یوزارسیف
قسمت۱۰۱:
مغزم یه جورایی هنگ کرده بود,یکدفعه,اون مرد از جاپاشد وامیرعلی را که به طرفش میامد دراغوش گرفت,روی زمین نشست وعباس هم روی زانوهاش نشاند وگفت:باورم نمیشه ,این دوتا دسته گل، پسرای یوسف من هستند.
وسرش را بالا گرفت وبا نگاه مهربانش خیره به من شد وادامه داد:بله عروس گلم ,من علی سبحانی,پدر یوسف هستم,سالها فکر میکردم که یوسف من ،تو یک حمله ی,تروریستی واون اتش سوزی اتوبوس مسافران مهاجر ,شهید شده ویک معجزه من را به یوسف رساند..
از جام بلند شدم,حالا میفهمیدم که چرا اون حس آشنا را با دیدن این مرد غریبه داشتم,یوسف ته چهره ای از پدرش داشت ,درسته که گردش روزگار غدار وحوادث غمبارش این مرد را شکسته کرده بود اما نگاه اشنای پدر یوسف گرمی نگاه یوسف را داشت...
با قدم هایی لرزان ,ارام ارام جلو امدم وکنار پدر یوسف زانو زدم,پدر یوسف با دستان چروکیده اما گرمش, دستان لرزان وسرد مرا در مشت گرفت,خم شدم تا به دستش بوسه زنم,سرم را بالا گرفت واز پیشانی ام بوسه ای گرفت ودستش را پشت کمر من قرار داد و با هم یک دایره ی محبت تشکیل دادیم,اشک از چهارگوشه ای چشمانم روان بود,زبانم انگار قدرت تکلمش را از دست داده بود,با خود فکر میکردم,کاش یوسف اینجا بوددراین احساس شریک میشد...
درهمین حین ,مادرم که برای تهیه چای وپذیرایی به آشپزخانه رفته بود,بیرون امد وبا دیدن ما دراین حال ,شگفت زده شد وبالحنی سرشار از تعجب گفت:زری,این اقا کیست که کنارش نشستی؟؟اصلا چرا روی زمین نشستین؟؟
بغضم را فرو دادم وگفتم:مامان,ایشون....ایشون پدر یوسف هستند....
از صدای لرزش استکانهای داخل سینی ,متوجه شدم که مادرم هم مثل من شوکه شده...
عباس که حالا فهمیده بود ,روی زانوی چه کسی هست,خودش را بیشتر در اغوش پدر بزرگش جا میکرد,انگار غم غربت چندین ساله اش دوباره بیدارشده بود وبا دیدن هموطنی زجر کشیده داشت بروز میکرد رو به امیرعلی که حالا با ریشه های لباس پدریوسف سرگرم بود ,کرد وبا اشاره به این مهمان نورسیده به اویاد میداد که بگو:بابا بزرگ.....بابا بزرگ....
مادرم چای راتعارف کرد وبه تأسی از ما بر زمین نشست وگفت:خدا را صدهزار مرتبه شکر,کاش یوسف بود ومیدید و روبه من کرد وگفت:زری جان برو به ایشون زنگ بزن این خبر خوش را بده,مطمین باش یوسف اگر بفهمه باباش بعداز سالها بی خبری,تشریف اوردند,سرازپا نشناخته,خودش را میروسونه....
با شادی کودکانه ای بااجازه ای گفتم از جا بلند شدم ,گوشی را از کیف دستی ام دراوردم ومشغول گرفتن شماره شدم که.....
ادامه دارد...
نویسنده......حسینی
یوزارسیف
قسمت۱۰۲
هر چه شماره میگرفتم,بیشتر تنم میلرزید...شماره موردنظر درشبکه موجود نمی باشد....این یعنی یوسف جایی درگیر است.
اخه صبح هم که زنگ زدم وباهاش,صحبت کردم یه جورایی مشکوک حرف میزد,انگار عملیاتی مهم در پیش داشتند,البته این عادت یوسف بود که قبل از عملیات چیزی نمیگفت تا هم من دلهره نداشته باشم وهم مثلا شنود نشود,الانم با این وضع واوضاع داشتم مطمین میشدم که یوسف عملیات داشته,نگرانی درصورتم موج میزد ومامان با نگاه بر رنگ رخسارم همه چیز,را فهمید وبرای اینکه من را از حال وهوای خودم بدر اورد گفت:حتما خط ها شلوغ هستن,یک ساعت دیگه دوساعت دیگه زنگ میزنی وباهاش حرف میزنی...حالا بیا بشین ببین پدرشوهرت چطور شما را پیدا کرده...
