#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
روح مسیح در نفس جانفزای توست
خورشید انبیا سر از تن جدای توست
جان نبی تویی که «أنا مِن حسین» گفت
خون خدا تویی که خدا خونبهای توست
هر قطره اشکِ ریخته، یک بحر رحمت است
هر سینهای که سوخته، یک کربلای توست
از بس که تیر و نیزه فرو رفته بر تنت
پنداشتم که پیکر تو نینوای توست
قرآن روی سینۀ پیغمبر خدا!
باور کنم که دامن گودال، جای توست؟
رود فرات تو، نمی از اشکهای ماست
لبخند سرخ فتح خدا زخمهای توست
پیغمبری نیامده بعد از نبی، ولی
وحی دوباره در نفس دلربای توست
هر جا که انبیا همه با هم نشستهاند
دیدم خدا مؤسس بزم عزای توست
زینب به محمل ار شکند سر، عجیب نیست
دشمن به پای نیزه اسیر صدای توست
«میثم» چگونه شرح غمت را دهد حسین!
جایی که خالق تو مصیبت سرای توست
#غلامرضا_سازگار
@poem_ahl
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#شام
سوگند به ربنای زینب
من سجده کنم به پای زینب
زینب علیِ پس حجاب است
او امِّ ترابِ بوتراب است
او صاحب معجزات تام است
شمشیر برنده اش کلام است
هشتاد و چهار اسیر هر شب
بودند دخیل صبر زینب
هم معنی پنج اصل دین است
هم بر دل پنج تن نگین است
یک ممتحنه مثال زهراست
در قامت او جلال زهراست
معنای صراط مستقیم است
شاگرد خطابه اش کلیم است
هر چند غم است روزگارش
یک ذره نشد کم از وقارش
گیرم برسد هزار لشگر
هیچ است به پیش دخت حیدر
بانوی دو عالم است زینب
نام دگرش غم است زینب
او دیده هر انچه کس ندیده
از کوچه به کربلا رسیده
ای کاش اگر سوار می رفت
با محمل پرده دار می رفت
ای کاش اگر به شام می رفت
با عزت و احترام می رفت
در غصه و غم نشست زینب
در کوچه سرش شکست زینب
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_مسلم سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_مسلم سلاماللهعلیه
#کوفه
ای کاش نامه ام را از یار می نوشتم
در لحظه فراق از دیدار می نوشتم
حالا که با رقیه در راه این دیاری
ای کاش از خرابه از خار می نوشتم
رونق گرفته کار نیزه فروش کوفه
باید برایت از این بازار می نوشتم
افتاده پیکر من بر زیر پای طفلان
می شد، برایت از این آزار می نوشتم
آتش درست کردند روی سرت بریزند
ای کاش از در و از دیوار می نوشتم
کوفه مرا به یاد شهر مدینه انداخت
جای قناره باید مسمار می نوشتم
#یاسین_قاسمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#خرابه_شام
#کربلا
#شب_جمعه
سلام می دهم از راه دور در شب جمعه
سلام بر حرم تو، سلام بر شب جمعه
به سمت صحن و سرای تو ایستاده ام آقا
سلام می دهمت با دو چشم تر، شب جمعه
فقط نیامده بانوی بی نشان به زیارت
رسیده است پدر در بر پسر، شب جمعه
نشسته زینب کبری کنار حضرت زهرا
حسن نشسته کنار پیامبر، شب جمعه
چه قدر فطرس پر سوخته ست گرد ضریحت
کنار این همه مرغ شکسته پر، شب جمعه
هنوز خاطره ی اوّلین زیارت خود را
مُرور می کنم ای مهربان به هر شب جمعه
فقط دعای فرج، تحت قُبّه ی تو بخوانم
دوباره زائر قبرت شوم اگر شب جمعه
