eitaa logo
روابط عمومی پلیس اردبیل
454 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
7.7هزار ویدیو
132 فایل
#پلیس_تراز_انقلاب_اسلامی #پلیس_اردبیل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 دستور صریح و سریع سردار فرمانده فراجا جهت پیگیری پرونده ترور شهید علیرضا_شهرکی 🔹اعزام سردار قاسم_رضایی جانشین فراجا به سیستان و بلوچستان در پی صدور این دستور 🔹در پی دستور سردار رادان فرمانده فراجا سردار قاسمعلی_رضایی جانشین فراجا جهت پیگیری پرنده ترور سرهنگ شهید رئیس پلیس آگاهی سراوان به سیستان و بلوچستان سفر خواهد نمود. @
💢 حضور سردار رضایی در استان سیستان و بلوچستان و بررسی میدانی پرونده ترور شهید علیرضا شهرکی رئیس پلیس اگاهی شهرستان سراوان 🔹گزارش تصویری از حضور سردار " قاسم رضایی " جانشین فرمانده انتظامی کل کشور با هیئت همراه در مراسم تشییع پیکر پاک و مطهر شهید علیرضا شهرکی و همسرش در شهرستان سراوان 🔹شهید سرهنگ علیرضا شهرکی به همراه همسرش صبح امروز در شهرستان سراوان توسط معاندین کوردل مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢این لحظه ها چند؟ 🔹لحظــه تلــخ شنیدن خبر شهادت پدر و مادر فرزندان شـــهید علیرضـــــا شــــهرکی
💢 "قالیباف" رئیس مجلس شورای اسلامی شهادت فرمانده پلیس آگاهی سراوان را تسلیت گفت 🔹 "محمدباقر قالیباف" رئیس مجلس شورای اسلامی با صدور پیامی شهادت مظلومانه سرگرد علیرضا شهرکی فرمانده پلیس آگاهی شهرستان سراوان حین انجام خدمت را به خانواده وی تسلیت گفت. 🔹در این پیام آمده است: 🔹 شهادت مظلومانه فرمانده پلیس آگاهی شهرستان سراوان سرگرد علیرضا شهرکی بر اثر تیراندازی و در حین انجام خدمت موجب تأسف گردید. 🔹 دلاوران و حافظان امنیت کشور و آسایش مردم همواره با اقتدار و قاطعیت در مقابل اشرار و عوامل ناامنی ایستاده‌اند و هیچگاه اجازه تعدی و اخلال در آرامش و نظم جامعه را نخواهند داد. 🔹 لازم است دستگاه‌های امنیتی و انتظامی نسبت به شناسایی و برخورد قاطع با عوامل این حادثه اقدام نمایند. 🔹 ضمن عرض تسلیت به مردم ولایت‌مدار سراوان و خانواده گرانقدر این شهید از درگاه خداوند متعال برای روح این شهید سرافراز علو درجات و رضوان الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسالت می‌نمایم.
💢 فرزند در آغوش فرمانده 🔹 سردار " قاسم رضایی" جانشین فراجا فرزند شهیدان والا مقام شهرکی و همسرش را به آغوش کشید که لحظه ای تلخ و غم بار برای فرمانده با فرزندان شهید بود .
💢نمایی از حادثه تلخ ترور امروز 🔹شهـادت مظلومانه در سکوت رسـانه ها شهید فراجا علیرضا شهرکی به همراه همسرش 🔹رئیس پلیس آگاهی سراوان تاریخ شهادت: 1402/02/10 علت شهادت: ترور توسـط اشـرار مسلح
💢 جماعت لال شدگان ✍️
برگزاری کنکور کارآگاهی در پلیس آگاهی رئیس پلیس آگاهی: 🔹کنکور کارآگاهی در آینده نزدیک (آبان‌ماه) برگزار می‌کنیم. حد نصاب نمره (۷۰ درصد)، تست هوش و رتبه تیراندازی برای پذیرفته شدن در این کنکور مهم است. 🔹رشته‌های مبارزه با سرقت، جرایم جنایی و جعل و کلاهبرداری ۳ رشته‌ای است که امسال برای آنها کنکور برگزار می‌شود. بعد از کنکور به افراد نشان کارآگاهی بین‌المللی داده می‌شود و در تمامی کشورها پذیرفته شده است. tn.ai/2887186 @TasnimNews
💢 اندکی تامل حتما ببینید 🔹سفینه عروج شهید سرهنگ علیرضا شهرکی 🔹گفتنی است شهید شهرکی به همراه همسرش صبح امروز در شهرستان سراوان توسط معاندین کوردل مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔹از این شهیدان والامقام دو فرزند نوجوان به نام های رضا و ریحانه به جا ماند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه تلخ اطلاع فرزندان شهید شهرکی از شهادت پدر و مادرشان شهید شهرکی رئیس پلیس آگاهی انتظامی شهرستان سراوان بود که صبح امروز به همراه همسرش در یک اقدام کور مسلحانه در یکی از خیابان‌های این شهرستان مورد هدف گلوله قرار می‌گیرد و در این حادثه هر دو به فیض شهادت می‌رسند. از وی یک دختر ۱۶ ساله و یک پسر۱۵ ساله به جا مانده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهیندخت مولاوردی که لینکش توی صفحه توییترش هم هست روز ملی خلیج فارس رو تبریک میگه، اونم با عکس پرچمی با نماد شیر و خورشید!!!!! دفعه قبل که پوستری با خانواده همجنس باز تو کانالش منتشر کرد گفت تو خواب و بیداری پست زده و نفهمیده! یعنی الآنم خواب آلود بوده و نفهمیده؟!
