❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
@pm_Basirat 🍃🌸
❣﷽❣
🌴* #هفت_شهر_عشق * 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴
#قسمت7⃣
امام از خواب بيدار مى شود، در حالى كه اشك شوق ديدار يار، بر چشمانش حلقه زده است. اكنون ديگر همه چيز معلوم شده است، سفر شهادت آغاز مى شود:
"بسم الله الرحمن الرحيم".
امام حسين(ع) مى خواهد از مسجد بيرون برود. خوب است همراه ايشان برويم.
امام در جايى مى نشيند و دست روى خاك مى گذارد و مشغول سخن گفتن مى شود. آيا مى دانى اين جا كجاست؟ نمى دانم، تاريكى شب مانع شده است. من فقط صداى امام را مى شنوم:
مادر!
درست حدس زدى. امام اكنون كنار قبر مادر است و با مادر مهربانش خداحافظى مى كند و سپس به سوى قبرستان بقيع مى رود تا با برادرش امام حسن(ع) نيز، وداع كند.42
* * *
مردم مدينه در خوابند، امّا در محلّه بنى هاشم خبرهايى است. امام حسين(ع) تا ساعتى ديگر، مدينه را ترك خواهد كرد. پس دوستان و ياران امام، پيش از روشن شدن آسمان، بايد بار سفر را ببندند.
چرا صداى گريه مى آيد؟ عمّه هاى امام حسين(ع)، دور او جمع شده اند و آرام آرام گريه مى كنند. امام نزديك مى رود و مى فرمايد: "از شما مى خواهم كه لب به نوحه و زارى باز نكنيد".43
يكى از آنها در جواب مى گويد: "اى حسين جان! چگونه گريه نكنيم در حالى كه تو تنها يادگار پيامبر هستى و از پيش ما مى روى". امام، آنها را به صبر و بردبارى دعوت مى كند.44
نگاه كن، آيا آن خانم را مى شناسى كه به سوى امام مى آيد؟ او به امام مى گويد: "فرزندم! با اين سفر مرا اندوهناك نكن".
امام با نگاهى محبّت آميز مى فرمايد: "مادرم! من از سرانجام راهى كه انتخاب نموده ام آگاهى دارم، امّا هر طور كه هست بايد به اين سفر بروم".45
اين كيست كه امام حسين(ع) را فرزند خود خطاب مى كند و آن حضرت هم، او را مادر صدا مى زند؟
او اُمّ سَلَمه، همسر پيامبر است. همان خانم كه عمر خود را با عشق به اهل بيت(عليهم السلام) سپرى كرده است. آيا مى دانى بعد از حضرت خديجه(س)، او بهترين همسر براى پيامبر بود؟46
* * *
اكنون امام قلم و كاغذى برمى دارد و مشغول نوشتن مى شود. او وصيّت نامه خويش را مى نويسد، او مى داند كه دستگاه تبليغاتى يزيد، تلاش خواهند كرد كه تاريخ را منحرف كنند.
امام مى خواهد در آغاز حركت، مطلبى بنويسد تا همه بشريّت در طول تاريخ، بدانند كه هدف امام حسين(ع) از اين قيام چه بوده است. ايشان مى نويسد:
"من بر يگانگى خداى متعال شهادت مى دهم و بر نبوّت حضرت محمّد اعتقاد دارم و مى دانم كه روز قيامت حق است. آگاه باشيد! هدف من از اين قيام، فتنه و آشوب نيست، من مى خواهم امّت جدّم رسول خدا را اصلاح كنم، من مى روم تا امر به معروف و نهى از منكر بنمايم".47
آرى! تاريخ بايد بداند كه حسين(ع)، مسلمان است و از دين جدّ خود منحرف نشده است.
امام برادرش، محمّد حنفيّه را نزد خود فرا مى خواند و اين وصيّت نامه را به او مى دهد و از او مى خواهد تا در مدينه بماند و برنامه هاى امام را در آنجا پيگيرى كند، همچنين خبرهاى آنجا را نيز، به او برساند.48
اكنون موقع حركت است، محمّد حنفيّه رو به برادر مى كند:
ــ اى حسين! تو همچون روح و جان من هستى و اطاعت امر تو بر من واجب است، امّا من نگران جان تو هستم. پس از تو مى خواهم كه به سوى مكّه بروى كه آنجا حرم امن الهى است.49
ــ به خدا قسم! اگر هيچ پناهگاه امنى هم نداشته باشم، با يزيد بيعت نخواهم كرد.50
اشك در چشمان محمّد حنفيّه حلقه زده است. او گريه مى كند و امام هم با ديدن گريه او اشك مى ريزد. آيا اين دو برادر دوباره همديگر را خواهند ديد؟
همه جوانان بنى هاشم و ياران امام آماده حركت هستند. زمان به سرعت مى گذرد. امام بايد سفرش را در دل شب آغاز كند. كاروان، آرام آرام به راه مى افتد.
نمى دانم چرا مدينه با خاندان پيامبر اين قدر نامهربان بود. تشييع پيكر مادرى پهلو شكسته در دل شب، اشك شبانه على(ع) كنار قبر همسر در دل شب، تيرباران پيكر امام حسن(ع). اكنون هم آغاز سفر حسين(ع) در دل شب!
خداحافظ اى مدينه! خداحافظ اى كوچه بنى هاشم!
#ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀
✅ سروش : (soroush)
👉 http://sapp.ir/pm_basirat
✅ ایتا : (Eitaa)
👉 https://eitaa.com/pm_Basirat
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