با شنیدن این حرف متوجه پدر یوسف وحال غریبی که داشت شدم...
پدر یوسف رو به من کرد وگفت:بیا بشین عروس،بگو ببینم مگه یوسفم کجاست؟چرا اینقدر برافروخته شدی؟
نشستم کنارش وگفتم:یوسف,یوسف الان سوریه است اما نگران نباشید هرسال چند بار میره ومیاد,الانم دو روز بیشتر نیست که رفته,قراره تا اخر هفته برگرده حالا اگه بشنوه شما اومدین حتما زودتر برمیگرده,اخه یوسف یه مرد بسیار بامعرفت هست....,حالا راستی شما چی شد که بعداز,سالها به زنده بودن یوسف پی بردین؟
پدر یوسف لبخندی زد وگفت:ان شاالله به زودی برگرده ,خیلی,بی قرارم برای دیدنش,بوی پیراهن یوسف مرا به اینجا کشانده,پیدا کردن یوسف از معجزه شهداست,حقیقتش بعداز شهادت مادر یوسف وبعدش هم که متوجه شدم اتوبوسی که یوسف را باهاش راهی کردم طرف ایران،در اتش تکفیریها سوخته,از عالم وادم ناامید شدم,اخوند علی سبحانی,شد یک درویش بیابان گرد ,هر روز یک جا وشب هم یه جا بودم,ماه پیش گذارم افتاد به بامیان,یه شهر نزدیکی شهر خودمان ,گفتند که شهید مدافع حرم اوردند,سعادت نصیب من شد که نماز میت شهید را بخوانم,بعداز خواندن نماز ودفن شهید داخل بلند گو از من به اسم خودم تشکر شد وعنوان کردند که خانواده ام همه شهید شدند....
مراسم هنوز برپا بود که به من خبردادند,همسرشهید با من کار داره,خدمتشون رسیدم وایشون از نام ونشان من سوال کرد ,بعد از یوسف گفت وهمسرش وادرسی که از انها داشت به من داد واین شد که من بعداز سالها تنهایی متوجه شدم هنوز در روی این کره ی زمین خانواده ای دارم...
دیگه از حرفهای پدر یوسف چیز
ی نمیشندیدم...درعالم خودم راحله را میدیدم....خدای من چطوری میتونه تاب دوری شوهرش را بیاره....من که حتی توان فکر کردن به اون را ندارم,بااینکه بارها وبارها یوسف هشدارش را داده بود اما من....
ادامه دارد....
نویسنده ......حسینی
📸 با اعلام رسمی AFC دیدار الاتحاد - سپاهان مجددا در ایران برگزار خواهد شد.
🌹 پیشنهاد می کنم کلیه تماشاگران با در دست گرفتن عکس حاج قاسم به تماشای بازی بروند.
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
💢 وداع حزنانگیز کودک یتیم غزهای با مادر شهیدش
🔻 هر لحظه تصاویری دردناک از جنایات اشغالگران قدس علیه مردم نوار غزه در فضای مجازی منتشر میشود که قلبها را جریحهدار میکند.
🔻 تصویر کودک یتیمی که در حال نگاه کردن و آخرین وداع با پیکر مادر شهیدش است، وجدان هر انسان آزادهای را از این همه جنایات بیرحمانه اشغالگران به درد آورده است.
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مواجهه دردناک پزشک فلسطینی با پیکر فرزندش
🔹این پزشک فلسطینی در بیمارستان غزه مشغول نجات جان مجروحان بود که منزلش بمباران میشود و ناگهان در بیمارستان با جنازه پسرش و خانواده مجروح و شیون دیگر فرزندانش مواجه میشود.
🔹نگاهی به جنازه جگر گوشهاش میاندازد، اما سریع با بغضی در گلو روی بر میگرداند و تحمل دیدن پیکر تکه تکه شدهاش را ندارد.
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🇮🇷
📱نشست وبیناری📱
پخش زنده
موضوع:
(( عملیات طوفان الاقصی و تحولات فلسطین))
سخنران: دکتر سیدجلال حسینی- معاون محترم سیاسی سازمان بسیج
زمان: دوشنبه ۲۴ مهرماه ماه ۱۴۰۲ ساعت۲۱:۰۰
آدرس در اپلیکیش روبیکا:
✨کانال هادیان بصیر
🆔rubika.ir/hadianebasir1
🌷 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
▫️ما هیچ شبی نمیخوابیم مگر اینکه به نابودی دشمنان فکر می کنیم ما به تلاش برای پیروزی مقاومت فلسطين شبانه روز ادامه خواهیم داد تا اینکه زمین و آسمان و دریا برای صهیونیستها تبدیل به جهنم شود.
