🗓 سهشنبه ٣٠ شهریور ماه ١۴٠٠
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ پرسیدم: «سعادت دنیا و آخرت را در چه میدانید؟»
▫️ فرمود: «در اینکه گناه نکنید.»
▫️ چند دقیقه بعد به امید جواب مفصلتری، دوباره سؤالم را تکرار کردم؛
▫️ باز فرمود: «که گناه نکنید.»
▫️ آخرش که داشتم میرفتم هم باز پرسیدم؛
▫️ گفتم شاید این «که گناه نکنید» از خاطرش رفته باشد.
▫️ جواب داد: «گناه نکنید»!
▫️ حرف اول و آخرش همین بود.
📚 به شیوه باران، ص۵٠
🔻مناسبتها:
🔹 شهادت محمدبنابیبکر، کارگزار حضرت امام علی علیهالسلام در مصر؛ ۳۸ق.
🔹 درگذشت آیتالله حاج شیخ محمدتقی بجنوردی؛ ۱۳۱۴ق.
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ۶ مهر ماه ١۴٠٠
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ اینبار هم [حضرت آیتالله بهجت] مثل خیلی وقتهای دیگر پول(نذری) دادند و فرمودند: روضه حضرت زینب سلاماللهعلیها بخوان.
▫️ دل به دریا زدم و پرسیدم: شما هربار میگویید روضۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها بخوان، چی هست در این روضه؟
فرمودند: به برکت این توسل، خیلیها حوائجشان را گرفتهاند...
(براساس خاطره مداح مجلس روضه)
📚 ردپای سپید، ص۴٧
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ٢٠ مهر ماه ١۴٠٠
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ مادرم که به رحمت خدا رفت، پدرم تنها شد. کاری هم نمیتوانستم بکنم. چون من ساکن آن شهر نبودم. به آقا ماجرا را گفتم.
▫️ گفتند: «بروید پیش پدرتان. مشکلی نیست. از همانجا درستان را ادامه دهید. ولو با یک نوار صوتی».
(براساس خاطره یکی از شاگردان)
📚 ذکرها فرشتهاند، ص٨٨
🔻مناسبتها:
🔹 رحلت حضرت سکینه، دختر امام حسین علیهالسلام؛ ۱۱۷ق.
🔹 درگذشت حاج شیخ مهدی واعظ خراسانی؛ ۱۳۷۰ق.
🔹 روز بزرگداشت حافظ
✅ @bahjat_ir
🗓 یکشنبه ٢۵ مهر ماه ١۴٠٠
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ اولین باری که دیدمش، گفت: «بروید متاهل شوید!»
▫️ گفتم: «میخواهم درس بخوانم آقا.»
▫️ گفت: «مگر شیخ انصاری زن و بچه نداشت؟! بروید با ازدواج، یک هممباحثهای برای خودتان انتخاب کنید.»
📚 به شیوه باران، ص۶٣
🔻مناسبتها:
🔹 ازدواج رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با خدیجه کبری سلاماللهعلیها؛ ۱۵ سال پیش از بعثت
🔹 درگذشت جناب عبدالمطلب، جد بزرگوار پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ۴ آبان ماه ١۴٠٠
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
❓ یک بندهخدایی از استادهای حوزه آمد و پرسید: شما در دیدارهایتان با امامعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف، سؤالهای علمی هم میپرسید؟
✅ [آیتالله بهجت قدسسره] جواب داد:
🔹ما از اساتیدمان هم سؤال نکردیم! آنها خودشان میدانستند سؤال ما چیست و جواب را میدادند...
📚 رد پای سپید، ص۵۵
🔻مناسبتها:
🔹 اعتراض و افشاگری حضرت امام خمینی قدسسره، علیه پذیرش كاپیتولاسیون؛ ۱۳۴۳ش.
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ١١ آبان ماه ١۴٠٠
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 مرز مهران بسته شده بود و بعد از چند روز سرگردانی، کربلا ندیده برگشتند.
🔸 پیغام داده بود: «بگویید قبل از اینکه برگردند قم، اول بروند زیارت حضرت عبدالعظیم علیهالسلام که ثواب زیارت امام حسین علیهالسلام را بگیرند.»
📚 به شیوه باران، ص۵٣
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ١٨ آبان ماه ١۴٠٠
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
✨هرگاه از قم به مشهد مشرف میشد و هم چنین در راه بازگشت از مشهد به قم، در تهران توقفی میکرد و به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم علیهالسلام میرفت.
