eitaa logo
تجلّـــی بصیرتـ☀️
405 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
562 فایل
#هوالبصیر 💠کپی برداری از مطالب باذکرصلوات آزاداست اَللهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیڪَ‌الفَرج 👤 @Ya_zahra1111 خادم کانال 🤲 @Besuye_khoda ڪانال بسوے خدا 🎤 @navay_neynava ڪانال نواے نینوا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊🎀 🍃🌸✨ 🎉✨🌺 🎊 🎀 📡 @pm_Basirat 💯 ❣﷽❣ 🌹🌴 🌴🌹 😘 ⃣ حكيمه هم مانند حضرت معصومه(س) است: او دخترامام جواد(ع)، خواهر امام هادى(ع) و عمّه امام عسكرى(ع) است. * * * ــ بايد فرصت را غنيمت بشمارى، بايد بنويسى! تو بايد جوانان را با حكيمه بيشتر آشنا كنى. ــ باشد. مى نويسم. مقدارى صبر داشته باش. اكنون رو به حكيمه مى كنم و مى گويم: "آيا مى شود براى جوانان خاطره زيبايى تعريف كنيد تا آن را بنويسم". او به فكر فرو مى رود، دقايقى مى گذرد. حكيمه رو به من مى كند و مى گويد: "فكر مى كنم بهتر است خاطره آخرين عروس را براى شما بگويم". مى دانم تو هم دوست دارى اين خاطره را بشنوى. ! همسفرم! من و تو آماده ايم تا اين خاطره را بشنويم. گويا حكيمه از ما مى خواهد به سفرى برويم. سفرى دور و دراز! بايد به اروپا برويم، به سرزمين "روم"، قصر امپراتورى. ما در آنجا با دخترى به نام "مليكا" آشنا مى شويم... 💕💕 ــ مادر! به من چند روزى فرصت بده! ــ براى چه؟ ــ مى خواهم در مورد همسر آينده ام فكر كنم و تصميم بگيرم. ــ اين كار فكر كردن نمى خواهد. آخر چه كسى بهتر از پسر عمويت براى تو پيدا مى شود؟ مادر نزديك مى آيد و روى مليكا را مى بوسد. او آرزو دارد دخترش هر چه زودتر ازدواج كند. اگر اين ازدواج صورت بگيرد به زودى مليكا، ملكه كشور روم خواهد شد.17 همه دختران روم آرزو دارند كه جاى مليكا باشند; امّا چرا مليكا روى خوشى به اين ازدواج نشان نمى دهد؟ آيا او دلباخته مرد ديگرى شده است؟ آيا او عشقِ ديگرى در دل دارد؟ مادرِ مليكا از اتاق بيرون مى رود. مليكا از جا برمى خيزد و به سمت پنجره مى رود. هيچ كس از رازِ دل او خبر ندارد. درست است كه او در قصر زندگى مى كند; امّا اين قصر براى او زندان است. اين زندگىِ پر زرق و برق برايش هيچ جلوه اى ندارد. همه روىِ زرد مليكا را مى بينند و نمى دانند در درون او چه شورى برپاست. مادر خيال مى كند كه او گرفتار عشق ديگرى شده است. امّا مليكا گرفتار شك شده است. او از كودكى به خدا و مسيح اعتقاد داشت و به كليسا مى رفت و مانند همه مردم به سخنان كشيش هاى مسيحى گوش مى داد. كشيش ها كه همان روحانيّون مسيحى بودند مردم را به تَرك دنيا دعوت كرده و از آنها مى خواستند تا به فكر آخرت خود باشند و از جمع كردن مالِ دنيا دورى كنند. آن روزها چهره كشيش ها براى مليكا چهره اى آسمانى بود، كشيش ها كسانى بودند كه مى توانستند گناهان مردم را ببخشند. مليكا مى ديد آنها چنان از آتش جهنّم و عذاب خدا سخن مى گويند كه همه دچار ترس مى شوند. مردم براى اعتراف به نزد آنها مى رفتند تا خدا گناه آنها را ببخشد. او كه بزرگ تر شد چيزهايى را ديد كه به دينِ آنها شك كرد. او مى ديد كشيش ها كه از تَرك دنيا سخن مى گويند، وقتى به اين قصر مى آيند چگونه براى گرفتن سكّه هاى