#حاج_قاسم
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
شباهت رفتار صهیونیستها با نازیها؛ کشتار ۷۰۰ کودک در ۷ روز قابل توجیه نیست
🔹 آیت الله سید ابراهیم رئیسی بعد از ظهر یکشنبه در پاسخ به تماس تلفنی آقای «امانوئل مکرون» رئیس جمهور فرانسه ضمن محکومیت شدید حملات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی و ابراز نگرانی از وضعیت اسفبار مردم غزه، ۷۰ سال ظلم، جنایت، تبعیض و بیعدالتی، اعمال آپارتاید، کشتار بیرحمانه و غصب سرزمین ملت مظلوم فلسطین بهدست صهیونیستها را یادآوری کرد و گفت: آنچه از سوی گروههای مقاومت فلسطینی صورت گرفت در واقع عکسالعملی به این جنایات و اعتراض به هفت دهه کشتار و ظلم و بیعدالتی نسبت به مردم فلسطین بوده است.
🔹این رژیم اینبار نیز بر خلاف همه قوانین و مقررات بینالمللی، با محاصره و قطع آب، برق، سوخت، غذا و دارو به روی مردم غزه و همچنین بمباران گسترده و کور اهداف غیرنظامی و حتی استفاده از بمبهای فسفری مرتکب جنایات جنگی شده است.
🔹در صورتی که رژیم صهیونیستی بهدنبال جبران شکست خود با تداوم این جنایات باشد، ابعاد تحولات گسترش خواهد یافت.
🔹حدود دو سوم شهدای غزه در حملات صهیونیستها زن و کودک هستند، نیم میلیون نفر طی روزهای اخیر آواره شدهاند و کمبود اقلام اساسی جان بسیاری از غیرنظامیان را به مخاطره انداخته است.
🔹کوچ دادن اجباری ساکنین غزه از زادگاهشان نه عملی است و نه با اصول و قوانین بینالمللی سازگاری دارد و گروههای مقاومت فلسطینی و همه ملتهای آزاده جهان در مقابل این جنایات خواهند ایستاد.
🔹نباید جای ظالم و مظلوم را عوض کرد و با مقصر دانستن قربانیان بهدنبال تبرئه ظالم و جنایتکار بود. آنچه پیش از هر اقدامی باید مورد توجه قرار گیرد فشار بر این رژیم برای توقف جنایت علیه غیرنظامیان و رفع محاصره غزه است.
🔹 لحظات و دقایق برای توقف جنایات رژیم صهیونیستی و جلوگیری از گسترش دامنه بحران به دیگر نقاط منطقه، مهم و حیاتی است و کشورهای غربی و سازمانهای بینالمللی باید فورا نسبت به مسئولیت خود در این زمینه اقدام کنند.
🔹رئیس جمهور همچنین با انتقاد از دولت فرانسه بابت جلوگیری از برپایی راهپیمایی حامیان مردم فلسطین در این کشور خطاب به آقای مکرون گفت: اجازه ندهید در تاریخ از نام کشور فرانسه به عنوان کشور حامی رژیم کودککش صهیونیستی یاد شود و برای جلوگیری از ظلم و بیعدالتی علیه یک ملت مظلوم نقش آفرینی کنید.
🔹معتقدیم دفاع از جریان مقاومت فلسطین دفاع از ملتی مظلوم است که مورد ستم قرار گرفته است.
🔹«امانوئل مکرون» رئیس جمهور فرانسه نیز در این مکالمه تلفنی ضمن ابراز نگرانی از تشدید بحران در نوار غزه، استفاده از نقش تاثیرگذار جمهوری اسلامی ایران در منطقه برای کنترل اوضاع را خواستار شد که در پاسخ به او گفته شد گروههای مقاومت خود صاحب تشخیص و تصمیم هستند.
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
بار دیگر تأکید میکنم که تلاش برای افزایش نسل، و جوان شدن نیروی انسانی کشور و حمایت از خانواده، یکی از ضروریترین فرائض مسئولان و آحاد مردم است. این فریضه دربارهی افراد و مراکز اثرگذار و فرهنگساز، تأکید بیشتر مییابد. این یک سیاست حیاتی برای آیندهی بلندمدت کشور عزیز ما است. کاوشهای صادقانهی علمی نشان داده است که این سیاست را میتوان با پرهیز از همهی آسیبهای محتمل یا موهوم پیش برد و آیندهی کشور را از آن بهرهمند ساخت.
