eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
281 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها صبحگاهی در حریم بوتراب مانده بودم با سوالی بی جواب  رو به ایوان گفتمش قرآن به دست یاعلی! میزان تویی یا این کتاب؟ در دلم افتاد که: قرآن بخوان خود مشخص می‌شود قول صواب از نبا، از آل عمران، مائده خط به خط تا «ناس» از «ام‌الکتاب» هرچه می‌خواندم به حیدر می‌رسید نور می‌بارید از آن آیات ناب  آیه بعد از آیه، نورٌ بعد نور آفتاب آمد دلیل آفتاب مصحف نار است بی‌شک مصحفی کز دلش بیرون نیاید بوتراب  خاک بودم پیشت افتادم به خاک یا امیرالمومنین روحی فداک من که سرتا پا پر از درخواستم هر چه را دارم از این در خواستم  من غلام خانه‌زاد حیدرم این غلامی را ز قنبر خواستم نوکری نه، بلکه اینجا رو زدم پادشاهی را ز نوکر خواستم  با علی دنیای خود را ساختم هر چه را میخواست حیدر، خواستم  تا بیندازم به پای مرتضی از خداوند علی سر خواستم  لب نیالودم به هر پیمانه‌ای ساغر از ساقی کوثر خواستم هر زمان در زندگی خوردم زمین یا علی گفتم ز جا برخواستم من خدای بی علی را کافرم از علی، الله اکبر خواستم  ای برای دین و ایمانم ملاک  یا امیرالمومنین روحی فداک  ما گرفتاریم ای جان نجف! جان نوکرها به قربان نجف حاضریم از زندگی‌مان بگذریم یک سحر باشیم مهمان نجف رزق ما هر صبح بعد از هر نماز می رسد از سمت ایوان نجف چترها را بسته‌ایم و دیده‌ایم عشق را در زیر باران نجف ما گرفتار شیاطین گشته‌ایم رحم کن بر ما سلیمان نجف! آرزو دارد سگ اصحاب کهف تا شود یک روز دربان نجف  من یقین دارم که مهمان خداست هر کسی گشته است مهمان نجف  دیده ام پروردگار خویش را  در شکوه صحن سلطان نجف با خدا داری هزاران اشتراک کعبه از عشق نجف شد سینه چاک  یا امیرالمومنین روحی فداک روز خیبر بود و وقت کارزار تیغ در دستان مرحب بی قرار روز اول، اولی رفت و گریخت دومی تا رفت میدان، الفرار روز دوم می‌رود آنکس که شد هم پیمبر عاشقش هم کردگار نبض جنگ افتاد در دست علی چون به دست کاردان افتاده کار دیگر اکنون روز رزم حیدر است خون مرحب نوش جان ذوالفقار مرگ تنها چاره‌ی بیچاره‌ایست که به خشم مرتضی گردد دچار با نگاهش لشکری را زد به هم شیر حق شمشیر میخواهد چه‌کار؟ مرگ جا می‌ماند از چشمان او پشت پایش می‌دود گرد و غبار فرق دارد در اُحد زخمی شدن یا که ترجیحِ فرارِ بر قرار فرق دارد، خواب در آغوش مرگ یا فرار از ترسِ مُردن سوی غار فرق ایمان علی با آن سه‌تا فرق بین جبر بود و اختیار این قیاس اصلا قیاس باطلی است حضرت دریا کجا و شوره‌زار؟ هر خلافت هر زمان و هر کجا بی علی هرگز ندارد اعتبار گفته این را دشمنش هفتاد بار از شما هرکس جدا شد، شد هلاک یا امیرالمومنین روحی فداک  کیست حیدر؟ در شجاعت بی بدل کیست مولا؟ در وفا ضرب المثل شانه‌هایش شاهد انفاق او شاهد جنگ آوری هایش جمل در اذان خود شهادت می‌دهم عشق بر حیدر بود خیرالعمل تا ابد هم دل نخواهم کند ازین دُرّ نایابی که دارم از ازل تا نبینم روی ماه مرتضی من نخواهم داد جان دست اجل   بی علی هر کار خیری هم کنی گوییا که چک کشیدی بی محل خسته از دنیا که باشم می‌روم تا مرا مولا بگیرد در بغل شیعه بودن افتخار انبیاست من محب او که هستم لااقل! تا تو را دارم نگردم بیمناک یا امیرالمومنین روحی فداک شعر وقتی وصف یار فاطمه است واژه ها در اختیار فاطمه است من چه گویم از علی بی فاطمه؟ از علی که بی‌قرار فاطمه است فاطمه دار و ندار مرتضی مرتضی دار و ندار فاطمه است گفت «لولا فاطمه» یعنی بدان کل خلقت بر مدار فاطمه است هر که رو در روی ظالم ایستاد تا قیامت در کنار فاطمه است روز محشر هر که دنبال کسی است چشم ما در انتظار فاطمه است بار عشق مرتضی برداشتن کار هر کس نیست، کار فاطمه است عشق زهرا! لیس معشوقی سواک یا امیرالمومنین روحی فداک    @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه دست دل را می فشارم چون که پابند علی ست من خدا را دوست دارم چون خداوند علی ست پیش ما حرص بهشت و غصه ی دوزخ یکی ست پرده بردارید این دل آرزومند علی ست گل نمی خندد اگر بی بهره باشد از بهار تا دل من وا شود محتاج لبخند علی ست ناله از نی چون برآید می شود از نی جدا نیست در بند رهایی آنکه در بند علی ست از علی پرسیدم و گفتند: مانند خداست از خدا پرسیدم و گفتند: مانند علی ست عاشق کوی علی را ترس رسوایی کجاست بیم ننگش نیست هرکس آبرومند علی ست آب اگر آب حیات است و اگر شط فرات تا ابد شرمنده ی لب های فرزند علی ست @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه بوی گلهای بهشتی با علیست صوت مرغان بهشتی یا علیست آری آری او علی المرتضاست شاه بیتی از غزلهای خداست آری آری شهد هستی حیدر است از عسل هم صحبتش شیرین تر است در مناجاتش بسی سوز و گداز سینه اش صندوقِ خلوتگاه راز در نمازش فیض و رحمت بی شمار در قنوتش لطفِ ذات کردگار او صد و ده در حروف ابجد است در مقام معرفت صد در صد است در جنان درب‌یست کوبندش بلی خیزد از آن در صدای یا علی چون به خُلد از هر دری داخل شوی ابتدا نام علی را بشنوی @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها روزی که قبله منزل بابای خاک شد کعبه به عشق آمدنش سینه چاک شد آنروز کار عرش بگو و بخند بود هو هوی جبرئیل در عالم بلند بود قد افلح العلی و خدا گفت مؤمنون! مثل علی نماز کسی نیست خاشعون قد افلح العلی نه علی رستگار بود از اولش علی ید پروردگار بود توحید ختم بر گل کفوا احد شده بنت اسد هر آینه ام‌الاسد شده می‌خواستند بند به قنداقه‌اش کنند گل را اسیر ماندن در ساقه اش کنند اما علی که بند به قنداق خویش نیست خورشید که معطل اشراق خویش نیست خود در فراز و تابش او بر فرود بود قوس نزول نور علی در صعود بود در کعبه رفت احمد و معراج وار رفت آیینه برملا شد و پرده کنار رفت پرده کنار رفت و نبی بود با خدا سجده کنان ملائکه گفتند یا خدا حق و جمیل و اکبر و لا منتها تویی این نور دیگر است در آیینه یا تویی این کیست این که طاق فلک را شکافته پیراهنی برای خود از نور بافته این کیست صبح را طلع‌الشمس می‌کند این کیست که وجود تو را لمس می‌کند این کیست این که خانه‌ی تو زادگاه اوست الّای اتحاد پس از لا اله اوست این کیست این که روی چو بر خاک می‌کند آن خاک را مسافر افلاک می‌کند این کیست این که روی سرش تاج انما و جامه‌ای‌ست بر تنش از جنس هل أتی این کیست این که هست عوالم ز هست او افتاده است صور قیامت به دست او افلاک جان به محضرش ایثار می‌کنند اجسام بر ولایتش اقرار می‌کنند تعظیم کرده‌ایم خدایا برای که شک رخنه کرده است میان ملائکه در این میانه هاتفی از بین همهمه فرمود یا نبی تو بیان کن به فاطمه بنت اسد ز مریم عمران تو برتری کآن مادر مسیح و تو هم ام حیدری ای دسته‌ی ملائکه جای سوال نیست وقتی منم خدای شما شک برای چیست در قدرت خدایی من هضم دید نیست پس خلق جلوه‌ی خودم از من بعید نیست تنها علی‌ست زاده‌ی این کعبه است و بس این کعبه هم بدون علی جعبه است و بس گفتند عرش و فرش بدون معطلی یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی @poem_ahl
هدایت شده از 🎧 سایه‌بان 📻
روزی‌که قبله منزل بابای خاک شد☘ 🔸علامه حلی در کتاب نهج الحق و کشف الصدق از یکی از علمای اهل سنت به نام "اخطب خوارزم" نقل می‌کند که رسول خدا صل الله علیه و آله فرمود: 🔸خدای متعال برای برادرم علی به قدری فضیلت قرار داده که قابل شمارش نیست. هر کس فضیلتی از فضائل او را نقل کند در حالیکه آن را پذیرفته باشد ، خدای متعال گناهان گذشته او را می‌آمرزد. 🔸و هر کس فضیلتی از فضائل او را بنویسد ، تا زمانی که آن نوشته باقی است ملائک الهی همواره برای او طلب مغفرت می‌کنند. 🔸و هر کس به فضیلتی از فضائل او گوش کند ، خداوند متعال گناهانی که از راه گوش انجام داده می‌آمرزد. 🔸و هر کس به فضیلتی که از او نوشته شده نگاه کند ، خدای متعال گناهانی را که با چشم انجام داده می‌آمرزد. 🔸سپس حضرت فرمود: نگاه به علی عبادت است و یاد علی عبادت است و خدای متعال ایمان هیچ بنده ای را بدون ولایت علی و برائت از دشمنان علی قبول نمی‌کند. ر.ک : نهج الحق و کشف الصدق،ص ۲۳۱ 🔻عضویت رادیو سایه‌بان 👇 https://eitaa.com/joinchat/1211891780C9bcda86b7d
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه از فرط علاقه‌اش هلاکت شده‌است دلباخته‌ی تبار پاکت شده‌است تا نام علی شنیده از بنت اسد این خانه‌ی کعبه سینه‌چاکت شده‌است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه همین که بادها خواندند با هوهو سرودش را ملائک مژده آوردند در عالم ورودش را زنان مصر دست خویش را با دیدن یوسف... ولی کعبه به شوق دیدن حیدر وجودش را... بجز مولای ما دیگر امیری نیست در تاریخ که خود زحمت کشید اما به مردم داد سودش را نه ملاها و عالم‌ها، نه سائل‌ها و مسکین‌ها ندانستند قدرش را، نفهمیدند جودش را زمین و آسمان و منبر و محراب دلتنگ‌اند رکوعش را، سجودش را، قیامش را، قعودش را فراز مطلق دنیاست وقتی در تمام عمر ندیده هیچکس جز لحظه‌ی سجده فرودش را خودش را مرکب طفل یتیمی می‌کند مردی که شمشیر آرزو دارد ببیند رنگ خودش را کسی که حق او را ناجوانمردانه غاصب شد گناهی کرد و در چشم دوعالم کرد دودش را چه‌می‌کردیم اگر این ذکر در دنیای‌مان کم بود؟ جهان بی‌نام زیبای "علی" مثل جهنم بود اگر حتی بیفتد در زوایای جهان آتش نمی‌سوزم که از عشق علی دارم به جان آتش به آتش می‌کشم خود را و از خود می‌زنم بیرون که دنیای تعلق را بسوزاند همان آتش خودش عمری‌ست که در شعله‌های کینه می‌سوزد کسی که آرزو دارد برای دیگران آتش اگر از هرکسی -غیر از علی- دم می‌زدم، بی‌شک به چشم خویش می‌دیدم که دارم بر زبان آتش کجا آتش گلستان بقا می‌شد بر ابراهیم اگر مولا نمی‌فرمود اذنش را بر آن آتش همین که ذوالفقارش را به عزم رزم بردارد می‌اندازد به ضربی در زمین و در زمان آتش اگر از اهل دوزخ یک‌نفر یک یاعلی می‌گفت؛ به یُمن نام او خاموش می‌شد ناگهان آتش برای دوستانش می‌شود عرش خدا تزیین برای دشمنانش می‌شود هفت‌آسمان آتش ندارد هیچ‌کس غیر از تو این شان‌وشجاعت را قرائت کن برای خلق آیات برائت را بساط غصه را از هر دلی برچیده‌ای مولا که دنیا شادشد هربار که خندیده‌ای مولا زمین درگیر تاریکی مطلق مانده بود اما تو مثل ماه بر شب‌های آن تابیده‌ای مولا از آن روزی که در کعبه به دنیا آمدی دیگر در عالم قبله‌ی دل‌های ما گردیده‌ای مولا تو عین‌الله ناظر بوده‌ای یعنی به چشم دل خدا را قبل و بعد هر عبادت دیده‌ای مولا کسی با دست‌خالی رد نشد از آستان تو که حتی در نماز انگشتری بخشیده‌ای مولا لباس تازه پوشیدند از لطف تو سائل‌ها اگرچه خود عبایی کهنه را پوشیده‌ای مولا چه شب‌ها که دعای خیر کردی آن کسانی را که عمری بابت رفتارشان رنجیده‌ای مولا نخواهد دید مانند تو را دیگر، که بعد از این تو در چشم جهان خواب خوش نادیده‌ای مولا جهان و هرچه درآن هست پیش تو اضافی بود برای تو دو قرص نان، دو رخت کهنه کافی بود رها کن جسم را یک‌لحظه و جان را تماشا کن علی را بنگر و آیات قرآن را تماشا کن در اخلاص علی، حلم علی، راز و نیاز او صفا بنگر، فتوت بین و ایمان را تماشا کن علی گندم نخورده در تمام عمر ای آدم! تجلّی "وفا بر عهد و پیمان" را تماشا کن چو دیدی نعره‌ی"هل مِن مبارز"می‌زند در جنگ یلان ساکت و سر در گریبان را تماشا کن یکی پرسید از پیغمبر خاتم؛ عبادت چیست؟ علی را دیده و فرمود؛ ایشان را تماشا کن کمی از ماجرای دشت ارژن را اگر خواندی هر آیینه کمال بهت سلمان را تماشا کن برای دیدن پیغمبران دلتنگ اگر بودی علی‌جان را، علی‌جان را، علی‌جان را تماشا کن از آن روزی که فرمودی تو را با مرگ می‌بینیم برای مرگ ما شوق دوچندان را تماشا کن برای دیدن مولا هزاران بار می‌میریم اگر هرشب به‌شوق وعده‌ی دیدار می‌میریم نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه که بالا می‌رود دست تو تا بالاترین نقطه به اذن‌الله یاری از تو می‌جوییم و می‌گوییم؛ ایاک نعبد نقطه، ایاک نستعین نقطه نه مانده حرفی از هر علم در نزد تو نامعلوم نه دور از چشم تو در آسمان و در زمین نقطه اگر هم خطبه‌ی بی‌نقطه و هم بی‌الف داری پر است این آستینت از الف‌، آن آستین نقطه تویی آن نقطه‌ای که رفته زیر با بسم‌الله که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه فراوان است جای زخم و پینه بر تنت، اما نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه تویی اول، تویی آخر، که در محشر سوالی را جوابی نیست جز نام؛ امیرالمومنین، نقطه می‌آید یک‌نفر مثل تو از نسل تو ای مولا نخواهد شد کم‌وبیش از همه ارکان دین نقطه می‌آید تا جهان یک‌بار دیگر با علی باشد شعار مردم سرتاسر دنیا علی باشد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه عطر نفس باد صبا