: "مهدی اینجا قیامتیه! خیلی خبرهاست. جمعمون جمعہ، ولی ظرفیت شما پایینه هرچی بگم متوجہ نمی شید". گفتم:,اندازه ظرفیت پایین من بگو... 🌿فڪر ڪرد و گفت: "همین دیگه، امام حسین (ع) وسط می شینه و ما هم حلقه می زنیم دورش، برای آقا خاطره میگیم" بهش گفتم:"چی ڪار ڪنم تا آقا من رو هم ببره"؟ نگاهم ڪرد و گفت: "مهدی!" همه چیز دست امام حسین(ع) همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می کنه هر ڪسی رو که بخواد یه امضای سبز می زنه می برندش. برید دامن حضرت رو بگیرید..." برشی لز زندگی شهید جعفر لاله 🌺مثل دشمنای امام حسین(ع) تانک عراقی آتش گرفت. یه سرباز خودش رو از تانک پرت کرد بیرون. گیج گیج بود. نگاهی به اطرافش کرد. سر جاش ایستاد و قمقمه اش رو برداشت. شروع کرد به آب خوردن. یکی از بچه ها نشانه رفت طرفش. علی اکبر زد زیر اسلحه اش و گفت: چی کار کمی کنی؟ مگه نمی بینی داره آب میخوره؟ نگذاشت بزندش گفت: شما مثل امام حسین (ع) باشید، نه مثل دشمنای امام حسین (ع)...روایتی از زندگی شهید علی اکبر محمد حسینی 🌺یا حسین شهید داشتیم پیکر شهدامون رو با کشته های بعثی تبادل می کردیم که ژنرال عراقی گفت: چند تا شهید هم ما پیدا کردیم، تحویلتون میدیم یکی از شهدایی که عراقی ها پیدا کرده بودند پلاک نداشت. سردار باقر زاده پرسید: از کجا می دونید این شهید ایرانیه؟ اینکه هیچ مدرکی نداره! ژنرال بعثی گفت: با این شهید یک پارچه قرمز رنگ پیدا کردیم که روی اون نوشته بود: «یا حسین شهید»، فهمیدیم ایرانیه...
و (1) 💐شهید گمنام مفقودالاثر نیستن مفقود الجسدند!... اثرشان هست وهرگز مفقود نشده است... 📝آیت الله جوادی آملی 📝 حالا که قرار است "شهدای گمنام" را در نقاط حساسی دفن کنند نمی دانم چرا!!؟ 🔹ﭼﺮﺍ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﯼ ها ﺩﻓﻦ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺴﺌﻮﻻﻥ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺣﮑﻢ ﮐﻨﯿد . 🔹ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﺷﻬﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ نمی کنند. 🔹ﭼﺮﺍ ﺩﺭ مجلس و ﺩﻓﺘﺮ ﻫﯿﺌﺖ ﺩﻭﻟﺖ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﻓﻦ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ نمایندگان و ﻭﺯﺭﺍ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ، ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﻥ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪﻥ ﺍهداف بلند انسانی ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ. 🔹پیشنهاد ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﮑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺧﻮﻥ ﺷﻬﺪﺍ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻫﺴﺘﻨﺪ. 🔹ﺩﺭﺣﻮﺯﻩ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﮐﻪ ساکت بودن در برابر اینهمه بی قانونی و بی عدالتی  و سوء استفاده مدعیان دینداری از باورهای دینی خلق الله ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ فرهنگی ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﻬﺪﺍ دارند، و نه در محل های تفریحی مردم و در دانشگاهها❗️ 🌷سرگذشت "سه رزمنده ی شهید گمنام" كه حاضر به توهين به امام نشدند🌷 ✨...