طلا، هجوم مى آورند! مليكا چيزهاى زيادى را در اين قصر ديده بود. صداى قهقهه مستانه كشيش ها را شنيده بود. او بارها ديده بود كه چگونه كشيش ها با شكم هاى برآمده، ظرف هاى طلايىِ غذا را پيش كشيده و مشغول خوردن مى شدند! او به دينى كه اينان رهبرانش بودند شك كرده بود، درست است كه او دخترى از خانواده قيصر روم بود; امّا نمى توانست ببيند كه دينِ خدا، بازيچه گروهى بشود كه خود را بزرگانِ دين مى دانند و نان حكومت روم را مى خورند! او از اين كشيش ها، مأيوس شده است امّا هرگز از خدا جدا نشده است. او از اين جماعت بدش مى آيد ولى خدا را دوست دارد و به عيسى(ع) و مريم مقدّس(س) عشق میورزد. هر چه او به دينى كه كشيش ها از آن دم مى زدند بيشتر شك مى كرد، راز و نيازش با خدا بيشتر مى شد. مليكا از خدا مى خواهد او را نجات بدهد. او از همه چيز و همه كس خسته شده است ولى از خدا و دوستان خدا دل نكنده است. او منتظر است تا لطف خدا به سوى او بيايد. او مى داند كه اگر با پسر عمويش ازدواج كند تا آخر عمر بايد به وضع موجود، راضى باشد. اگر روحانيّون بفهمند كه ملكه آينده روم به قداست آنها شك دارد چيزى جز مرگ در انتظار او نخواهد بود. آنها آن قدر قدرت دارند كه حتّى ملكه آينده روم را مى توانند به قتل برسانند. آنها هرگز شمشير به دست نمى گيرند تا ملكه را به قتل برسانند، بلكه اسلحه اى بسيار قدرتمندتر از شمشير دارند. كافى است آنها به مردم بگويند كه ملكه مرتّد شده و به دين خدا پشت كرده است، آن وقت مى بينى چگونه مردمى كه تا ديروز ساكت و آرام بودند، آشوب به پا كرده و به قصر حمله مى كنند تا براى خشنودى و رضايت خدا، ملكه را بکشند. .. ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ 🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀ ✅ تلگرام : 👉 https://t.me/pm_Basirat ✅ سروش : 👉 http://sapp.ir/pm_basirat ✅ ایتا : 👉 https://eitaa.com/pm_Basirat
📡 @pm_Basirat 💯 نقش یهود در شهادت حضرت علی اکبر چرا علی را تکه تکه کردند؟؟!! #ویژه_برنامه 🔊👇👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تجلّـــی بصیرتـ☀️
@pm_Basirat 🏴 ❣﷽❣ 🌴* #هفت_شهر_عشق * 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شا
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀ @pm_Basirat 🏴 ❣﷽❣ 🌴* * 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 ⃣7⃣ امام سوار بر اسب خويش در ميدان مى رزمد كه ناگهان، باران تير و سنگ و نيزه باريدن مى گيرد. نگاه كن! امام، تك و تنها در ميدان ايستاده است. به خدا، هيچ كس نمى تواند غربت اين لحظه را روايت كند. بيا، بيا تا ما به ياريش برويم. آن طرف خيمه ها، اشك ها، سوزها، زنان بى پناه، تشنگى! اين طرف باران سنگ و تير و نيزه! و مولاى تو در وسط ميدان، تنها ايستاده است. بر روى اسب، شمشير به دست، گاه نگاهى به خيمه ها مى كند، گاه نگاهى به مردم كوفه. اين مردم، ميزبانان او هستند، امّا اكنون مهمان نوازى به اوج خود رسيده است! سنگ باران، تير باران! تيرها بر بدن امام اصابت مى كند. تمام بدن امام از تير پر شده است.453 واى، خدايا! چه مى بينم! سنگى به پيشانى امام اصابت مى كند و خون از پيشانى او جارى مى شود.454 امام لحظه اى صبر مى كند، امّا دشمن امان نمى دهد و اين بار تيرى زهر آلود بر آن حضرت مى نشيند.455 نمى دانم چه كسى اين تير را مى زند، امّا اين تير براى امام حسين(ع) از همه تيرها سخت تر است. صداى امام در دشت كربلا پيچيده است: "بسم الله و بالله و على ملّة رسول الله، من به رضاى خدا راضى هستم".456 تو در اين كارزار چه مى بينى كه در ميان اين همه سختى ها، اين گونه با خداى خويش سخن مى گويى؟ تير به سختى در سينه امام فرو رفته است. چاره اى نيست بايد تير را بيرون بياورد. امام به زحمت، تير را بيرون مى آورد و خون مى جوشد.457 امام خون ها را جمع مى كند و به سوى آسمان مى پاشد و مى گويد: "بار خدايا! همه اين بلاها در راه تو چيزى نيست".458 فرشتگان همه در تعجّب اند. اين حسين(ع) كيست كه با خدا اين گونه سخن مى گويد. قطره اى از آن خون به زمين بر نمى گردد. آسمان سرخ مى شود. تاكنون هيچ كس آسمان را اين گونه نديده است. اين سرخى خون امام حسين(ع)است كه در آسمانِ غروب، مانده است.459 امام بار ديگر خون در دست خود مى گيرد و اين بار صورت خود را با آن رنگين مى كند. آرى! امام مى خواهد به ديار خدا برود، پس چهره خود را خون آلود مى كند و مى فرمايد: "مى خواهم جدّم رسول خدا مرا در اين حالت ببيند".460 خونى كه از بدن امام رفته است، باعث ضعف او مى شود. دشمن فرصت را غنيمت مى شمارد و از هر طرف با شمشيرها مى آيند و هفتاد و دو ضربه شمشير بر بدن آن حضرت مى نشيند.461 خداى من! امام از روى اسب با صورت به زير مى آيد، گويا عرش خدا بر روى زمين مى افتد. اكنون امام با صورت به روى خاك گرم كربلا مى افتد.462 آرى! اين سجده آخر امام حسين(ع) است كه ركوعى ندارد. * * * صداى مناجات امام به گوش مى رسد: "در راه تو بر همه اين سختى ها صبر مى كنم".463 امام حسين(ع) آينه صبر خداست. در اوج قلّه بلا ايستاده و شعار توحيد و خداپرستى سر مى دهد. خون امام درخت دين و خداپرستى را آبيارى مى كند. امام به ذكر خدا مشغول است. نگاه كن! ذو الجناح، اسب امام، چگونه يال خود را به خون امام رنگين مى كند و به سوى خيمه ها مى رود. همه اهل خيمه، صداىِ ذو الجناح را مى شنوند و از خيمه بيرون مى آيند. زينب(س) در حالى كه بر سر و سينه مى زند به سوى قتلگاه مى دود. حسينش را در خاك و خون مى بيند در حالى كه دشمنان، دور او را محاصره كرده اند.464 او فرياد مى زند: " !".465 عمرسعد هم براى ديدن امام از راه مى رسد. زينب به او رو مى كند و با لحنى غمناك مى گويد: "واى بر تو! برادرم را مى كشند و تو نگاه مى كنى".466 صداى زينب(س) اشك عمرسعد را جارى مى كند، امّا او نمى تواند كارى كند و فقط گريه مى كند. ولى اين گريه چه فايده اى دارد.467 عمرسعد رويش را از زينب(س) برمى گرداند. زينب رو به سپاه كوفه مى كند: "آيا در ميان شما يك مسلمان نيست؟".468 هيچ كس جواب زينب(س) را نمى دهد. * * * همه هستى تو، عموى تو، تنهاى تنهاست. او ديگر هيچ يار و ياور ندارد. دشمنان همه صف كشيده اند تا جانش را بگيرند. عبدالله! اى پسر امام حسن(ع)! نگاه كن! عموى تو تنهاست! درست است كه تو يازده سال بيشتر ندارى، امّا بايد ياريش كنى. خوب نگاه كن! دشمنان عموى تو را محاصره كرده اند. صداى عمو به گوش مى رسد. تو به سوى عمو مى شتابى. و زينب به دنبال تو، صدايت می زند :"یادگار برادرم! برگرد!". 469 ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ 🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀ ✅ تلگرام : 👉 https://t.me/pm_Basirat ✅ سروش : 👉 http://sapp.ir/pm_basirat ✅ ایتا : 👉 https://eitaa.com/pm_Basirat