✨گاهی پیش میآمد که نیمهشب به حرم میرسید و درهای حرم بسته بود. اثاث را پشت در حرم میگذاشت یا اتاقی میگرفت و در آنجا منتظر میماند تا در حرم باز شود. میفرمود: به هر نحوی هست، نباید محروم بشویم.
📚 رحمت واسعه، ویراست سوم، ص٣٠
🔻مناسبتها:
🔹 روز کیفیت
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ٢۵ آبان ماه ١۴٠٠
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️️شهرضا زلزله آمده بود و پسلرزههای زیادی داشت. مردم از ترس توی پارکها و خیابانها میخوابیدند و زندگیشان مختل شده بود. یکی از شهرضاییها زنگ زد و گفت: از آقای بهجت بپرسید ما چه کنیم؟
▫️️ آقا بین نماز توی محراب مشغول ذکر گفتن بود. خیلی سریع جواب داد:
✨بگویید دستها را بر زمین بگذارند و به نیت آرامشدنش سورۀ حمد بخوانند.
▫️️ ساعتی بعد، خبر رسید زمین آرام گرفته…
📚 ردپای سپید، ص۴٣
🔻مناسبتها:
🔹 رحلت کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام؛ ۲۰۱ق.
🔹 ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام؛ ۲۳۲ق. (بهروایتی)
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ٢ آذر ماه ١۴٠٠
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی باکو بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان.
▫️ اینکه از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم میکرد.
▫️ برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم: «خُب معلوم است که میگوید بمان قم!»
▫️ حرفهایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آنجا برود که مریض زیاد است؛ بروید باکو!»
▫️ دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟»
✨ محکم گفت: «نخیر آقا! ویرانیهای آنجا را در نظر بگیرید. خیال میکنید سیر و سلوک به این است که تسبیحِ هزاردانه دست بگیرید و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید...»
📚 به شیوه باران، ص١٨
♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️🔰
🛒 خرید این کتاب از طریق فروشگاه اینترنتی مرکز نشر آثار حضرت آیتالله بهجت و دریافت از طریق پست:
🔹 www.Bahjatava.com
🌐 جهت تهیه و دانلود نسخه الکترونیکی کتاب #به_شیوه_باران و دیگر کتابهای مرکز در #طاقچه به لینک زیر مراجعه فرمایید:
🛒 https://taaghche.com/filter?filter-publisher=871
🗓 سهشنبه ٩ آذر ماه ١۴٠٠
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ توی دانشگاه، اخلاق پزشکی درس میدادم.
▫️ سفارش میکردند: «حالا که آنجا هستید، توان علمیتان را بالا ببرید.»
▫️ یکبار تصمیم گرفتم برای ترم جدید درس برندارم.
▫️ گفتم، استخاره کردند؛ بد آمد.
▫️ چند ترم بعد، دوباره خواستم استخاره کنند.
▫️ گفتند: «مگر شما برای این کار قبلاً استخاره نگرفتید؟!»
▫️ در دانشگاه ماندگار شدم.
📚 به شیوه باران، ص۶۵
🔻مناسبتها:
🔹 روز بزرگداشت شیخ مفید رحمهالله
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ١۶ آذر ماه ١۴٠٠
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️️دلم پول پاکیزه میخواست که بزنم به زخم خرج دوا و درمان بیماری.
▫️️لنگ پنجاههزار تومن بودم برای نسخۀ آزمایش و دلم به استفاده از پول بچههایم راضی نمیشد.
▫️️میدانستم پول در بانک میگذارند، وام میگیرند و آن پولها توی زندگیشان وارد شده.
▫️️دلم قرص بود که روزی را خدا میرساند.
▫️یک روز کسی از طرف آقای بهجت قدری نبات و یک پاکت آورد؛ توی پاکت، همان پنجاههزار تومن بود.
📚 به شیوه باران، ص۶٠
🔻مناسبتها:
🔹 روز دانشجو
🔹 روز جهانی هواپیمایی
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ٢٣ آذر ماه ١۴٠٠
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️️پسر آیتالله میلانی به دیدارش آمد و گفت: «همۀ آنهایی که اَقدم از شما بودند، از دنیا رفتهاند.
▫️دیگر کسی مقدم بر شما نیست.
▫️چرا رساله نمیدهید؟»
▫️ناراحتی دوید توی چهرهاش؛ یک جوری رنگ چهرهاش تغییر کرد که انگار حرف خیلی تلخی شنیده باشد.
▫️هروقت تعریف و تمجیدی دربارۀ خودش میشنید، همینطور میشد...
📚 به شیوه باران، ص۶١
🔻مناسبتها:
🔹 شهادت محمدبنجمالالدین، معروف به شهید اول؛ ۷۸۶ق.
✅ @bahjat_ir