بعد از بازجويي از سه اسير ايراني كه منجر به شكنجه شد، لشگر 24 توانست اطلاعات نظامي اي پيرامون حضور و مقاصد آينده نيروهاي ايراني در منطقه شمالي به دست آورد... 📣هشام صباح الفخري پس ازپايان بازجويي گفت: آن سه ايراني را پيش من بياوريد. سريع آنان را نزد هشام بردند. او گفت: به (امام) خميني فحش بدهيد!.... 📣آن سه اسير ايراني بدون هيچ حركتي درجاي خود ايستادند. هشام ازجاي خود برخاسته و چند سيلي سنگين به صورتشان زد و گفت: چرا؟ چرا؟ چرا؟ ✨به طرف هلي كوپترش رفت و از محافظانش خواست كه آن سه نفر را هم بياورند. آن سه سرباز ايراني به همراه هشام سوار هلي كوپتر شدند. همراه آنان، سربازان محافظ هم كه سلاح هايشان را به طرف آن سه ايراني نشانه رفته بودند، سوار شدند. هلي كوپتر به پرواز درآمد. هشام در آسمان به سه ايراني گفت: شما را پيش خميني مي فرستم. به او بگوييد: هشام به تو سلام ميرساند! ها...ها...ها... ...✨ وقتي هلي كوپتر به نزديك مرز رسيد، بسيار بالا رفته بود. از بالاي هلي كوپتر در حالي كه سربازان و اهالي «قلعه ديزه» از پايين شاهد بودند، آن سه سرباز ايراني به پايين انداخته شدند و پس از غلت خوردن بر قله هاي بلند كه چون توپي غلتان از نقطه اي به نقطه ديگر مي افتادند، سرهايشان از بدن شان جدا شد. هشام اين مناظر را مي ديد و لذت مي برد و مي گفت،به هيچ يك از ايراني ها رحم نكنيد! يكي از افسران گفت، قربان! به نظر مي رسد يكي از آنان زنده باشد. به هيچ وجه، من مطمئن هستم. زيرا در هر درگيري تعدادي از اسيران ايراني را از همين ارتفاع به پايين انداخته ام، طوري كه يك بار يكي از آنان قبل از سقوط مرد. چند وقت پيش هم تعدادي از سربازان عراقي كه از درگيري با ايراني ها در شرق بصره فرار كرده بودند، از همين ارتفاع پايين انداختم...   منبع: کتاب خاطرات اسرای عراقی
💥زینب سلام الله علیها کیست!؟ ☑️حضرت سيدالشهداء(ع) در هنگام وداع به خواهر فرمودند: «خواهرم زینب! مرا در نماز شبت دعا كن». ☑️حضرت سجاد (ع) فرمودند: «عمه جانم زینب در طول زندگی اش نماز شبش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرّم»... بهترین توصیفی که من درباره حضرت زینب (س) دیده ام فرمایش حضرت امام سجاد (ع): تو دانشمند معلم ندیده و فهمیده ای فهم نیاموخته هستی. 📚عوالم العلوم ؛ ج 11 , ص 955 👇 💢قسمتی از جنایات هولناک داعش: 💥نیروهای داعش ۹۰ درصد سوریه و ۵۸ درصد عراق را اشغال کردند و حتی به دیوار زینبیه دمشق رسیدند ⭕ِِ... داعش زمانی که به نزدیکی حرم حضرت زینب (س) رسید بر روی دیوار حرم شعار می نوشت که هنوز بخشی از این شعارها موجود است ⭕️...فرمانده داعش بر روی بی سیم خود در نزدیکی حرم حضرت زینب(س) رجز می خواند و می گفت که حضرت عباس(ع) کجایی که ما حضرت زینب را از قبر بیرون خواهیم کشید⭕️... داعش به منزلی در سوریه حمله کرد، در حالی که در این منزل چهار کودک به همراه پدر و مادر در حال غذا خوردن بودند، داعش سر یکی از دختران که ۹ سال بیشتر نداشت را برید به طوری که خون این دختر بر روی غذاها ریخت و خانواده دختر را مجبور کرد که این غذا را به همراه خون جگر گوشه شان بخورند ⭕️... داعش نوزاد تازه به دنیا آمده را از دستان پدر و مادر می گرفت و آنان را لخت می کرد و بر سینه دیوار می چسباند و با نیزه با این