🔻 #دلنوشته های دختر شهید گمنام
دلم بهانهات را گرفته بابا جان. به من گفتند که حرفهای ناگفته ام رابگویم اما از کجا شروع کنم؟ بابای من، حرف دلم را برایت میگویم ولی آیا میشود یک دنیا حرف را در یک ورق کوچک جای داد؟
حرفهای ناگفته بسیار دارم که با تو بگویم، از دلتنگیهایم و از خاطرات فراموش نشدنی و از روزهای با تو بودن، از خودم و از بزرگ شدن برادر و از صلابت و شجاعت مادر و از قاب عکس پر از خاطرات روی دیوار.
بابای من، خیالت راحت. همه هوایم را دارند اما دلم هوای تو را دارد.
آن روز که تو رفتی من سن و سالی نداشتم اما با تو مردانه عهد بستم که چنان باشم که تو میخواستی، یادگار شهید حسینی و مایه افتخار تو باشم؛ سخت است ولی با تو میتوانم.
پدر جان، آیا میشنوی چه میگویم؟ دوست داشتم در کنارم باشی تا سر بر زانوانت بگذارم و درد دلهایم را برایت بگویم.
شاید در نگاه اول به سایر دخترانی که سایه پدر بالای سرشان است و هر چه میخواهند برایشان مهیا میشود و کمبودی ندارند، حسرت بخورم که چرا پدرم نیست ولی عمیق که فکر میکنم میبینم آنچه پدرم به من داده، هیچ پدری به دخترش نداده است.
پدرم نعمت اصالت، شجاعت، مردانگی و ایمان را در خونم تزریق نمود، نعمتهایی که هرگز فروشی نیست و حتی پدران به ظاهر ثروتمند هم نمیتوانند در هیچ معاملهای آن را خرید و فروش کنند.
من فرزند اسطوره پروازم. پدرم، وقتی رفتی دلم گرفت، با تو دلم چه آرامش غریبی داشت؟ بگو برای دیدن تو باید از کدام کوچه گذشت؟
اری، تو شهادت را بر ماندن ترجیح دادی چرا که روح بلند و ملکوتی تو نمیتوانست در این دنیای خاکی بماند؛ خوشا به حالت ای سردار که به خیل یاران حسین(ع) پیوستی و از علائق دنیا گذشتی و کربلایی شدی، خوشا به حالت که این دنیا نتوانست تو را در قفس تنگ خویش محبوس نماید.
نگاهت، نگاه عشق و فداکاری است. پدرم، تو که در خلوت شب به سکوت پر از درد من گوش میدهی و در اعماق قلبم و در کوچه پس کوچههای وجودم قدم میگذاری و احساسم را درک میکنی، امروز بیشتر از همیشه دلم برایت تنگ شده است.
پدر جان، همان روزی که دستان گرم و مهربانت را بر سرم کشیدی و با بوسههایت به تمام وجودم طراوت بخشیدی، نمیدانستم که آخرین دیدار من و توست. آن روز بودنت را با تمام وجودم احساس میکردم اما با دور شدن از تو گویی تمام دنیا رفت.
حال که درست فکر میکنم بیشتر از هر زمانی به رفتنت افتخار میکنم چون تو شهیدی، تو رفتی تا ایران عزیزمان مقتدرانه بماند.
🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀
✅ سروش : (soroush)
👉 http://sapp.ir/pm_basirat
✅ ایتا : (Eitaa)
👉 https://eitaa.com/pm_Basirat
حرف های من و خدا_۲۰.mp3
زمان:
حجم:
5.38M
#حرفهای_من_و_خدا
#دلنوشته سحر بیستم
✍باز هم می آیم دلبرم،
و تو را به "خودت" قسم می دهم ؛ تا مرا از "خودم" برهانی.
✨بِکَ یا اللّه...
آیا مرا در زمره آزاد شدگان از نفسم، قرار می دهی؟
http://eitaa.com/joinchat/59768832C1d9f2f95e4
حرف های من و خدا_۲۲.mp3
زمان:
حجم:
5.33M
#حرفهای_من_و_خدا ❤️
#دلنوشته بیست و دوم
✍اولین سحر بدون علی است.
و قلب زمین، برای هضم نداشتَنَش، در انقباضی سخت، درگیر شده است...
http://eitaa.com/joinchat/59768832C1d9f2f95e4
@Ostad_Shojaeنامه ای به خدا24.mp3
زمان:
حجم:
6.08M
#حرفهای_من_و_خدا ❤️
#دلنوشته سحر۲۴
دلم برایت تنگ میشود
نميدانم تارمضان دیگر، چه برایم مقدر کرده ای؟
اما بگذار؛ سهم من از این رمضان، همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک بماند!
http://eitaa.com/joinchat/59768832C1d9f2f95e4
@Ostad_Shojaeنامه ای به خدا25.mp3
زمان:
حجم:
5.56M
#حرفهای_من_و_خدا
#دلنوشته سحر بیست و پنجم
✍ فقط چهار سحر مانده، تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم.
یادم هست؛
زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود؛ مـ💝ـادر
http://eitaa.com/joinchat/59768832C1d9f2f95e4