eitaa logo
نجمه
69 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
248 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵🔺جانم فدای رهبری که آیت الله العظمی میلانی او را در 24 سالگی مجتهد صدا میکرد... 🔵🔺جانم فدای رهبری که از سن نوجوانی با دیدار با شهید نواب انقلابی شد و انقلابی ماند... 🔵🔺جانم فدای رهبری که زیر شدیدترین شکنجه ساواک که تا آن لحظه بی سابقه بود لب نگشود... 🔵🔺جانم فدای رهبری که در فقر به دنیا آمد و در اوج قدرت هم فقیرانه زندگی میکند...6 🔵🔺جانم فدای رهبری که آنقدر مخلصانه و بی توقع مبارزه میکرد که امام ره برای حضورش در شورای انقلاب شهید مطهری را مامور کرد... 🔵🔺جانم فدای رهبری که در جبهه ها در خط مقدم و در نمازجمعه ها باصلابت بود... 🔵🔺جانم فدای رهبری که دشمنانش به فضل و زهدش اذعان میکنند و حتی مهاجرانیِ فراری در جمع معاندان نظام در خارج از کشور میگوید : من منتقد ایشانم اما در مسایل مالی حتی یک نقطه خاکستری در پرونده اش نیست... 🔵🔺جانم فدای رهبری که استادش آیت الله العظمی بهاالدینیِ عزیز میگوید : اجازه بدهید من دست شما را ببوسم تا در قیامت مباهات کنم به اینکه مطیع ولی خود بوده ام... 🔵🔺جانم فدای رهبری که حضرت آیت الله العظمی بهجت در حالی که به استقبالش در ورود به قم رفته بود فرمود : که اگر مردم بدانند استقبال از این سید چه ثوابی دارد هیچکس در خانه نمیماند... 🔵🔺جانم فدای رهبری که علامه حسن زاده آملی گفت : که گوشتان به دهان رهبر باشد که او گوشش به دهان امام زمان (عج) است... 🔵🔺جانم فدای رهبری که یک تنه روبروی همه قدرت های ظالم و استکباری ایستاده و ٣٠ ساله که کمر خم نکرده است... 🔵🔺جانم فدای رهبری که ميلياردها تومان پول داره صرف میشه تا با اتهام زنی های دروغ به خودش و فرزندانش ، بتوانند کمی از محبتش و اعتبارش را در بین مردم خدشه دار کنند.... 🔵🔺پروردگارا سایه این مجتهد عادل و این سیاستمدار باتقوا و این جانباز شجاع و این قدرتمند فقیر و این مدیر مدبر و این سلاله زهرای مرضیه (س) را بر سر ما مستدام بدار..... 🔵🔺خدایا نَپَسند که زمانی بر ما بیاید که کسانی بر ما مُستولی شوند که به دین و ناموس و دنیا و آبرو و جان و مالِ ما بی تفاوت باشند... *💡💡ای مسلمِ امام زمان.عج. ما تو را در این کوفه ی بی غیرتی تنها نمیگذاریم ...* پخش این نوشته صدقه جاری است. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ ‌🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش https://eitaa.com/asatid_enghelabi https://splus.ir/asatid_enghelabi ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
مشارکت مردم دلیل راه‌اندازی درمانگاه شبانه‌روزی گرمه بود 🔹حجت الاسلام والمسلمین رحمانی، امام جمعه گرمه گفت: مشارکت مردم دلیل راه‌اندازی درمانگاه شبانه‌روزی گرمه بود و امیدواریم همین مشارکت باعث راه‌اندازی فاز دوم نیز شود. fna.ir/3fbqh1 @Farsna_nkh
⭕️‏خانم آذرمنصوری رئیس جبهه اصلاحات هم همچون رضا پهلوی و وزیر اطلاعات رژیم موقت اسرائیل و بقیه براندازان و بدنامان مخالف جمهوری اسلامی به نرگس محمدی فعال حوزه تحریم و تجزیه ایران دریافت جایزه سیاسی صلح نوبل را تبریک عرض کردند.😏 📌 پ ن👇 هر چه زمان بگذرد هویت اصلاح طلبان روشن می شود. مریم رجوی و نتانیاهو تبریک گفتند حالا رئیس جبهه اصلاحات هم تبریک گفته ، وجه مشترک اینها را پیدا کنید! 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🎥 یعنی تو ایران بز نبود که بهش غذا بدی، رفتی آلمان‌ پول میدی به بز آلمانی غذا بدی!!!🤔 🍃🌹🍃 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سید علی لب تر کند، جان را فدایش می کنم...❤️😘 👀چشم منافقین رو بترکونید با نشر حداکثری این کلیپ زیبا👍 🇮🇷✋❤️ 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹صفحه: 330 💠سوره انبیاء: آیات 91 الی 101 @ahlolbait_story