بدن دارت بازی می کرد، داعش شکم مادر باردار را در مقابل چشم شوهرش پاره می کرد و شرط بندی می کرد که فرزندی که دختر است یا پسر، از شکم این مادر بیرون می آید ⭕... در همین دیاله، کودکی را از سینه مادرش گرفتند، او را مثل گوسفند روی آتش سرخ کردند، لای پلو گذاشتند، برای مادرفرستادند. این جنایت وحشتناک در تاریخ بشریت نایاب است، پدیده کوچکی نیست، بلای کوچکی نیست... ⭕ قسمتی از سخنرانی ️سردار عبدالفتاح اهوازیان در مراسم جشن پیروزی جبهه مقاومت در مهدیه ورامین... 💥عشقش به حضرت زینب(س) بیشتر از دخترش بود. یک دفعه گفتم: "آقا میثم، در این موقعیت می‌خواهی بروی؟لااقل اجازه بده بچه به دنیا بیاید... که گفت: زهره! دلت می‌آید این حرف را بزنی؟... دلت می‌آید حضرت زینب (س) دوباره اسیری بکشد؟ بعد از این حرفش دیگر هیچ چیز نگفتم میثم  قبل از شهادتش یک روز از سوریه زنگ زد و با هم صحبت کردیم... من اواخر دوره بارداری‌ام  بود و روزهای سختی را می‌گذراندم. به او گفتم: خسته شدم. زودتر بیا خانه... گفت: "زهره جان! سپردم تان به حضرت زینب (س) و ازخانم خواسته‌ام به شما سربزند. 🍂حلما تنها فرزندم که 17 روز بعداز شهادت پدرش متولد شد.حلما بچه اولم بود ودوست داشتم همسرم کنارم باشد... ولی میدائم نشد. همان حرفش را در ذهنم مرور می‌کردم و حضرت زینب(س) و حضرت زهرا(س) را صدا می‌کردم و به آن‌ها سلام می‌دادم و می‌گفتم حتما همه این عزیزان اینجا پیش من هستند... راوی همسر شهید مدافع حرم میثم نجفی ⭐خــــــــــواهـرای غــــــــواص👈گردان حضرت "زینب" 👇 💥وقتی شهید ملکی که یک روحانی بود خود را برای اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل معرفی کرد، به او گفتند باید به گردان حضرت زینب (س) بروی. شهید ملکی با این تصور که گردان حضرت زینب (س) متعلق به خواهران است. به شدت با این امر مخالفت کرد و خواستار اعزام به گردان دیگری شد. اما با اصرار فرمانده ناچار به پذیرش دستور و رفتن به گردان حضرت زینب شد... هنگامی که می‌خواست به سمت گردان حضرت زینب (س) حرکت کند، فرمانده به او گفت این گردان غواص در حوالی رودخانه دز در دزفول مستقر است. شهید ملکی بعد از شنیدن اسم “غواص” به فرمانده التماس کرد که به خاطر خدا مرا از اعزام به این محل عفو کنید، من را به گردان علی‌اصغر (ع) علی‌اکبر (ع) گردان امام حسین (ع) بفرستید, این همه گردان، چرا من باید برم گردان حضرت زینب؟ اما دستور فرمانده لازم‌ الاجرا بود.شهید ملکی در طول راه به این می‌اندیشید که “خدایا من چه چیزی را باید به این خواهران بگویم؟اصلا این‌ها چرا غواص شده‌اند؟ یا ابوالفضل(ع) خودت کمکم کن.” هوا تاریک بود که به محل استقرار گردان حضرت زینب رسید، شهید ملکی از ماشین پیاده شد چند قدم بیشتر جلو نرفته بود که یکدفعه چشمانش را بست و شروع به استغفار کرد. راننده که از پشت سر شهید ملکی می‌آمد، با تعجب گفت: 👤 حاج آقا چرا چشماتونو بستین؟ شهید ملکی با صدایی لرزان گفت: “والله چی بگم، استغفرالله از دست این" خواهرای غواص" راننده با تعجب زد زیر خنده و گفت: کدوم خواهر حاج آقا؟ اینا برادرای غواصن که تازه از آب بیرون آمدند و دارند لباساشونو عوض می‌کنند. اینجا بود که شهید ملکی تازه متوجه قضیه شده وفهمید ماجرای گردان حضرت زینب چیه!! 🚩راوی : سردار علی فضلی