باد مبارک خرم شدن ارض و سما باد مبارک انوار الهی به فضا باد مبارک دیدار خداوند به ما باد مبارک ای اهل ولا عید شما باد مبارک میلاد علی شیر خدا باد مبارک امروز چرا کعبه سر از پا نشناسد مبهوت خدا گشته و خود را نشناسد ای حو ر و ملک دور حرم را، هله گیرید آرام و قرار از دل هر قافله گیرید در طوف حرم راه به هر سلسله گیرید از حی تبارک و تعالی صله گیرید تا چند در اطراف حرم هلهله گیرید از فاطمهٔ بنت اسد فاصله گیرید پیشانی طاعت همه بر خاک گذارید از شوق چو دیوار حرم خنده برآرید خورشید فروزنده چراغ شب تار است یا ماه سما سوی زمین راهسپار است آغوش حرم منتظر مقدم یار است او را چه قرار است که بی صبری و قرار است زمزم همه در زمزمه وصف نگار است یا آیینه آب روان آینه دار است مهمان خدا آمده با گنج نهانی آغوش ز هم باز کن ای رکن یمانی پاکیزه زنی سوی حرم گشته روانه در خانه حق آمده با صاحب خانه لبخند زنان آن صدف دُرّ یگانه بر تیغ غمش قلب حرم گشت نشانه تا گوهر مقصود برد سوی خزانه گردیدن دور حرمش بود بهانه رکن و حرم و حجر چشم گشودند با ذکر علی منتظر فاطمه بودند ای مردم مکه همه از دور حرم دور کآمد به حرم فاطمه با عارض مستور در پیش رویش خیل ملک، پشت سرش حور الله که یک پارچه شد بیت خدا شور گردید حرم دور سرش با دل مسرور برخاست ندا، کی همه سر تا به قدم نور ای مادر مولود حرم این حرم از توست بشتاب به کعبه که حرم محترم از توست گل بود که می گشت ز افلاک نثارش دل بود که بود از همه سو آینه دارش تبریک بر آمد ز یمین و ز یسارش از نور گل انداخت گل انداخت عذارش یکباره بهم درد چنان داد فشارش کافتاد ز پا، رفت ز کف صبر و قرارش سر تا به قدم زمزمه و ذکر و دعا بود دستیش به دل دست دگر سوی خدا بود یارب به تو و روح رسولان مکرم یا رب به خلیل الله، این بیت معظم یا رب به مقام و حجر الاسود و زمزم یا رب به همین طفل که با من شده همدم طفلی که ز اجداد و ز آباست مقدم طفلی که طُفِیلیش بود عالم و آدم امشب به من خسته و درمانده نگاهی از دوش دلم بار تو بردار الهی از گریه‌ی او بیت خدا را خطر آمد با ناله‌ی او ناله ز حِجر و حَجَر آمد وز چشمه‌ی زمزم همه خون جگر آمد آه از دل و جان بر لب مرغ سحر آمد ناگاه فروغی ز حرم جلوه گر آمد تسبیح خدا از دل دیوار بر آمد کی فاطمه، در، بر تو ز دیوار گشودیم ما منتظر مقدم والای تو بودیم باز آی بر بام حرم لاله ببارد باز آی که دیوار ز دل خنده بر آرد باز آ که حجر بوسه به پایت بگذارد باز آ که کسی مثل تو فرزند نیارد بازآ که ملک سر به قدومت بسپارد باز آی که این خانه تعلق به تو دارد از دوری تو آمده جان بر لب خانه بشتاب سوی خانه تو ای صاحب خانه وارد به حرم در پی آن طرفه صدا شد دیوار به هم آمد و مهمان خدا شد جز حق نتوان گفت در آن خانه چه ها شد حق است بگویم که خدا چهره گشا شد بیرون حرم ناله و فریاد به پا شد در مکه مگو، غلغله در ارض و سما شد گفتند همه عصمت الله صمد کو ای کعبه بگو فاطمه بنت اسد کو چشم همگان سوی حرم بود هماره نه تاب تحمل به کسی نه ره چاره دیگر همه از بیت گرفتند کناره بعد از سه شب و روز بر آن بیت نظاره دیوار بهم آمد و شد باز دوباره تابید ز دیوار حرم