eitaa logo
اشعار مارال افشون
267 دنبال‌کننده
65 عکس
38 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با همین سن کم، پر از دردم زخم‌های دلم نمک خورده غنچه‌ام؛ غنچه‌ای که بی‌رمق است حیف… گلدان من ترک خورده جنگ، همسایهٔ قدیمی ماست مرگ، همبازی همیشگی‌ام بچه‌ها گرم درس، اما من غرق در امتحان زندگی‌ام عصر دیروز و بارش موشک موجشان بادبادکم را کشت صبح امروز، باری از آوار کودکم را… عروسکم را کشت خنده اصلا به ما نمی‌آید بغض‌هایم چه گاه و بی‌گاه‌اند خودمانیم، دوربین‌ها هم از دو چشم من اشک می‌خواهند با همین سن کم، پر از داغم این شب تیره سر نمی‌آید؟ بیشتر از پدربزرگان هم ختم و تشییع رفته‌ام شاید چشم بستن خودش مکافاتی‌ست مرگ پیچیده‌اند لای پتو مادر اصرار می‌کند هر شب قبل خوابت شهادتین بگو ذلتم را کسی نخواهد دید گیرم این جنگ بی‌پناهم کرد با هیولای بچه‌کش قهرم هیچ‌وقت آشتی نخواهم کرد تازه فهمیده‌ام حقوق بشر سر ما را کلا گذاشته است جز پدر مادرم در این دنیا احدى دوستم نداشته است مادر من همیشه می‌گوید کی جهانت پر از خرابی بود؟ آب کی در دلت تکان می‌خورد؟ چشم‌هایت اگر که آبی بود
اندازهٔ هفت آسمان غم دارم ابرییم و بیت‌های نم نم دارم در کافهٔ شعرهای دلتنگی خود با طعم خیال، چای خوش‌دم دارم هنگام دروی گندم احساسم موسیقی ناب جان مریم دارم لبخند که می‌زند دلم می‌لرزد دل نیست! درون سینه‌ام بم دارم از برزخ خاطرات من دور شوید با هیزم لحظه‌ها جهنم دارم زیر لحد سکوت، در گورِ زمین افسوس که مرگ زود و مبهم دارم نیلوفرم و به دور خود می‌پیچم دلتنگم و روزگار درهم دارم در خیمهٔ عشق روضه می‌خواند غم هر ثانیه در خودم محرم دارم ای جنگل شعرهای انبوه سرم لطفا دو سه خط هوا! نفس کم دارم @poem12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران مرا به یادِ تو آیا می‌آوَرَد؟ باران‌ تو را به یادِ من اما می‌آوَرَد
خانه ام!پنجره ام رو به کسی وا نشده سندم جعل شده،عاقبت امضا نشده! عشق در پیچ و خم کوچه ی غم گم شده و_ سالیانیست که این گمشده پیدا نشده @poem12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌بینم... آن شکفتنِ شادی را پروازِ بلند آدمیزادی را آن جشنِ بزرگ روز آزادی را. کیوان خندان به سایه می‌گوید: دیدی؟ به تو می‌گفتم! آری... تو همیشه راست می‌گفتی.... می‌بینم... می‌بینم... 🌱
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد سیب ها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گرد وغبار قبلا این صحنه را...نمی دانم در من انگار می شود تکرار آه سردی کشید،حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه گفت:آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم... دست من را بگیر،گریه نکن مرد گریه نمی کند پسرم چادرش را تکاند، با سختی یا علی گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بی تفاوت ما ناله هایش فقط تماشا شد صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن ! این صدای روضهء کیست طرف کوچه رفتم و دیدم در و دیوار خانه ای مشکی است با خودم فکر می کنم حالا کوچه ء ما چقدر تاریک است گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه راستی! فاطمیه نزدیک است
مانده ام در مسیر خاطره ها لحظه لحظه اسیر خاطره ها سال ها فرش عشق می بافم تار و پودش،حریر خاطره ها جوشش طبعم از سخاوت توست در میان کویر خاطره ها خانه ای روی آب می سازم خانه ی بی نظیر خاطره ها! زیر باران شعر پژمردم سایبانم حصیر خاطره ها @poem12
تاریخ لب گشوده و صاحب قلم شده تنها مدینه نیست، جهان محتشم شده پهلوی شعر ناب ولایت شکسته شد دیوان آل فاطمه نا منتظَم شده تنها نه شعر محسن(ع)و زهرای مرضیه(س) یک سوم از چکامه ی سادات کم شده لولاک...آفرینش هستی برای چیست؟! ام المدار عالم و افلاک خم شده! "هر جا نگاه می کنم آنجا مزار اوست" این بیت های خسته ی ما هم حرم شده! السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ‏ @poem12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در ثانیه ها ترانه جریان دارد انگار که ابر عشق باران دارد در شهرِخیالِ راه رفتن با تو، هر خاطره بی عدد خیابان دارد
ای مدعی که می‌گذری بر کنار آب ما را که غرقه‌ایم ندانی چه حالت است "سعدی"
آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا
هر چند اتاق ساده ی قلبم نمور بود اما به عشق آمدنت غرق نور بود نفرین به اضطراب نفس گیر جاده ها ای کاش اجاق فاصله ها کور کور بود... @poem12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد تو شیرین زبانیِ کسی خامم نکرد بچه آهو بودم اما هیچ‌کس رامم نکرد ناله‌ی فهرستی از صد آرزوی مرده‌ام دفتر تقدیر نامردانه اعلامم نکرد با خیالت در حرای شعرها جا مانده‌ام وحیِ عشقم که خدا بر قلبت الهامم نکرد "لن تنالوا البرَّ حَتّی تنفقوا ممّا تحب..." چشم‌های مُنعِمت یک لحظه اطعامم نکرد متهم به قتل احساسات پاک و ساده‌ام شاکیم از دست تقدیری که اعدامم نکرد
هر گوشه از اتاق شبیه حرم شده نقش و نگار طاق شبیه حرم شده حتی بخار "ها" شده بر روی پنجره، بر حسب اتفاق شبیه حرم شده!
«بسم الله الرحمن الرحیم» صدا آری....صدایی سبز ، پرتصمیم می آید.... بهاری دارد از اعماق این تقویم می آید... کنار سنگری خسته ، هنوز انگار امیدی هست صدای سوره اسراست از بی سیم می آید صدای یوسف و یحیی ، شعیب و یونس و عیسی صدای حضرت موسی از این اقلیم می آید... جهان مبهوت یک انگشتر پرنور خواهد شد سلیمانی به قصد محو این دژخیم می آید به سجده میرود باران میان مسجدالاقصی سپاه ابرهای پاک با تعظیم می آید به پا خیزید ای شمشیرهای حیدری....آری! خدا گفته کسی از نسل ابراهیم می آید.... به خاک غزه ، رام الله ، خان یونس قسم...! یک روز همان که عمری از زیبایی اش گفتیم می آید کبوترهای صحن قدس را از دور می بینم چقدر آواز آزادی به این اقلیم می آید ماهرخ درستی
باید سوال کرد دقیقاً که چیستیم امروز اگر که مشت گره کرده نیستیم  شمر زمانه در دل میدان مشخص است تا ما در این مصاف ببینیم کیستیم  ما ابرهای صاعقه باریم پس چرا در تنگنای حادثه تنها گریستیم  یک دم از آن نوشته نشد در حساب عمر آن لحظه‌ها که هم‌نفس عشق زیستیم  ما پرچمیم دست علمدار و حاضریم حتی اگر دو دست جدا شد بایستیم  ما در خط مقدّم عشقیم تا ابد ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم زهرا سپهکار