🌷چند واحد👈 (4) 🚩 امام ؛ خطاب به رژیم ستم شاهی: من اکنون قلب خود را برای سر نیزه های مامورین شما حاضر کرده ام ، ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جبارهای شما حاضر نخواهم کرد . من احتیاج به کمک مالی ندارم . من با شاه ، با یک قلم و چند صفحه کاغذ مبارزه می کنم ؛ و اگر یک وقت محتاج به کمکی باشم ، ملت من به من کمک خواهد کرد. من برای چند روز زندگی با عار و ننگ ، ارزشی قائل نیستم . خمینی را اگر دار بزنند ، تفاهم نخواهد کرد . اگر خمینی هم با شما سازش کند ، ملت اسلام با شما سازش نمی کند . 📚 کلمات قصار - پندها و حکمت ها - موسسه تنظیم و نشر آثار امام ص ۲۲۸ 📣بیدار باشید و هوشیار که بازیگران سیاسی و سیاست مداران حرفه ای غرب و شرق زده و دستهای مرموز جنایتکاران پشت پرده لبه تیز سلاح خیانت و جنایت کارشان از هر سو و بیشتر از هر گروه متوجه به شما عزیزان است... صحیفه امام خمینی(ره) ج21 ص432 💢 به مجلس و دولت و دست‌ اندرکاران توصیه می‌نمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهاورد آنان وبا فداکاری های آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید. امام خمینی (ره)👈 ۲۶ بهمن ۱۳۶۱ 💥به نام خداوندی که روح الله را از نوفل لوشاتو به تهران آورد... امامی داشتیم که دم خدا را دید. و سیلی زد به صورت کدخدای دنیای سلطنت طلب ها و لیبرال ها و ملی گراهای مثلا مذهبی (که البته با جاسوسی برای صدام ملی گرا بودنشان پنبه خورد وبا مخالفت باحکم الهی قصاص، مذهبی بودنشان پشم شد) 💥 دیروز امام ما پوزهٔ غرب و شرق را به خاک مالید وقدرت کوخ نشینان و مستضعفین جهان را به رخ دنیا کشید... اما امروز مثلا خط امامی ها با شکم پُر تفسیر خواب می کنند که امام مخالف مرگ بر امریکا بود و باید دم کدخدای دهکدهٔ جهانی را ببینیم‼️ 💓امام ما امام پابرهنه ها بود و مستضعفین را ولی نعمت انقلاب می دانست امام ما چشم فتنه را کور کرد و خلع نمود 👈 ساده لوحی ملبس را امام ما فرمود دست و بازوی بسیجی ها را می بوسم و هرگز دست نداد با فتنه گری و عکس یادگاری نگرفت با هیچ براندازی👌 و تا زنده بود پای هیچ فتنه گری را به بیتش باز نکرد...  امام ما امام خط شکن های بازی دراز و طلائیه بود...  امام ما امام آن کارگر روستا زاده بود. نه امام عافیت طلب ها و اشرافی ها👌 خمینی را باید در صحیفه ی نور جستجو کرد. قابل توجه آقایان و خانم ها👈 (اصولگرا, اصلاح طلب, اعتدالیون, چپ و راست,انقلابی های خسته و ...) 💥 با برند کلاه بر ندارید از سر امت... و طی طریق در خط امام را... باید را در جست و باید را از شهدای مظلوم مدافع حرم آموخت ... 💥 مسئولین جدید و قدیم‼️ امام ما را خرج خستگی و پاپس کشیدنتان از نکنید ... ... که .... ... چون 👈 پسر زهرا (س) است ... ... ‼️
‍ 🚩6 اسفند سالگرد شهید حمید باکری 💥آدم عاقل: به حمید التماس می کردم که مرا هم با ماشین اداری ببرد به جایی که محل کار هردویمان بود. من توی بسیج بودم. خانه ما جایی بود که باید ۲۰ دقیقه پیاده می رفتیم تا به جاده برسیم. حمید فقط مرا تا ایستگاه می رساند و خیلی جدی می گفت: «پیاده شو فاطمه! با ماشین راه بیا!»