eitaa logo
اشعار مارال افشون
267 دنبال‌کننده
65 عکس
38 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قلبم انگار زیر آوار است غم درون دلم تلنبار است این غزل پچ پچ مدادم نیست آتش بی امان رگبار است بارش ابر سربی تاریخ بی صدا روی دور تکرار است آیه های مقاومت زیر پیکر نیمه جان دیوار است! آه ای مدعی آزادی غزه در انفجار و اجبار است وقت دعوت به صلح و آرامش وقت لبیک، وقت انذار است نکند کرکس خیالاتت در پی لاشه های اسکار است؟!
هدایت شده از 
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ چقدر ساده به‌هم ریختی روان مرا بریده غصّۀ دل‌کندنت امان مرا قبول کن که مخاطب‌پسند خواهد شد به هر زبان بنویسند داستان مرا گذشتی از من و شب‌های خالی از غزلم گرفته حسرت دستان تو جهان مرا سریع پیر شدم، آن‌چنان‌که آینه نیز شکسته در دل خود صورت جوان مرا به فکر معجزه‌ای تازه بودم و ناگاه خدا گرفت به دست تو امتحان مرا نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل بگیر خنجر و در دم بگیر جان مرا تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد بیا و تلخ‌تر از این مکن دهان مرا چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا تو نیم دیگر من نیستی، تمام منی تمام کن غم و اندوه سالیان مرا ━━━━💠🌸💠━━━━
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ جهنم چیست جز بودن میان دیگرانی که نمی‌دانند دردت را نمی‌فهمند حرفت را...! ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
واژه‌ها در سرم بلا تکلیف دفترم گیج و ویج توی کیف خسته‌ام مثل شاعر غزلی با مضامین نیمه‌جان و ضعیف در هجوم غبار نامردی شعر خاکستری، ترانه کثیف... بیت‌الاحزان دل تداعیِ یوسف و خواب گاوهای نحیف... دل‌خوشی‌ها همه مچاله‌شده لحظه‌ها غیر قابل توصیف مانده‌ام در حصار قافیه ها مانده‌ام پشت دردهای ردیف @poem12
با همین سن کم، پر از دردم زخم‌های دلم نمک خورده غنچه‌ام؛ غنچه‌ای که بی‌رمق است حیف… گلدان من ترک خورده جنگ، همسایهٔ قدیمی ماست مرگ، همبازی همیشگی‌ام بچه‌ها گرم درس، اما من غرق در امتحان زندگی‌ام عصر دیروز و بارش موشک موجشان بادبادکم را کشت صبح امروز، باری از آوار کودکم را… عروسکم را کشت خنده اصلا به ما نمی‌آید بغض‌هایم چه گاه و بی‌گاه‌اند خودمانیم، دوربین‌ها هم از دو چشم من اشک می‌خواهند با همین سن کم، پر از داغم این شب تیره سر نمی‌آید؟ بیشتر از پدربزرگان هم ختم و تشییع رفته‌ام شاید چشم بستن خودش مکافاتی‌ست مرگ پیچیده‌اند لای پتو مادر اصرار می‌کند هر شب قبل خوابت شهادتین بگو ذلتم را کسی نخواهد دید گیرم این جنگ بی‌پناهم کرد با هیولای بچه‌کش قهرم هیچ‌وقت آشتی نخواهم کرد تازه فهمیده‌ام حقوق بشر سر ما را کلا گذاشته است جز پدر مادرم در این دنیا احدى دوستم نداشته است مادر من همیشه می‌گوید کی جهانت پر از خرابی بود؟ آب کی در دلت تکان می‌خورد؟ چشم‌هایت اگر که آبی بود
اندازهٔ هفت آسمان غم دارم ابرییم و بیت‌های نم نم دارم در کافهٔ شعرهای دلتنگی خود با طعم خیال، چای خوش‌دم دارم هنگام دروی گندم احساسم موسیقی ناب جان مریم دارم لبخند که می‌زند دلم می‌لرزد دل نیست! درون سینه‌ام بم دارم از برزخ خاطرات من دور شوید با هیزم لحظه‌ها جهنم دارم زیر لحد سکوت، در گورِ زمین افسوس که مرگ زود و مبهم دارم نیلوفرم و به دور خود می‌پیچم دلتنگم و روزگار درهم دارم در خیمهٔ عشق روضه می‌خواند غم هر ثانیه در خودم محرم دارم ای جنگل شعرهای انبوه سرم لطفا دو سه خط هوا! نفس کم دارم @poem12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران مرا به یادِ تو آیا می‌آوَرَد؟ باران‌ تو را به یادِ من اما می‌آوَرَد
خانه ام!پنجره ام رو به کسی وا نشده سندم جعل شده،عاقبت امضا نشده! عشق در پیچ و خم کوچه ی غم گم شده و_ سالیانیست که این گمشده پیدا نشده @poem12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌بینم... آن شکفتنِ شادی را پروازِ بلند آدمیزادی را آن جشنِ بزرگ روز آزادی را. کیوان خندان به سایه می‌گوید: دیدی؟ به تو می‌گفتم! آری... تو همیشه راست می‌گفتی.... می‌بینم... می‌بینم... 🌱
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد سیب ها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گرد وغبار قبلا این صحنه را...نمی دانم در من انگار می شود تکرار آه سردی کشید،حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه گفت:آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم... دست من را بگیر،گریه نکن مرد گریه نمی کند پسرم چادرش را تکاند، با سختی یا علی گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بی تفاوت ما ناله هایش فقط تماشا شد صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن ! این صدای روضهء کیست طرف کوچه رفتم و دیدم در و دیوار خانه ای مشکی است با خودم فکر می کنم حالا کوچه ء ما چقدر تاریک است گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه راستی! فاطمیه نزدیک است
مانده ام در مسیر خاطره ها لحظه لحظه اسیر خاطره ها سال ها فرش عشق می بافم تار و پودش،حریر خاطره ها جوشش طبعم از سخاوت توست در میان کویر خاطره ها خانه ای روی آب می سازم خانه ی بی نظیر خاطره ها! زیر باران شعر پژمردم سایبانم حصیر خاطره ها @poem12
تاریخ لب گشوده و صاحب قلم شده تنها مدینه نیست، جهان محتشم شده پهلوی شعر ناب ولایت شکسته شد دیوان آل فاطمه نا منتظَم شده تنها نه شعر محسن(ع)و زهرای مرضیه(س) یک سوم از چکامه ی سادات کم شده لولاک...آفرینش هستی برای چیست؟! ام المدار عالم و افلاک خم شده! "هر جا نگاه می کنم آنجا مزار اوست" این بیت های خسته ی ما هم حرم شده! السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ‏ @poem12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در ثانیه ها ترانه جریان دارد انگار که ابر عشق باران دارد در شهرِخیالِ راه رفتن با تو، هر خاطره بی عدد خیابان دارد
ای مدعی که می‌گذری بر کنار آب ما را که غرقه‌ایم ندانی چه حالت است "سعدی"
آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا
هر چند اتاق ساده ی قلبم نمور بود اما به عشق آمدنت غرق نور بود نفرین به اضطراب نفس گیر جاده ها ای کاش اجاق فاصله ها کور کور بود... @poem12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا