فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری 📲😍
تا ببینم ماه رویت را💫
کجا دورت بگردم:)!؟
#امامِزمانم🌱
#من_ماسک_میزنم
┅═════️◇◈◇
🏴 @khairolbashar 🏴
◇◈◇═════┅
4_5865941607026526152.mp3
2.49M
•••
|السلامعلیكایهاالولیالناصح|
#جمعههایبیتـو
پیشنهاد ویژه دانلود
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
┅═════️◇◈◇
🏴 @khairolbashar 🏴
◇◈◇═════┅
#یاصاحبالزمان|🌱🙌🏻|
گفتم...
اگردرکربلابودم
تاپایجانبرایحسین(ع)
تلاشمیکردم↝♡
گفت...
یکحسین(ع)زندهداریم
نامشمهدی(عج)است
تاحالابرایشچهـ کردهای❤️🍃
سکوتکردم...
#من_ماسک_میزنم
┅═════️◇◈◇
🏴 @khairolbashar 🏴
◇◈◇═════┅
دعا کنیم دعا اثر دارد ....
#اللهمعجــللولــیڪالفرج
#آخرین_شب_چله
التماس دعا خیلی زیااد
#من_ماسک_میزنم
┅═════️◇◈◇
🏴 @khairolbashar 🏴
◇◈◇═════┅
•┈┈••✾❀💜♡💜❀✾••┈┈•
شهید سید احمد پلارک
•┈┈••✾❀💜♡💜❀✾••┈┈•
#روز_چهلم چله 🌹
《شهید پُلارک به شیوه حر》
شب عاشورا، سید احمد همه بچه ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت:
« حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر امام حسین علیه السلام بشیم😔.»
نصف شب که شد. گفت: پوتین هاتون رو در بیارین بندهای پوتین ها رو به هم گره زد. بعد توی پوتین ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون.
گفت: «حالا بریم» چند ساعت توی بیابون های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می کرد که تا اون موقع نشنیده بودم.😭
همرزم شهید
#چله_زیارت_عاشورا 🌺🍃
┅═════️◇◈◇
🏴 @khairolbashar 🏴
◇◈◇═════┅
الهیهَبلیکمالَالانقطاعالیک... ((:
خدایایهکاریکنتا
ازهمهچیبگذرمبهخاطرتو...❤️
#باڂــــدآحـرفــــبـزݩ
┅═════️◇◈◇
🏴 @khairolbashar 🏴
◇◈◇═════┅
🦋بسم الله الرحمن الرحيم🦋
شهيد این هفته مون ❤️☺️
#شهيد_مصطفی_صدرزاده
خاطره #مادر شهید مصطفی صدرزاده
آبان سال ۱۳۹۰ بود, من اهواز خدمت پدر بودم ،ساعت ۱۴ متوجه شدم که سردار #تهرانی_مقدم و چندتا از نیروهایشان در انفجار موشکی شهید شدند.😭
شب بود که مصطفی طبق معمول همیشه زنگ زد واحوال پرسی کردیم ولی اون صدای شاد همیشگی را نداشت😔، وقتی بیشتر ازش جویای حال خودش و بچه ها شدم گفت ما خوبیم مامان نگران نباش . گفت: مامان دو تا از دوستام که یکی از آنها همسایه ما بود و شب حنابندانش بود به شهادت رسیدند.
خیلی بهم ریخته وناراحت بود .🤕
من سریع بلیط گرفتم و برگشتم تهران، که در مراسم شرکت کنم. زمانی که در مراسم خاکسپاری بودم جمعیت بسیار زیادی شرکت کرده بودند ومن دربین خانم ها بودم که همه چادر مشکی به سر داشتند ، من کناری ایستاده بودم. به تنها چیزی که فکر می کردم به مادران این دو شهید بود ،که یه دفع یه صدای آشنایی به گوشم رسید.😟
که می گفت :مامان دعا کن که خداوند به من هم توفیق شهادت بده ومن را کنار #جواد_سلیمی دفن کنن... من یه دفعه برق از چشمانم پرید که مصطفی تو این جمعیت چطور تونست من رو پیدا کنه و چنین دعای از من بخواد 🤔.
در اون لحظه داشتم به مادرانشان فکر می کردم و چیزی از احساسشون درک نمی کردم ولی الان که دارم فکرشون می کنم با تمام وجودم دارم درک می کنم .
حتی کلمه #مادر روی قلبم سنگینی می کند... مصطفی دقیقا در تاریخ آبان ۹۴ یعنی بعد از چهار سال به آرزویش رسید.
منبع :
#اسم_تو_مصطفاست
💚قرار این هفته :
خواندن نماز اول وقت ☺️
╭━═◆♥◆═━╮
@khairolbashar
╰━═◆♥◆═━╯