... می گفتم: «من که از بسیج حقوق نمی گیرم، فکر کن روزی یک تومن به من حقوق میدی. این یک تومن رو بذار به حساب کرایه ماشین.» می گفت: «ما نباید باعث بشیم مردم به غیبت و تهمت بیفتند. آدم عاقل هیچ وقت اجازه نمی ده کسی به او تهمت بزنه. ما هم ناسلامتی آدم عاقلیم دیگه، نیستیم؟» 💥هیچ کاره: دنیا اصلا برایش ارزشی نداست و به هر چیز دنیایی که فکرش را می‌شود کرد، می‌خندید و بیشتر از همه به پست و مقام. همیشه می‌گفت: «من فقط یک بسیجی‌ام» یک بار که حمید از عملیات برگشته بود من نتیجه را جویا شدم. او خیلی کلی صحبت کرد و گفت: «بچه‌ها رفتند، گرفتند، آمدند» گفتم: «پس تو آنجا چه کاره‌ای؟» گفت: من؟ هیچ کاره، من فقط با یک دوربین مواظب بچه‌ها هستم که راهشان را عوضی نروند.من داخل هیچ کدام از اینها نیستم... 💥من عروسک نمی خواهم!؟ 🌹همسر حمید در حال جمع کردن لباس ها بود. حمید متوجه او شد. پرسید: این لباسها مال توست؟ کدام لباس ها را می گفت؟! این چند دست لباس که سالها همراه او بوده و فقط چند تای آنها را تازه خریده بود.آره همه اش مال منه چطوره؟ 🌹....تو که از همه ی اینها استفاده نمی کنی؟ _نه! خب هر لباس جای خودش به درد می خورد! همیشه که یک جور نمی شود لباس پوشید. تنوع هم لازمه! به نظر من یکی دو دست کافیه. خودتو با اینها مشغول نکن. آنها را بده به زلزله زده ها. من می خواهم یک همفکر، یک دوست، یک مبارز همراه من باشد، نه خدای نکرده یک عروسک! ... 💥عاشقانه 🌹ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ... نمازای دو نفره مون بود... ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ...❤ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی...💕 کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ... ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ.چقدر ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ. ﻛﻪ ﺩونفر ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ... منطقه که میرفت... تحمل خونه بدون حمید...💕 واسم سخت بود.وقتی تو نباشی چه امیدی به بقایم…؟ این خانه ی بی نام و نشان سهم کلنگ است… میرﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ. ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ. ﺑﻌﺪ ﻣﺪتی که برمی گشت. واسه پیدا کردنم، همه جا زنگ میزد. میگفتن: "بازم حمید، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ...💕"ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍم میکرﺩ. ظرف ﺩﻭ،ﺳﻪ ﺳﺎعت, ولی من ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎله که گلی گم کرده ام می جویم او را... ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻦ ﭼﻪ قشنگی ای ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎست... ﻛﻪ خیییلیی ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ... ﻣﻴﮕﻢ "💕 ...عشق...💕" عجیب درد عشق و عاشقی مانند افیون است. که هر جا لذتی باشد درون درد مدفون است... 🌹ﻭقتی ﺟﻮﻭﻧﺎی الان میگن ﻛﻪ ﻧﻪ. ﺍصلا ﺍﺯ ﺍﻳﻦ خبرا نیست. از حرفشون  خیلی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ میشم. ﭼﺮﺍ ﻣﻔﻬﻮﻡ عشقو درک نمیکنن؟!... ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ و... خیییلیﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ!... تو تقسیم کار خونه ست... ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ... ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی می کرد... ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ. این در حالی بود که قبل ازدواج...💕 ﺗﻮ خونه بهم میگفتن... ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ... می گفتم ﺁﺷﭙﺰ می گیرم...می گفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ... می گفتم ﻛﻠﻔﺖ می گیرم... ﻫﺮ ﻛﺎﺭی می گفتن، ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ... ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم...💕ﻧﻤﻴ ﺪﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﻧﻪ... حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ میبردم...❤ 💥مرد حماسه‌ساز: در عملیات خیبر، عراق که زخم خورده بود، باآتش تهیه بسیار شدیدی که میتوان گفت در یک دقیقه، به چهل هزار گلوله توپ و خمپاره می‌رسید، به پل و اطراف پل که حمید و نیروهایش آنجا مستقر بودند، شلیک می‌کرد. حمید در غروب خونین 6 اسفند ۱۳۶۲ خوشحالی زائدالوصفی داشت. همرزمانش را در آغوش می‌کشید و نغمه سوزناک کربلا یا کربلا را زمزمه می‌کرد. او در آن روز، بادگیری صورتی به تن داشت. پس از این بچه‌ها را جمع کرد و این طور سخن گفت: 🌹 «برادرانم! این مأموریت که قرار است ان شاءالله انجام دهیم، نامش شهادت است. کسی که عاشق شهادت نیست، نیاید. بقای جامعه اسلامی ما در سایه شهادت، ایثار، تلاش و مقاومت شماست. اگر در چنین شرایطی از خودمان نگذریم و به جهاد نپردازیم، ذلت و انحطاط قطعی خواهد بود.» 🌟 ناگهان گلوله خمپاره‌ای به حمید اصابت کرد و افتاد و پس از چندی به دیدار معبود شتافت. هیچ کس رمق نداشت. همه غمگین و افسرده بودند و به پیکر پاک و مطهر و سرد شده فرمانده شهیدشان، که به آرامی روی پل خفته بود، چشم دوخته بودند. هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دادند. حمید باکری که در جزیره، حماسه‌ها آفریده بود و باید گفت که او و دیگر یارانش برای فداکاری و ایثار آفریده شده بودند و برای فداکاری می‌زیستند، به لقاءالله پیوست. 🌷راوی: همسر شهید حمید باکری
یکم آذر سالگرد شهادت سمیه انقلاب💥خاطراتي از شهيده ناهيد فاتحي كرجو, دختری که به امام خمینی توهين نكرد، كوموله زنده به گورش كرد 💢دختري هفده ساله كه همه ناخن‌هايش را كشيده بودند...😰 موهای سر او را تراشیده و او را در روستا می گرداندند. شرط رهایی ناهید توهین به حضرت امام خمینی قرار داده بودند.اما ناهید استقامت کرده و دربرابر این خواسته ی آنها، شهادت را بر زنده بودن و زندگی با ذلت ترجیح داده بود. مردم روستا، در آن شرایط سخت که جرات دم زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه ی این دختر اعتراض کرده بود. بعد از مدتی به آن ها گفته شد، او را آزاد کرده اند. ناهید در آن زمان هفده سال داشت...💢كار زيادي از او نخواسته بودند، گفتند به خميني توهين كن تا آزادت كنيم؛ همين!😇 اما همين چيز كوچك براي او خيلي بزرگ بود. آنقدر بزرگ كه حاضر شد به خاطرش ماه‌ها اسارت بكشد، با سر تراشيده در روستاها چرخانده شود. ناخن‌هايش را بكشند و بعد از كلي شكنجه‌هاي ديگر زنده بگورش كنند. براي دختر هفده ساله‌اي كه به بعدها سميه كردستان معروف شد، تحمل همه اينها آسانتر بود از توهين به امام و رهبرش...