🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۲۱)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۷_سفر كربلا ص۳۲
🔹️حسابي به مشكل خورده بودم. اعمال خوبم به خاطر شوخيهاي بيش از حد و صحبتهاي پشت سر مردم و غيبتها و... نابود مي شد و اعمال زشت من باقي مي ماند.
🔹️البته وقتي يك كار خالصانه انجام داده بودم، همان عمل باعث پاك شدن كارهاي زشت مي شد. چرا كه در قرآن آمده بود:
☀️إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَاتِ
كارهاي خوب، گناهان را پاك ميكند.)
⚡قرآن کريم. سوره هود آيه 114)
✅ @pmsh313
🔹️زيارتهاي اهلبيت(ع)بسيار در نامه اعمال من تأثير مثبت داشت. البته زيارتهاي بامعرفتي که با گناه آلوده نشده بود.اما خيلي سخت بود. هر روز ما، دقيق بررسي و حسابرسي مي شد. كوچكترين اعمال مورد بررسي قرار مي گرفت.
🔹️همينطور كه اعمال روزانه ام بررسي مي شد، به يكي از روزهاي دوران جواني رسيديم. اواسط دهه هشتاد. يكباره جوان پشت ميز گفت: به دستور آقا اباعبدالله(ع)پنج سال از اعمال شما را بخشيديم. اين پنج سال بدون حساب طي مي شود.
💥باتعجب گفتم: يعني چي!؟گفت: يعني پنج سال گناهان شما بخشيده شده و اعمال خوبتان باقي مي ماند. نمي دانيد چقدر خوشحال شدم.اگر در آن شرايط بوديد، لذتي كه من از شنيدن اين خبر پيدا كردم را حس مي كرديد.
🔹️پنج سال بدون حساب و كتاب؟! گفتم: اين دستور آقا به چه علت بود؟ همان لحظه به من ماجرا را نشان دادند. در دهه هشتاد و بعد از نابودي صدام، بنده چندين بار توفيق يافتم كه به#سفر_كربلا بروم.
✅ @pmsh313
🔹️در يكي از اين سفرها، يك پيرمرد كر ولال در كاروان ما بود. مدير كاروان به من گفت: مي تواني اين پيرمرد را مراقبت كني و همراه او باشي؟ من هم مثل خيليهاي ديگر دوست داشتم تنها به حرم بروم و با مولای خودم خلوت داشته باشم، اما با اكراه قبول كردم.
🔹️كار از آنچه فكر مي كردم سخت تر بود. اين پيرمرد هوش و حواس درست و حسابي نداشت. او را بايد كاملا مراقبت مي كردم. اگر لحظه اي او را رها مي كردم گم مي شد.خلاصه تمام سفر كربلای من تحت الشعاع حضور اين پيرمرد شد.
🔹️اين پيرمرد هر روز با من به حرم مي آمد و برمي گشت. حضور قلب من كم شده بود. چون بايد مراقب اين پيرمرد مي بودم. روز آخر قصد خريد يك لباس داشت. فروشنده وقتي فهميد كه او متوجه نمي شود، قيمت را چند برابر گفت. من جلو آمدم و گفتم: چي داري ميگي؟ اين آقا زائر مولاست.
🔹️چرا اينطوري قيمت ميدي؟ اين لباس قيمتش خيلي كمتره.خلاصه اينكه من لباس را خيلي ارزانتر براي اين پيرمرد خريدم. با هم از مغازه بيرون آمديم. من عصباني و پيرمرد خوشحال بود.با خودم گفتم: عجب دردسري براي ما درست شد.
✅ @pmsh313
🔹️اين دفعه كربلا اصلا به ما حال نداد. يكباره ديدم پيرمرد ايستاد. رو به حرم كرد و با انگشت دست، مرا به آقا نشان داد و با همان زبان بي زباني براي من دعا كرد. جوان پشت ميز گفت: به دعاي اين پيرمرد، آقا امام حسين(ع)شفاعت كردند و گناهان پنج سال تورا بخشيدند.
🔹️بايد در آن شرايط قرار مي گرفتيد تا بفهميد چقدر از اين اتفاق خوشحال شدم. صدها برگه در كتاب اعمال من جلو رفت. اعمال خوب اين سالها همگي ثبت شد و گناهانش محو شده بود.
••✾❀🕊⭐🕊❀✾••
☜【پیام_معنوی】
✅ @pmsh313
••✾❀🕊⭐🕊❀✾••