پیام رهبر انقلاب اسلامی به فعالان حوزه جمعیت
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🇮🇷🇵🇸
📝 سازمان ملل: تعداد کوکانی که طی یک هفته اخیر در غزه قربانی شدند، با تعداد کودکانی که طی ٢ سال در اوکراین کشته شدند، برابر است.
🍃🌹🍃
#فلسطین | #طوفان_الاقصی
#ثامن_خراسان_شمالی
#بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
❤️همیشه دلخوریها رو به موقع بگین.
حرفای خود را با کلام منتقل کنین نه با رفتار.
از کلام همون برداشت میشه که میگین، ولی از رفتار هزاران برداشت ...👍
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
یادواره سرداران و ۵۸ شهید شهر گرمه و دو شهید جاویدالاثر
با سخنرانی سردار سرتیپ دوم پاسدار یدالله جوانی
معاون سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
و مداحی حاج مصطفی محمدنیا
زمان : پنج شنبه ۲۷ مهر ماه همزمان با نماز مغرب و عشاء
مکان : مسجد جامع شهر گرمه
( در ضمن جهت عطر افشانی مزار مطهر شهدا ساعت ۱۶ روز پنج شنبه از مقابل مسجد جامع گرمه به سوی گلزار شهدا رهسپار خواهیم شد . )
ستاد یادواره شهدای شهر گرمه (دارالشهدا)
یوزارسیف
قسمت 103
بابا هم از سرکار آمد و وقتی پدر یوسف را دید و داستانش را شنید ،خدا را شکر کرد که بالاخره این پدر و پسر بعداز سالها جدایی مثل حضرت یوسف و پدر بزرگوارش به هم میرسند .گرچه دوست داشتم پدر یوسف را ببرم بالا خونه خودم وپذیزایی کنم اما با اصرار پدر وما رم خونه بابا موندیم،ازصبح تا شب از شب تا سحر مدام یوسف را میگرفتم اما باز هم در دسترس نبود...
آخه سابقه نداشت یوسف حتی زمانی که درگیر عملیات بود اینهمه مدت مرا از خودش بی خبر بذاره
دلم به تلاطمی عجیب بود و انگار خبر از وقایعی هول انگیز میداد.
صبح زود بود وبا صدای صحبت کردن پدرم واقای سبحانی از عالم دلشوره بیرون آمدم رو انداز بچه ها را صاف کردم واماده بیرون رفتن از اتاق میشدم که با صدای زنگ در خانه بر جای خود میخکوب شدم...
یعنی کی میتونه باشه؟این وقت صبح سابقه نداشت که..
برگشتم وچادرم را سر کردم وهمزمان صدای باز شدن در هال اومد وپشت سرش...
ادامه دارد...
یوزارسیف
قسمت پایانی:
هنوز پام را از در بیرون نگذاشته بودم که صدای سمیه را درحالیکه انگاراصلا متوجه اطرافش نبود بغض داشت,روبه مادرم میگفت بلند شد:
وای خاله....دلم نیومد که زنگ خونه زری را بزنم,اخه خبر دادند یوزارسیفش داره میاد....اما اینبار بی سر......وغش رفت از گریه وصدای علیرضا بود که بلند شد,سمیه جان کنترل کن الان صدا میره بالا....
دیگه حال خودم را نمیفهمیدم
این چی داشت میگفت؟!!
یوسف...یوسف....وای پدرش.... همه چی را داره میشنوه....
با پاهای لرزان وارد هال شدم,سمیه تا چشمش بهم افتاد زد تو سرش...دنیا دور سرم داشت میچرخید....همه جا تاریک تاریک شد,اخه یوزارسیف من رفته بود ,تنها پریده بود ,دیگه چیزی نفهمیدم.....
اره یوزارسیف بی صدا پرواز کرد حتی صبر نکرد تا بعداز سالها پدرش را ببینه یا بهتر بگم پدرش یوسف گمگشته اش را ببینه...
پدر یوسف ، تصمیم گرفت ,یوسف را به افغانستان ببره وتوشهر خودش دفن کند ومن ,انصاف نمیدیدم که بااین تصمیم مخالفت کنم ,اخه یوسف کل عمرش را در غربت بود الان چه خوب که در دیار خودش آرام گیرد....
بچه ها راسپردم به سمیه وبعداز مراسم تشییع درایران وزیارت یوسفم در مشهد راهی افغانستان شدیم...