چه عطر سیب لطیفی گرفته است فضا را
پُراز شمیم تو گشته ست هر سحر، شب جمعه
به حق لحظه ی بر نیزه رفتن سر طفلت
مرا به کرببلا باز هم ببَر، شب جمعه
چه صحنه های عجیبی عبور کرد ز چشمم
پدر، خرابه، سه ساله، کنار سر، شب جمعه
#محمد_قاسمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#خرابه_شام
ماه شب های همه، خورشید ناپیدا حسین
هر کسی تنهاست ذکرش می شود تنها حسین
دستگیری می کند از عاشق بی دست و پا
می نشاند نوکر آلوده را بالا حسین
بر کسی دل بسته ام که دل نبسته بر کسی
از همه دل کنده ام در این جهان إلّا حسین
کار من گریه است از بدو تولد تا ابد
خیر دیگر که ندیدم من از این دنیا، حسین
بارها گفتم نمی بخشد ولی بخشید و گفت
بار آفت خورده ات را می خرد یکجا حسین
سیزده نور خدا را دوست دارم مثل هم
چون که می دانم در آن ها هست استثنا حسین
چون که محتاج خدا بودم میان روضه ها
وقت یا الله آمد بر زبانم یا حسین
هم امامت، هم قیامت، هم شفاعت می کند
روز محشر هم بیاید کار دارم با حسین
کاف، ها، یا، عین، صادِ سوره ی مریم جدا
سوره والفجر، روی نیزه شد معنا حسین
من فدای دختری که در خرابه بود و گفت:
با همان لکنت به سختی چند تا بابا حسین
خورده ام از این و آن مشت و لگد حالا بگو
که شدم من پیرتر یا مادرت زهرا، حسین ؟!
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#دو_بیتی
یارب، به حرم دور ز دیرم فرما
کن خویش به خویش و غیر غیرم فرما
این بنده نکرده کار خیری عمری
از لطف، تو عاقبت به خیرم فرما
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
اومــدم آشتی کنــم وقــتــشه حـالا - آخدا
روت و برنگردون از من، جون مولا آخدا
من میخوام ساده و بی پرده باهات حرف بزنم
مِثِه اون چوپون که بود دورۀ موسی آخدا
هر چی بنده بد باشه، تو زود ازش راضی میشی
نمی خوای میــون مردم بشِه رسوا آخدا
من که روشو ندارم، اِسمتـو برلب بیارم
امّا تو گــفـتــی بیــا بگو خــدایــا، آخــدا
بَدَم و، یه عُمریه برای این که خوب بشم
می کنم هِی با خودم امروز و فردا آخدا
کی میتـونه به تو نارو بزنه، رسـوا نـشـه
خــال تو بــالاتَــره از همــه خــالا آخـدا
من میخوام غیر خودت به هیچ کسی رو نندازم
دَستــامُو دراز کنــم پیش تو تنهــا آخــدا
تو که بهتر از همه میدونی من چی کاره
جــونِ مولا - نزنی پَــردَه مو بــالا آخدا
تو که بیشتر از خودم تُو مردم آبروم دادی
می دونــم- نمی کنی مشت منــو وا آخدا
بــاورم نمی شه فردا تو منو بســوزونی
دشمــن مــولا بــایستــه به تمــاشــا آخدا
هرچی من بد می کنم بازم تو خوبی میکنی
نه با من با هر بَدی خوب میکنی تا آخدا
بَدی مو قبول دارم تو خوبی کن به روم نیار
چون کـوتاهه پیش تو دیــوار حاشا آخدا
به گُل روی علی و بچّه هاش خوارم نکن
بی- اونا چی کــار کنـم روز مبــادا آخدا
بَسکه بد سر زده از من دیگه سَرخورده دلم
به ســرم هرچــی بیاد حَــقَّـمه امّا - آخدا
دیده رو، ندیده گیر، منو به اربابم ببخش
مَــردِ مَردا - پسر بی بــی و مــولا آخدا
همونی که همۀ بی گـونه ها دیـوونه شن
که نــداشت یه ذَرّه از دُشمنا پَــروا آخـدا
اونی که به زیر بار زور نرفت و کشته شد
با لـب تــشنــه کنــار دو تــا دریــا آخــدا
دست آخر اومدن خیـمه هاشم آتیش زدند
بچّه هــاشم فراری همه به صحــرا آخـدا
تو اگه بخوای بشه"انسونی"ام آدم می شه
لُری می گم، لُری می گم،منو بـپّا ؛ آخدا
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#دو_بیتی
یا رب به وفا دل غم اندوزم ده
چون شمع زبان آتش افروزم ده
هر چیز که خواهی بستانی بستان
سوگند به سوز اهل دل، سوزم ده
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مناجات_با_خدا
#دو_بیتی
از دور به من گوشه چشمی بفکن
نزدیک به خویش ساز و کن دور ز من
گفتنی به دل شکسته جا میگیرم
گر من دل بشکسته ندارم، بشکن
#علی_انسانی
@poem_ahl
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
ای اشک سینه سوز اثری داشتی چه شد؟
ای آه آتشین شرری داشتی چه شد؟
«پیغام کربلا به نجف برد جبرئیل
یا مرتضی علی پسری داشتی چه شد؟»
پر زد سپس به وادی بطحی و داد زد
ام البنین تو تاج سری داشتی چه شد؟
کس نیست پرسشی کند از شاه کربلا
ای آفتاب دین قمری داشتی چه شد؟
ای نور عین فاطمه با قد خم چرا
چون سرو راستین کمری داشتی چه شد؟
آه از دمی که زخم زبان زد ستمگری
ای شاه باز، بال و پری داشتی چه شد؟
#ولی_الله_کلامی
@poem_ahl
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
زینب به زمین دید، چو صد پاره تنی چند
پژمرده ز کین دید، گل یاسمنی چند
تنها به زمین دید، فتاده همه بی سر
بر نوک سنان، رفته سر بی بدنی چند
یک جا به سنان رفته، سر بی تن چندی
یک جا به زمین خفته، تن بی کفنی چند
از یک طرف افتاده ز پا با تن صد چاک
شمشادِ قد و ماهِ رخِ سیم تنی چند
یک سو ز جفا کاری گرگان جفاکار
غلتیده به خون، یوسف گل پیرهنی چند
از تیشه ی ظلم سپه کوفی و شامی
افتاده ز پا، شاخ گل نسترنی چند
از ضربت شمشیر و سنان سپه کفر
افتاده به میدان بلا، صف شکنی چند
رنگین شده از خون، بدن لاله عذاران
چون گوهر غلتان، شده دُرّ عدنی چند
افتاده ز کین دید، سلیمان زمان را
غلتیده به خون، از ستم اهرمنی چند
رو کرد سوی جسم برادر به فغان گفت :
بنْگر ز وفا، جانب یک مشت زنی چند
ای جان برادر! ندهد خصم امانم
تا با تن صد چاک تو، گویم سخنی چند
از پای جهان، بند ستم، گر تو گشودی
اکنون، بنِگر بسته ی بند و رسنی چند
«ترکی» ز بصر، فاطمه ریزد دُر خونین
خوانند گر این مرثیه، در انجمنی چند
#ترکی_شیرازی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
پیمان وفا با نگه مست تو بستیم
بستیم در میکده پیمانه شکستیم
یک دم نسپردیم ره عقل و خرد را
دیوانه تو مست تو از روز الستیم
ناز تو خریدیم به محراب عبادت
قامت چو به قد قامت زیبای تو بستیم
شب بود و من و دل به هوای سر زلفت
دیوانه صفت سلسله ها را بگسستیم
رفتیم به سر منزل عشاق بلا کش
در حلقه سودا زدگان تو نشستیم
وقت است کنی جلوه به خلوتگه عشاق
هرچند که خواریم گل روی تو خستیم
#حاج_مرزوق_عرب
@poem_ahl