فردا اول ماه صفر است !🌔 🔹صدقه و دود کردن اسپند فراموش نشود، ان شاءالله با خواندن این دعا در اول ماه صفر ازبلا دور باشید. 📡 @pm_Basirat 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗قبل از خـواب ✨قشنگترین دعاهایت را 💗به شاخه های ✨درخت اجابت آویزان نما 💗مطمئن بـاش فردا روزتـو ✨و معجزه هایت خواهد بود 🌖 📡 @pm_Basirat 💯
🌍اوقات شرعی #پنجشنبه 19 مهرماه 97🌍 🌞اذان صبح:04:44:16 🌝اذان ظهر:11:51:09 🌖اذان مغرب:17:52:56 ☀️طلوع آفتاب:06:07:33 🌑غروب آفتاب:17:34:45 🌓نیمه شب شرعی:23:09:30 📡 @pm_Basirat 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#طرح_روزانه_انس_با_قرآن 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان(عج)،هدیه به روح پدران ومادران ازدست رفته آمرزش گناهان و شفاے مریضان #سوره_مبارکه_انعام #صفحه146
#ترجمه_فارسی_صفحه146
#نکات_وتوضیحات_صفحه146
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام✋😍 امروزتان زیبا یک اقیانوس عشق یک دریا مهربانی یک آسمان آرامش یک دنیا شور وشعف یک روز عالی هزاران لبخند زیبا را برای تک تکتون آرزومندم 📡 @pm_Basirat 💯
☀️ #احاديث_صبحگاهی ☀️ 📌 امام علی (ع): 🌙 بهترین اخلاق جوانمرد ،تغافل وچشم پوشی ازاشتباهات دیگران است. 📚غررالحکم، ح3256 💢 #احادیث_معصومین 💢 📡 @pm_Basirat 💯
🔵━⊰✹⚪️🔵⚪️✹⊱━🔵 📡 @pm_Basirat 🏴 ❣﷽❣ 💠💠 (25) 5⃣ به سوی سرانجام روز موعود فرا رسید و موسی علیه السّلام مأمور شد تا بنی اسرائیل را از مصر به سوی فلسطین خارج کند. نویسندگان این جریان را بزرگترین فرار تاریخ دانسته اند که در آن با تدبیری بی نظیر موسی علیه السّلام قریب به ششصد هزار نفر را که تا پیش از آن هیچ انسجامی نداشتند چنان سازماندهی کرد که تا صبح روز بعد فرعونیان از فرار شبانه بنی اسرائیل آگاه نشدند. صبحگاهان فرعون و لشکریانش متوجه فرار بنی اسرائیل شده و با سپاهی بی شمار به تعقیب آنان از مصر خارج می شوند. در اینجا یک نکته قابل تأمل می نماید. قرآن کریم از زبان فرعون نقل می کند که اینان گروهی اندک هستند. فرعون با لشکری عظیم به دنبال آنها رفت. این لشکرکشی عظیم را چگونه می توان توجیه کرد؟ آیا فرار یک قوم که در میان فرعونیان به امور پست اشتغال داشتند و در عین حال قصد طغیان علیه او را نداشتند و هیچ شاهدی هم وجود نداشت که اینان قصد تجهیز و بازگشت مجدد برای براندازی حکومت وی را داشته باشند، نیازمند چنین برخورد سنگینی بود؟ اگر موضوع مأموریت الهی این قوم و مأموریت شیطانی فرعون را در مقابله با این اقدام از معادلاتمان خارج کنیم، به ظاهر هیچ توجیهی برای این تعقیب سنگین وجود ندارد. 🔻🔻🔻 . .. 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀ ✅ تلگرام : (telegram) 👉 https://t.me/pm_Basirat ✅ سروش : (soroush) 👉 http://sapp.ir/pm_basirat ✅ ایتا : (Eitaa) 👉 https://eitaa.com/pm_Basirat 🔵━⊰✹⚪️🔵⚪️✹⊱━🔵