ماه و ستاره ناموس خدا آن صدف دُرّ یگانه از خانه برون آمده با صاحب خانه این کودک نوزاد و یا آیت عظماست این طفل بود یا پدر آدم و حواست این کشتی نوح است نه نوح است نه دریاست این نفخه روح است نه روح است نه عیساست این جلوه طور است نه طور است نه موساست این شیر خدا این علی عالی اعلاست ای گشت هز شوقش همه لبریز، محمد جانت ز سفر آمده برخیز محمد این روح خدا در بدن توست محمد این جان دو عالم به تن توست محمد این همدم شیرین سخن توست محمد این دوست دشمن شکن توست محمد این یاور شمشیر زن توست محمد این باب حسین و حسن توست محمد تا روح بیفزاید و تا دل بستاند بر گوی که قرآن به حضور تو بخواند ای جان نبی جان دو عالم به فدایت جن و ملک و حوری و آدم به فدایت ارواح رسولان مکرم به فدایت صد موسی و صد عیسی مریم به فدایت لوح و قلم و عرش معظم به فدایت جان و تن ناقابل "میثم" به فدایت این از کرم توست که تا بودم و هستم مداح و ثنا خوان شما بودم و هستم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه اگر بیرون کند از بیشه‌ی تمکین خود سر را به لرزش آورد ارکان أرض و چرخ أخضر را به ظاهر، تا بلی گفتیم، نفس از پرده بیرون شد پسندیدم علی را تا پسندیدم پیمبر را مراعات نظیر ذوالفقار از موج کوثر کن میاور با فرات و نیل یکجا تیغ حیدر را اگر نازک کند روز قیامت پشت پلک خویش نمی‌بیند بهشت آن روز حتی روی قنبر را ز فیضش لال، خط نامه را بر کور می خواند ز لطفش کور دارد رهنمایی مردم کر را کتابی هست اگر، شرحی است بر آن متن گیسویت خدا بهر تماشای تو میزان کرد محشر را غبار رحمتی شد باده بر آسمان پیچید به شعله‌ی یادش گرفتم دامن تر را بدان بازو کدامین طعمه را پاس ادب دارم که جاه باز بستی از کرم بال کبوتر را شرافت داشت دست بولهب بر پلّه‌ی شأنش مشرّف گر نمی‌فرمود با پادوش منبر را فقیهان را به زین اسب کرسی شجاعت داشت اگر می‌بست هنگام قتال آن شیر نر، سر را ز قدرت می‌کِشد از نیستی ها کرّه‌ی هستی مقدر می‌کند بر نیستی امر مقدر را حدیث روی آتشناک تو با خاک زایل نیست به دوشم می‌کشم بعد از وفاتم نیز ساغر را ز چین تا روم اگر دیبای خوبان موج خیز افتد نخواهم داد از کف دامن اولاد حیدر را عیالات خدا را تهمت همسنگی از کفر است مبندی بر زنانش غیر زهرا شأن همسر را @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه باور نمی کنم که دلیلش حماقت است بدگویی از علی به خدا از حسادت است حیف از علی که با کَس و ناکَس قیاس شد آخر میان آتش و دریا چه نسبت است؟ این که علی میان اُحُد، مانْد، یک تَـنه این که فرار کرد فلانی روایت است مولای ما فرار نمی کرد وقت جنگ غیر از شجاعت آنچه علی داشت، غیرت است این که یگانه فاتح خیبرشکن علی ست معیارِ زور نیست که، حرف از لیاقت است این که به زورِ آتش و تیغ و طناب هم بیعت نکرده است، همین هم فضیلت است او را که هست تَحتِ کِسای پیامبر دیگر چه حاجتی به ردای خِلافت است؟ جز بین دست های یداللهی علی هرجا که رفته حُکمِ خِلافت، خیانت است از احمد بن حَنبل در مُسند آمدست فَضل علی زیادتر از فَضل امت است ابن ابی الحدید نوشته ست این علی از هر طرف که می‌نگرم دور از آفت است قول بخاری است، به اقرار او علی مُشرف ترین خلق خدا بر قضاوت است بر هر که جز علی بدهند این صفات را کذب است، سرقت است، دروغ است، غارت است فهمیدنِ بزرگی مولایِ ما علی بعضی اگر کتاب بخوانند، راحت است بی عرضه است هر که به دور علی نگشت آری که شرط لازم حج، استطاعت است یک لحظه هم جدا نشده از پیامبر آری خدا گواه علی اهل وحدت است آن عده که معاویه باشد امیرشان عریان فرار کردنشان هم مهارت است فرقی بزرگ بین علی و معاویه ست فرقی که در دو واژه ی مرگ و شهادت است فرزند ارث از پدرش می برد، علی ارثی به جا گذاشت که نامش ولایت است آری یزید کیست؟ سیاهی مطلق است اما حسین کیست؟ چراغ هدایت است چیزی که مانده از علی اسلام ناب اوست چیزی که از معاویه مانده ست بدعت است نگذاشت شیعه پا به روی سنت الرسول با این حساب شیعه فقط اهل سنت است حشر مخالفان علی با معاویه تا هست این دعا چه نیازی به لعنت است؟ @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه چقدر منتظر و بی قرارمانی تو شبیه ابر بهاری ز مهربانی تو حضور گرم تو احساس می شود دائم همیشه و همه جا در کنارمانی تو بگیر دست مرا تا به آسمان برسم منم که اهل زمینم‌، وَ آسمانی تو کریمی و همه جا حرف این کرامت هاست خدا کند که مرا هم زِ در نرانی تو سه شنبه های توسل، میان زائرها گمان کنم که در این صحن جمکرانی تو دعای پشت سر ما دعای وتر شماست شبیه فاطمه در فکر نوکرانی تو چه حاجتم به دو دنیا، که من تو را دارم خوشم چو بنده، نوازی، به تکه نانی تو به یاد نوکری و نوکرت به یادت نیست به جان فاطمه امّا عزیزمانی تو خدا کند که بیایی شبی به این روضه خدا کند که شبی روضه را بخوانی تو بخوان به یاد غم عمه ای که می فرمود: عزیز فاطمه، مضروب خیزرانی تو عزیز فاطمه‌، خواهر نداشتی تو مگر که جای دامن من، دست این و آنی تو @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها اسکتوا گفت‌ و عوالم همگی لال شدند ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها سالها پيش در اين شهر بزرگى مى كرد آه دیگر خبری نيست از آن عزت ها بين اين شهر بنا بود كه مهمان باشد اُف بر اين رسم پذيرايى و اين دعوت ها شاهبانوى جهان باشى اگر هم، وقتى دست بسته برسى، مى شكند حُرمت ها دختر پرده نشین علی و فاطمه را نگهش داشته کوفه سرِپا ساعت ها لااقل کاش ابالفضل برایش میماند با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها خارجى زاده كه گفتند دلش سوخت ولى قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها داشت‌ مانند علی خطبه ی غرّا میخواند سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها دست بر شانه ی طفلان حرم میگيرد آنكه خم بود به پايش همه ی قامت ها میدوَد تا كه كسى نانِ تصدّق نخورد آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها شد قبول اُمّ حبيبه! همه نذرى هايش خانمش آمده در كوفه پس از مدت ها اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت تا سرِ نیزه نشین کرد عیان نسبت ها روز از شدت گرما و شب از سرمایش پوست انداخته بودند همه صورت ها سَر كه افتاد زمين زود برَش داشت رباب چون‌ دگر گير نمى آمد از اين فرصت ها @poem_ahl