ای خادمالرضا به رضا میسپارمت
با چشمِ تر به موج دعا میسپارمت
نمرود گرم هلهله و پایکوبی است
در شعلههای مِه، به خدا میسپارمت
شب شد، به چشمهای مِهآلوده رحم کن
میبارم و به سیل بُکا میسپارمت
بستهست جاده، راه تو تاریکتر شده
برپا بمان! به راهگشا میسپارمت
اخبار میدوند و به بویَت نمیرسند
دلواپسم، به خوف و رجا میسپارمت
روی لبم حدیث کِسا پُر تردد است
قرآنبهسر، به آلِ عبا میسپارمت
از شانهی مشوش مِه سر بلند کن
گمگشتهام! به راهنما میسپارمت
دلها پر است از ضربان حضور تو
«ای غایب از نظر به خدا میسپارمت»
#ایمان_طرفه
#اميد
۳۰اردیبهشت ۱۴۰۳
@poem12
تقدیم به سیدالشهدای خدمت:
پر از تو ایم، پراکنده ای هوایت را
سپرده ای به پرنده غم صدایت را
به ابر و ماه و درختانِ دایما به قنوت
سپردی اشک و نماز شب و دعایت را
چگونه بود که اینقدر گرم و گیرا بود؟
به گوش ما بچشان لحن ربنایت را
برای اینکه به ما راه را نشان بدهی
به جا گذاشتی ای رود، ردّ پایت را
چقدر مثل رجایی چقدر باهنری
به ما نشان بده ایمان آشنایت را
به قله ها که رسیدی، رها شدی، آری
چگونه شرح دهم اوج ماجرایت را؟
به جز صلابت و خدمت نبود در کارت
نبود، هرچه که گشتیم عکسهایت را
چقدر جای تو خوب است، هیچکس اما
برای ما نگرفته هنوز جایت را...
#عاطفه_جوشقانیان
@poem12
از بند مقام و صندلی دور شدن
پروانه شدن، شمع شدن، نور شدن
اینگونه خوش است بعد عمری خدمت
در سنگر حق، شهیدِ جمهور شدن
#شهید_جمهور
#سید_محرومان
#رئیسجمهور_مغتنم
#ناهید_خلفیان
سفرت به خیر اما، تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها، به باران، برسان سلام ما را
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@poem12
اشعار مارال افشون
باید از التهاب حوادث عبور کرد تاریخ را ورق زد و دائم مرور کرد در پیچ و تاب جنگل صعب العبور غم با با
چو رسی به کوه سینا "أرِنی" مگو و بگذر
که نیارزد این تمنا به جواب "لن ترانی
#سعدی
باز هم با دل تاول زده مجبور شدیم
از شما دورتر از دورتر از دور شدیم
کوه بر شانه ی مستحکم خورشید نشست
بغض کردیم،مه آلوده و کم نور شدیم
ای تبرخیز ترین معجزه، ای ابراهیم
ما به دنیای پر از معجزه مغرور شدیم
با سرانگشت پر از عاطفه خوردیم گره
تارو پودیم که در خاطره ها کور شدیم
زیر آوارترین ثانیه ها جا ماندیم
ما غم انگیزترین حالتِ جمهور شدیم!
#شهید_جمهور
#مارال_افشون
@poem12
ورزقان را وجب وجب گشتیم
تا سحر در میان تب گشتیم
غرق در اشک، با دو دست دعا
آسمان را وجب وجب گشتیم
باز تکرار،باز هم تکرار
صبح گشتیم،نیمه شب گشتیم...
با جماعت دل شبستان را
در فرادی و مستحب گشتیم
از بهشتی و باهنر گفتیم
از رجایی و ...جان به لب گشتیم
جنگلِ درد را به دنبال
سرو جمهورِ منتخب گشتیم!
شعر شیدایی و شهادت بود
واژه ها را چه بی سبب گشتیم
#مارال_افشون
#شهید_جمهور
@poem12