تجلّـــی بصیرتـ☀️
📡 @pm_Basirat 💯 ☚ماوراء الطبیعه 72 جن و شیاطین تسخیر شده توسط سلیمان نبی #مالفاس سی و نهمین #شیطا
📡 @pm_Basirat 💯 ☚ماوراء الطبیعه 72 جن و شیاطین تسخیر شده توسط سلیمان نبی #راوم_ارل چهلمین #شیطان تسخیر شده شرح خصوصیات جن ها و شیاطینی که توسط سلیمان نبی اسیر شدند 📝👇👇👇👇👇
تجلّـــی بصیرتـ☀️
📡 @pm_Basirat 💯 ☚ماوراء الطبیعه 72 جن و شیاطین تسخیر شده توسط سلیمان نبی #راوم_ارل چهلمین #شیطان
📡 @pm_Basirat 💯 👿 چهلمین شیطانی بود که سلیمان اورا به بند کشید در ابتدای امر بصورت کلاغ بود اما بعد تغییر شکل داد او گنجینه های خزانه پادشاهان را سرقت می کند و ﺁنها را به جایی که به او فرمان دهند می ﺁورد علاقه زیادی به نابود کردن شهرها دارد .به گذشته و ﺁینده علم دارد او ۳۰ سپاه از شیاطین تحت فرمان هستند ✨ ادامه دارد... پست بعدی... 👿فوکالر👿 ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀ ━═━⊰✾▪️🔳▪️✾⊱━═━ ✍ JOin 🔜 @pm_Basirat
🌹پنج شنبه است 💔ثانیه هایمان سخت بوی دلتنگی می دهد 😔و عده ای آن طرف چشم به راه هدیه ای تا آرام بگیرند.... ✨با فاتحه و صلواتی هوایشان را داشته باشیم✨ ✋دیر یا زود ما هم رفتنی هستیم... @pm_Basirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌷💠 زیارت أهل قبور 💠🌷🌿 ✅اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: 💠كسي كه براي زيارت اهل قبور مي‌رود اين دعا را بخواند: ⛅بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ⛅ 🔅السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ 🔅مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ 🔅يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ 🔅بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ 🔆كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ 🔅مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ 🔅يا لااِلهَ اِلَّا الله 🔅بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ 🔅اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ 🔶وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ اللهِ. 🔵هر كس اين زيارتنامه را بخواند، خداوند ثواب پنجاه سال عبادت به او مي‌دهد و گناهان پنجاه سال را از او و پدر و مادرش بيامرزد. ✔️یاد و خاطره ی عزیزان سفر کرده مان را گرامی بداریم باذکرفاتحه وصلوات ♦️ 💭🍂💭🍂💭🍂💭 💭ًبه ياد درگذشتگان 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ ❄🌺 التماس دعا 🌺❄ : 🌿🌺🌿🌺🌿🌿🌺🌿 پنجشنبه هست شاخه گلي بفرستيم براي تموم آنهايي كه در بين ما نيستند ولي دعاهاشون هنوز كارگشاست، يادشون هميشه با ماست و جاشون بين ما خاليه، دلمون خيلي وقتها هواشونو مي كنه, امادیدارشون میفته به قیامت, شاخه گلي به زيبايي يك فاتحه... 🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀ ✅ تلگرام : (telegram) 👉 https://t.me/pm_Basirat ✅ سروش : (soroush) 👉 http://sapp.ir/pm_basirat ✅ ایتا : (Eitaa) 👉 https://eitaa.com/pm_Basirat 🗃هر نوع کپی برداری باذکرصلوات آزاداست.
