#داستانک...
درپوست خود نمیگنجیدم، خبری مسرت بخش که سالها منتظر رسیدنش بودیم،.. 😌
الان درشهرچه خبراست، حتما همه جا غرق درشادی وسرور است، زودتر اماده شوم بروم بیرون.... حتما جای جای شهرمان جشن وشادباش برقرار است. ☺️
درخیابانها قدم میزدم، رفتارهای مردم که دراین ایام کرونایی😷 سخت سرد شده بود را زیر نظر داشتم، هراز گاهی که به چندنفری که باهم گپ میزدند میرسیدم قدم هایم را آهسته تر میکردم تا دغدغه های این روزهایشان رابدانم...
ازگوشت کیلویی صدوچهل و پوشک صدهزاری تا باخت ترامپ وبالاامدن بایدن صحبتهای امروز مردم بود..😧
یادم میآید مردم شهرمان برای استان شدن کاشان عزیزمان، چه نامه ها که به رئیس جمهور ووزیر واین آن.. ننوشتند..
مردم شهرمن منتظر استان شدن بودن ولی خدانظر ویژه کرد وشهرمان به یکباره پایتخت شد.. پایتخت کلام مولا امیرالمومنین.... #پایتخت_نهجالبلاغه_جهان..... 🤩
مردم را چه شده... چرا هیچ کدام ازاینها صحبت از پایتختیه #کاشان ندارند،... 😔
چرا جایی شیرینی وشربت نذری نمیدهند یا جایی مولودی علی یاعلی پخش نمیشود، چرا یک پوستر جشن به این مناسبت جایی زده نشده... 😖☹️
اری میدانم، حتما مقصرکروناست، وگرنه مردم شهرمان عاشق مولا امیرامومنین وشاکروقدرشناسند..🙂
در همین فکرها بودم، رسیدم به فلکه معلم چشمم خیره شد به بنری که پایتختیه کاشان را نشان میداد... خدایاااا شکرت، قدری قلبم آرام شد،❤️ خواندم، میدانستم کار، کار بچه های موسسه امیرالمومنین است، هفده سال زحمت برای تبلیغ کلام مولا کم نیست.... مبارکشان باشد.😍✨
جلوتر رفتم، جلوتر.. هیچکس حواسش به بنر نبود، نگاهم را دوختم به بنر، زیر چشمی رفتار مردم را میپاییدم شاید توجهی را جذب این بنر پر برکت کنم.. خبری نشد مردم فقط پی کار خودشان بودند...
دوربینم را آماده کردم ولحظاتی ژست عکاسی گرفتم شاید با این کار میتوانستم نگاهی را جذب کنم.. این دفعه صدای بوق ماشین ها آزارم میداد که میخواستند بفهمانند، وسط خیابان جای عکاسی نیست.. 😬اما من روی خط ممتد ایستاده بودم جایی که حتی اجازه دور زدن نداشتند... ناامید شدم برگشتم، بهتر است برگردم خانه، ودر همان رویا به سرکنم: مردم درشهرغرق شادی وسرورند...
نگاهم به کودکی خورد که به مادر اشاره میکرد: ازین بنر عکس بگیر...
✍ م صادقی
#کاشان_پایتخت_نهجالبلاغه ✨
╭━═◆♥◆═━╮
@khairolbashar
╰━═◆♥◆═━╯