حالا روی اسمان سوار هواپیما یک تابوت بین من ویک پدر درد کشیده...بوی گل میداد...یوسف به قول خودش وفا کرد وداشت من را میبرد سفر ماه عسل ,اینبار به دیار خودش ,به سرزمین ظلم کشیده ی افغانستان ,به خودم جرات دادم ارام روی تابوت را زدم کنا بند کفن یوزارسیفم را بازکردم وخواستم مثل حضرت زینب س بوسه بر رگ بریده بزنم،تن بی سر را که دیدم,گلوی بریده که پیش چشمم امد...رگهای خونین که تونگاهم نشست,نتونستم....نتونستم....از حال رفتم وگفتم قربان صبر عظیمت یا زینب س....
داشتم قالب تهی میکردم,انگار روحم داشت از تنم جدا میشد،یک باره احساس کردم سرم روی سینه ی یک بانوی مکرمه ومعظمه است,آروم شدم,آرام,آرام.......بوی گل وگلاب بوی سیب ناب درفضا,پیچید..
ناگاه صحنه ها جلوی چشمم جان گرفت...من.....کربلا....بالای سر حضرت عباس س.....آری این تعبیر خواب چندین سال پیش من بود وابوالفضل من,فدای حریم حضرت زینب س شد...
واین قصه هر روز وهر روز تکرار میشود تا قایم آل محمد(ص) از راه برسد
و اگر از این شیر زنان بپرسید(درفرجام عشقتان چه دیدید؟؟)
بی شک خواهند گفت:(ما رأیت إلا جمیلا......)
به امید ظهور حضرتش وپایان یافتن تمام ظلمها ونابودی تمام ظالمین...التماس دعا
<پایان>
نویسنده.....حسینی
🍂وقتی جنازههای بیجان نوزادان و زنان و پیران و جوانان را افتاده بر زمین میبینیم و عکس جوی جاری خون در مردمک چشمانمان میافتد، یاد تو میافتیم و آمدنت.
این روزها چقدر احساس نیاز میکنیم به آمدن یک منتقم!
🍂ما هر چه قدر هم که انتقام خون این مظلومان را بگیریم، دلمان به اندازۀ انتقام گرفتن تو از این ظالمان آرام نمیگیرد.
🍂 تو که بیایی، ریشۀ ظلم را میکَنی و تنها با ریشهکَن شدن ظلم است که دلها تسکین مییابد.
🍂کی میآیی آقا؟! بگو تا کی باید داغ بر دلمان بنشیند؟!
🍂بیا آقا! برای خاطر دلهای پر از درد مظلومان هم که شده، بیا آقا!
🇮🇷🇵🇸
📝 قتل فجیع کودک ۶ ساله فلسطینی در آمریکا
🍃🌹🍃
🔹در ایالت ایلینوی آمریکا، یک فرد تندرو آمریکایی در حالی که شعارهای ضد اسلام، فلسطین و در حمایت از رژیم اسرائیل سر می داد، یک کودک فلسطینی شش ساله را با ۲۶ ضربه چاقو به قتل رسانده و مادرش را مجروح کرد.
#فلسطین | #طوفان_الاقصی
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش
38.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادواره سرداران و ۵۸ شهید شهر گرمه و دو شهید گمنام
وعده ما : پنج شنبه ۲۷ مهر ماه همزمان با نماز مغرب و عشاء
مکان : مسجد جامع شهر گرمه
ستاد یادواره شهدای گرمه (دارالشهدا)
#گزارش
#جشن_قرآن
💐 حضرت رسول صلوات الله علیه و آله می فرمایند:
وقتی معلم به کودک بگوید: بگو "بسم اللّه الرحمن الرحیم" و کودک آن را تکرار کند، خداوند برای کودک و پدر و مادرش و معلم، برائت از آتش در نظر خواهد گرفت.
"مجمع البیان، ج ۱، ص ۵۰"جشن قرآن آموزان اول ابتدایی آموزشگاه #ام_البنین با حضور امام جمعه موقت شهرستان گرمه و معاون پرورشی و تربیت بدنی اداره و اولیا و مربیان ایشان در محل امامزاده شهر ایور برگزار گردید و دو نفر از نوآموزان حافظ ۲۱ سوره قرآن، جهت دریافت جایزه، تشویق شدند
پایگاه حضرت معصومه(س)
حوزه سردارهمدانی
📰 نشریه اخبار و تحلیلهای دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲
🔗ادامه مطلب در لینک زیر
https://basirat.ir/fa/news/351956/
📌#نشریه_اخبار_و_تحلیل_ها