🌺امام سجاد علیه السلام: ❣اگر کسی در سمت راست تو از تو بدگویی کند و بالافاصله در سمت چپ تو از تو عذرخواهی کند، پوزش او را بپذیر. 📕مشکاة الانوار، ص ۲۲۹ 📡 @pm_Basirat 💯
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊🎀 🍃🌸✨ 🎉✨🌺 🎊 🎀 📡 @pm_Basirat 💯 ❣﷽❣ 🌹🌴 🌴🌹 😘 ⃣ فكر مى كنم ديگر فهميدى كه چرا مليكا نمى خواهد با پسر عمويش ازدواج كند. او از جنس اين مردم نيست. خدا به او چيزى داده كه به خيلى ها نداده است. خدا به مليكا، قدرت فكر كردن داده است. گويا تنها عيب او اين است كه فكر مى كند!! امروز كسى نبايد خودش فكر كند. روحانيّونى كه نانِ حكومت مى خورند به جاى همه فكر مى كنند. وظيفه مردم فقط اطاعت بدون چون و چرا از آنهاست. آنها مى گويند كه رضايت خدا و مسيح فقط در اين اطاعت است. در اين روزگار هر كس كه مى فهمد بايد سكوت كند وگرنه سزايش مرگ است. آخر چگونه ممكن است خدا كليد بهشت را به كسانى بدهد كه دم از خدا مى زنند و از سفره حكومت قيصر نان مى خورند؟ * * * چند روز مى گذرد و مليكا خبردار مى شود كه بايد خود را براى مراسم عروسى آماده كند. پدربزرگ او، قيصر دستور داده است تا اين عروسى هر چه زودتر برگزار شود. حتماً مى دانى در روم به پادشاهى كه كشور را اداره مى كند "قيصر" مى گويند. مليكا، نوه قيصر روم است. او دستور داده است تا سران و بزرگان از سراسر كشور در پايتخت جمع بشوند. پيش بينى مى شود كه تعداد آنها به چهار هزار نفر برسد. سيصد نفر از روحانيّون كليسا هم دعوت شده اند تا در اين مراسم حضور داشته باشند. قصر بزرگ و زيبايى براى اين مراسم در نظر گرفته شده است. قيصر مى خواهد براى ملكه آينده روم جشن بزرگى بگيرد، جشنى كه نشانه اقتدار و عظمت خاندانش باشد. مليكا هيچ چاره اى ندارد، بايد به اين عروسى رضايت بدهد.18 اكنون، تمام قصر غرق نور است، عدّه اى مى رقصند و گروهى هم مى نوازند. همه مهمانان آمده اند و قيصر بر روى تخت خود نشسته است. درِ قصر باز مى شود، داماد در حالى كه گروهى او را همراهى مى كنند وارد مى شود. او به سوى قيصر مى آيد، خم مى شود و دست قيصر را مى بوسد و به سوى تخت دامادى مى رود تا بر روى آن بنشيند. همه كف مى زنند و سوت مى كشند، داماد افتخار مى كند كه امشب زيباترين دختر روم، همسر او مى شود. او مى خواهد بر روى تخت بنشيند كه ناگهان همه چيز مى لرزد! زلزله اى سهمگين، همه را به وحشت مى اندازد. آن قدر سريع كه فرصت فرار يا ماندن را به هيچ كس نمى دهد. همه چيز در يك لحظه اتفاق مى افتد، گرد و غبار همه جا را فرا مى گيرد. پايه هاى تخت داماد شكسته و داماد بى هوش بر روى زمين افتاده است! هيچ كس حرفى نمى زند، همه مات و مبهوت به هم نگاه مى كنند، آيا عذابى نازل شده است؟ عروسى به هم مى خورد، قيصر بسيار ناراحت مى شود، چه راز و رمزى در كار است؟ هيچ كس نمى داند.19 * * * شب از نيمه گذشته و سكوت همه جا را فرا گرفته است. نورِ مهتاب از پنجره بر اتاق مليكا مى تابد. اكنون مليكا خواب مى بيند: عيسى(ع) به اين قصر آمده است. همه ياران او نيز آمده اند. آيا شمعون را مى شناسى؟ او وصىّ و جانشين حضرت عيسى(ع) است و مليكا هم از نسل اوست. شَمعُون، پدربزرگِ مادرى مليكا است.20 هر جا را نگاه مى كنى فرشتگان ايستاده اند. در وسط قصر منبرى از نور گذاشته اند. گويا همه، منتظر آمدن كسى هستند. ملكيا در شگفتى مى ماند، به راستى چه كسى قرار است به اينجا بيايد كه عيسى(رحمهم الله) در انتظارش، سراپا ايستاده است. ناگهان در قصر باز مى شود. مردانى نورانى وارد مى شوند. بوى گل محمّدى به مشام مى رسد. بانويى جوان و نورانى هم همراه آنها آمده است. عيسى(ع) به استقبال آنها مى رود، سلام مى كند و خوش آمد مى گويد: "سلام و درود خدا بر تو اى آخرين پيامبر! اى محمّد!". عيسى(ع) محمّد(ص) را در آغوش مى گيرد و از او مى خواهد به قسمت پذيرايى قصر بروند. همه مى نشينند. چهره عيسى(ع) همچون گل شكفته شده و سكوت بر فضاى قصر سايه افكنده است. مليكا فقط نگاه مى كند. به راستى در اينجا چه خبر است؟ بعد از لحظاتى، محمّد(ص) رو به عيسى(ع) مى كند و مى گويد: "اى عيسى! جانشين تو، شمعون دخترى به نام مليكا دارد، من آمده ام او را براى يكى از فرزندانم خواستگارى كنم". محمّد(ص) با دست اشاره به جوانى مى كند كه در كنارش نشسته است. مليكا نگاه مى كند جوانى را مى بيند كه صورتش چون ماه مى درخشد. اين جوان، امام يازدهم شيعيان و نام او "حسن" است. محمّد(ص) منتظر جواب است. در اين هنگام عيسى(ع) رو به شمعون، پدربزرگ مليكا مى كند و مى گويد: "اى شمعون! سعادت و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت مليكا را به عقد ازدواج فرزند محمّد در مى آورى؟". ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ 🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀ ✅ تلگرام : 👉 https://t.me/pm_Basirat ✅ سروش : 👉 http://sapp.ir/pm_basirat ✅ ایتا : 👉 https://eitaa.com/pm_Basirat 🎀 🎊 🎉✨🌺 🍃🌸✨ 🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊🎀
دعای پر فیض در #شب_جمعه التماس دعای #فرج😍 📡 @pm_Basirat 💯
خواندن #سوره_جمعه، در شب جمعه، بسیار سفارش شده است . بخوانیم و به نیت #سلامتی_و_ظهور_امام_زمان_عج و همچنین شادی روح #اموات لطفا نشر کنید و در ثوابش سهیم باشید😍 📡 @pm_Basirat 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تجلّـــی بصیرتـ☀️
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀ @pm_Basirat 🏴 ❣﷽❣ 🌴* #هفت_شهر_عشق * 🌴 🏴*همراه با کارو
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀ @pm_Basirat 🏴 ❣﷽❣ 🌴* * 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 ⃣7⃣ تو تصميم گرفته اى كه عمو را يارى كنى. شتابان مى آيى و به گودال مى رسى و عمو را مى بينى كه در خاك ها آرميده است. اَبْجَر شمشير كشيده است تا عمويت را شهيد كند. شمشير او بالا مى رود، امّا تو كه شمشير ندارى، پس چه خواهى كرد؟ دست خود را سپر مى كنى و فرياد مى زنى: "واى بر تو، آيا مى خواهى عموى مرا بكشى؟". شمشير پايين مى آيد و دو دست تو را قطع مى كند.470 از دست هاى تو خون مى جوشد. چه كسى را به يارى مى طلبى، عمويى را كه به خاك افتاده است و توان يارى تو را ندارد و يا پدرت امام حسن(ع) را كه در بهشت منتظر توست؟ فريادت بلند مى شود: "مادر!" و آن گاه روى سينه عمو مى افتى.471 عمو تو را در آغوش مى كشد. چه آغوش گرم و مهربانى! و به تو مى گويد: "پسر برادرم صبور باش كه به ديدار پدر مى روى".472 تو آرام مى شوى. حَرْمَله، تير در كمان مى نهد. خداى من! او كجا را نشانه گرفته است؟ تير به گلوى تو مى نشيند و تو روى سينه عمو پر مى كشى و مى روى.473 آرى! تو از آغوش عمو به آغوش پدر، پرواز مى كنى 474 ساعتى است كه امام روى خاك گرم كربلا افتاده است. هيچ كس جرأت نمى كند او را به شهادت برساند.475 او با صدايى آرام با خداى خويش سخن مى گويد: "صبراً على قضائك يا ربّ"; "در راه تو بر بلاها صبر مى كنم".476 اكنون بدن مبارك امام از زخم شمشير و تير چاك چاك شده است. سرش شكسته و سينه اش شكافته است و زبانش از خشكى به كام چسبيده و جگرش از تشنگى مى سوزد. قلبش نيز، داغ دار عزيزان است. با اين همه باز هم به خيمه ها نگاه مى كند و همه نيرو و توان خود را بر شمشير مى آورد و آن را به كمك مى گيرد تا برخيزد، امّا همان لحظه ضربه اى از نيزه و شمشير بار ديگر او را به زمين مى زند. همه هفتاد ودو پروانه او پر كشيدند و رفته اند و اكنون منتظر آمدن امام خود هستند.477 عمرسعد كنارى ايستاده است. هيچ كس حاضر نيست قاتل حسين باشد. او فرياد مى زند: "عجله كنيد، كار را تمام كنيد".478 آرى! همان كسى كه لحظاتى قبل با شنيدن صداى زينب گريه مى كرد، اكنون دستور كشتن امام را مى دهد. به راستى، اين عمرسعد كيست كه هم بر امام حسين(ع)مى گريد و هم فرمان به كشتن او را مى دهد؟ وعده جايزه اى بزرگ به سپاهيان داده مى شود، امّا باز هم كسى جرأت انجام دستور را ندارد. جايزه، زياد و زيادتر مى شود، تا اينكه سِنان به سوى حسين مى رود، امّا او هم دستش مى لرزد و شمشير را رها كرده و فرار مى كند. شمر با عصبانيت به دنبال سنان مى دود: ــ چه شد كه پشيمان شدى؟ ــ وقتى حسين به من نگاه كرد، به ياد حيدر كرّار افتادم. براى همين، ترسيدم و فرار كردم. ــ تو در جنگ هم ترسويى. مثل اينكه بايد من كار حسين را تمام كنم. اكنون شمر به سوى امام مى رود. شيون و فرياد در آسمان ها مى پيچد و فرشتگان همه ناله مى كنند. آنها رو به جانب خدا مى گويند: "اى خدا! پسر پيامبر تو را مى كشند". خداوند به آنان خطاب مى كند: "من انتقام خون حسين را خواهم گرفت، آنجا را نگاه كنيد!". فرشتگان، نور حضرت مهدى(عج) را مى بينند و دلشان آرام مى شود.479 واى بر من! چه مى بينم؟ اكنون شمر بالاى سر امام ايستاده است. شمر، نگاهى به امام مى كند و لب هاى او را مى بيند كه از تشنگى خشكيده است. پس مى گويد: "اى حسين! مگر تو نبودى كه مى گفتى پدرت كنار حوض كوثر مى ايستد و دوستانش را سيراب مى سازد؟ صبر كن، به زودى از دست او سيراب مى شوى".480 اكنون او مى خواهد امام را به شهادت برساند. واى بر من، چه مى بينم! او بر روى سينه خورشيد نشسته است: ــ كيستى كه بر سينه من نشسته اى؟ ــ من شمر هستم. ــ اى شمر! آيا مرا مى شناسى؟ ــ آرى، تو حسين پسر على هستى و جدّ تو رسول خدا و مادرت زهراست. ــ اگر مرا به اين خوبى مى شناسى پس چرا قصد كشتنم را دارى؟ ــ براى اينكه از يزيد جايزه بگيرم.481 آرى! اين عشق به دنياست كه روى سينه امام نشسته است! شمر به كشتن امام مصمّم است و خنجرى در دست دارد. امام، پيامبر را صدا مى زند: "يا جـــدّاه، يا مـحـمّداه!". قلمم ديگر تاب نوشتن ندارد، نمى توانم بنويسم و شرح دهم. آن قدر بگويم كه آسمان تيره و تار مى شود. طوفان سرخى همه جا را فرا مى گيرد و خورشيد، يكباره خاموش مى شود.482 منادى در آسمان ندا مى دهد: "واى حسين كشته شد".483 ... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ 🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀ ✅ تلگرام : 👉 https://t.me/pm_Basirat ✅ سروش : 👉 http://sapp.ir/pm_basirat ✅ ایتا : 👉 https://eitaa.com/pm_Basirat
🍃🌸 💠پنج اصل را در زندگی بخاطر بسپارید: 👈غرور: مانع يادگيری 👈عادت کردن: مانع تغيير 👈کم رويی: مانع پيشرفت 👈خودشیفتگی: مانع معاشرت 👈خودبزرگ بینی: مانع محبوبیت است 📡 @pm_Basirat 💯