یوزارسیف قسمت۸۷ یوزارسیف با علیرضا از سفر حرف میزدند,من که نمیدونستم چی به چیه,اما انگار سمیه از خیلی وقت پیش تونخ حرفهای اقایون بود ,با تحکم گفت:عه چی چی میگن شما اقایون بزرگوار!!!دارین خودتون میبرین ومیدوزین ومیخواین ما هم ,بی حرف بکنیم تنمان؟!! زری را نمیدونم,اما من که مثل دم پشت سر علیرضام خواهم رفت.... علیرضا سری تکان داد ودرحالیکه بشقاب غذاش را عقب میزد گفت:زبله...تو غذا میخوردی یا کسب اطلاعات واستراق سمع میکردی؟!!بعدشم مگه ما قراره کجا بریم,نهایتش یه نصف روز طول میکشه,قرار نیست که همسران گرام را درماه عسل تنها بزاریم ویوسف هم درتایید حرفهای علیرضا روبه من گفت:اره دیگه ما صبح بعداز نماز قبح که شما درخواب ناز هستید یه سر میپریم به طرف حلب ویه سرکی به لشکر میزنیم وعصرهم برمیگردیم,تا شما یه زیارت برین وبیاین ماهم اومدیم... حالا فهمیدم که سمیه چرا اینهمه غیرتی شده,انگار حلب عملیات داشتند وبه قول خودشان میخواستند سرکی بزنند...پس منم سرم را تکان دادم وگفتم:این که مسیله ای نیست,چشمکی به سمیه زدم وادامه دادم:اقایون میخوان برن با دواعش یه تجدید دیدار کنن,خوب ما مانع خیر که نمیشیم بفرمایید...علیرضا که انگار حرفهای من به مذاقش خوش امده بود پرید توحرفم وگفت:احسنت به این درک وفهم ,سمیه خانم از ایشون یاد بگیر... یوسف که تک تک حرکات من را حفظ بود وگویا تا اخر نطق من را خونده بود روبه علیرضا گفت:صبرکن برادر,فکر کنم زود قضاوت کردی وحرفهای زری خانم ادامه داشته باشه وروبه من گفت:بفرمایید بانو...لپ کلام؟؟ لبخندی زدم وگفتم:افرین به ادم چیز فهمم,همانطور که گفتم مااصلا مانع خیر نمیشیم اما از انجایی که اومدیم ماه عسل,برما واجب است که همسران عزیزتراز جانمان را همراهی کنیم... خلاصه از ما اصرار واز اقایون انکار که انجا منطقه جنکی هست وجای زن نیست و..... ولی از پس زن من وسمیه نتونستند بر بیان وعاقبت با کمال استیصال وبا زور واحبار پذیرفتند که ما همراهیشان کنیم... بازهم حسهای مبهمی به سراغم امده بود اما پررنگ ترین حس,حس بی قراری بود,اخه قرار بود تا ساعتی دیگر به حرم خانوم زینب کبری س مشرف شویم... ادامه دارد.... یوزارسیف قسمت۸۸ دست در دست یوزارسیف روبه روی حرم خانوم زینب کبری س ایستادم ,چشمهام را بستم وبا تمام وجود ریه هایم را از عطر حرم زینبی پر کردم,دست روی سینه گذاشتم وگفتم:السلام علیک یا بنت رسول الله...السلام علیک یا بنت علی مرتضی,السلام علیک یا بنت فاطمه الزهرا...سلام بر بانوی قصه های پر غصه,سلام بر نقش افرین, میدانهای سخت ونفس گیر,سلام بر صبورترین پرستار عالم,سلامم را که از قلبی که مالامال عشق به شما وال علی ع ست بپذیر..عمه جانم ,زینب, به قربان دل غریبت وغربت عظیمت بشوم که روزگاری اشک برفراق مادر ریختی وهمسنگر پدر مظلوم وتنهایت شدی,روزگاری پاره های جگر را درتشت به نظاره نشستی وخون دل خوردی,روزگاری تیر برتابوت حسنت زدند وجگرت را سوزاندند,زمانی پرپر شدن فرزندات را دیدی,پیکر اربن اربای علی اکبر,تیر در چشمان عباس ودستان بریده ی برادر را دیدی اما هنوز هم قصه ی غصه ات به نیمه نرسیده بود,اخر چه صبری داشتی بانو ,توکه شرط ازدواجت را همراهی همیشه با حسین ع قرار دادی,چگونه از بالای تل بریده شدن سر عشقت حسین ع را دیدی وباز هم صبوری کردی,اتش زدن خیمه ها را به چشم خویشتن نظاره کردی وخود را فدایی امام زمانت کردی,یتیم بچه های کربلا را از زیر بوته های خار در تاریکی بیابان گرد هم جمع کردی وناله هایشان را با ناز ونوازشهایت التیام دادی وباز هم خم به ابرو نیاوردی,به اسارت در امدی ودرهمین شام,همین جا,کربلایی دیگر شکل گرفت ورقیه پرکشید وداغ دل داغدیده ات تازه شد ووقتی ناکسی از شما پرسید دیدی خدا با شما چه کرد؟؟! فرمودی:ما رأیت الا جمیلا....هرچه دیدم زیبایی بود... اری انان که دلشان را به متاع ناچیز,دنیا خوش کرده اند چه میفهمند که عشق الهی چیست ومقربان درگاهش چگونه برگزیده میشوند وبارها وبارها مورد ابتلا قرار میگیرند,چه زیبا فرموده ان زیبا سخن که: در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زدقدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور.. بانویم زینب س,الان دراین هنگام سعی میکنم ,شاگرد مکتبی باشم که معلمه اش شمایی ودر ناملایمات ان کنم ,که شما کردی...وتا پای جان ,مانند شما در مسیر امام زمانم وفدایی وجود نازنینش باشم.... ناگاه با فشار دست یوزارسیف که دستم را گرفته بود به خود امدم واز اشکهای روان یوسف که برچهره اش نقش بسته بود ,فهمیدم ,هرچه گفتم,او شنیده... یوسف دست ادب بر,سینه نهاد وسلام دادوروبه گنبد گفت:سلام عمه جان,این غلام حلقه به گوشت دوباره امد واینبار با هدیه ای امد که داشتنش را از آستان ودرگاه وکرم شما میدانم واشاره کرد به من وادامه داد:زری بانویم...قرار است مانندبانویش زینب س صبوری کند... پشتم لرزید از,حرف یوسف...این حرف معنایی عمیق داشت که اصلا دوست نداشتم به ان م
عنا حتی لحظه ای,فکر کنم . ادامه دارد... نویسنده.....حسینی