🔺رئیس‌پلیس آگاهی سراوان ترور می‌شه، یک مدافع ناموس من و تو توی سبزوار شهید می‌شه، به دو روحانی در قم حمله می‌شه، نماینده خبرگان رهبری که شخصا برای کارهای بانکی در شعبه حاضر بوده ترور می‌شه؛ اما هنوز آن‌چه در ذهن مخاطب نقش بسته یه سطلِ ماسته! قدرت و ضعف رسانه یعنی این! 💬 سعید ساداتی ➕ به اخبار شهادت مظلومانه امروز رئیس پلیس آگاهی و همسرش، پیشینه‌ خبری چند روز قبل بی‌بی‌سی‌ فارسی از خطبه‌های را هم اضافه کنید.... ندیدن و یا غفلت از آثار تبعات سخنان تحریک آمیز چند ماه اخیر عبدالحمید، تحمیل ناجوانمردانه مظلومیت مضاعف به شهدای امنیت است! 💬 مهدی جهان‌تیغی
📌 "قالیباف" شهادت فرمانده پلیس آگاهی سراوان را تسلیت گفت 🔸 "محمدباقر قالیباف" رئیس مجلس شورای اسلامی با صدور پیامی شهادت مظلومانه سرگرد علیرضا شهرکی فرمانده پلیس آگاهی شهرستان سراوان حین انجام خدمت را به خانواده وی تسلیت گفت. 🔺در این پیام آمده است: 🔸 شهادت مظلومانه فرمانده پلیس آگاهی شهرستان سراوان سرگرد علیرضا شهرکی بر اثر تیراندازی و در حین انجام خدمت موجب تأسف گردید. 🔸 دلاوران و حافظان امنیت کشور و آسایش مردم همواره با اقتدار و قاطعیت در مقابل اشرار و عوامل ناامنی ایستاده‌اند و هیچگاه اجازه تعدی و اخلال در آرامش و نظم جامعه را نخواهند داد. 🔸 لازم است دستگاه‌های امنیتی و انتظامی نسبت به شناسایی و برخورد قاطع با عوامل این حادثه اقدام نمایند. 🔸 ضمن عرض تسلیت به مردم ولایت‌مدار سراوان و خانواده گرانقدر این شهید از درگاه خداوند متعال برای روح این شهید سرافراز علو درجات و رضوان الهی و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسالت می‌نمایم.
💢 قابل پیش‌بینی بود که باز هم همه تقصیرها بیفته گردن اشتباه ادمین!!! ✍️ منافقین بدتر از کفارند
🔷 دو روزه از انتشار خبر شهادت ناجوانمردانه این جوان رعنا شهید توسط اوباش و چند روز از شهادت آیت الله سلیمانی می‌گذرد، اما این وکیل شیاد بی شرف که قبلا از سیدالشهدا برای حمایت از اوکراین مایه گذاشته و توییت زده بود و برای یه سطل ماست فغان سر داده بود که باید بازداشت بشه و ... اما هنوز در مورد این جنایت های وحشتناک و جنایت شهادت مظلومانه رییس پلیس سراوان و همسد بیگناهش لال شده و خفه خون گرفته !
✍️ رمان 💠 از بهت آنچه می‌شنیدم فقط خیره نگاهش می‌کردم، دیگر خبری از خشم صدا و چشمانش نبود، هنوز خاکی که به صورتش پاشیده بودم، روی پلک و گونه‌هایش مانده و انگار دیگر آن مأمور تفتیش نبود که با لحنی ملایم صحبت می‌کرد :«من برا شناسایی اومده بودم، پشت همون خاکریز. موقع غروب حرکت اون ماشین به نظرم مشکوک اومد، ترسیدم باشه که داره میاد سمت . با دوربین که نگاه کردم یه زن تو ماشین بیشتر مشکوکم کرد، از چشمای بسته تون فهمیدم اسیر شدید. قبل تاریکی همکارام منتظرم بودن، اما نتونستم برگردم، مجبور شدم مداخله کنم.» او می‌گفت و من در پیچ و تاب کلماتش معجزه (علیه‌السلام) را به چشمم می‌دیدم و باور نمی‌کردم که نبض نفس‌هایم را شنید و نجوا کرد :«خیلی دلم می‌خواست همونجا نفسش رو بگیرم اما نباید کمین‌مون حوالی لو می‌رفت، برا همین مجبور شدم با پول دهنش رو ببندم که فکر آدم‌فروشی به سرش نزنه تا چند روز دیگه که فلوجه رو براشون جهنم کنیم!» 💠 لطافت لحن و نجابت نگاهش عین رؤیا بود، تازه می‌فهمیدم در تمام آن لحظاتی که خیال می‌کردم برای تصاحبم دست و پا می‌زند، مردانه به میدان زده بود تا این دختر غریبه را نجات دهد که پای چشمانم از نفس افتاد. یک دستش به فرمان بود، با دست دیگر پنجره را پایین کشید تا حال خرابش را در خنکای شب بیابان پنهان کند و نمی‌دانست با این دختر در تاریکی این جاده چه کند که صدایش به زیر افتاد :«شما جایی رو تو بغداد دارید؟» 💠 نگاهم حیران روی لباس سیاهش می‌چرخید و هنوز زبانم جرأت جم خوردن نداشت که به جای پاسخ، یک کلمه پرسیدم :«شما کی هستید؟» از سرگردانی سوالم، اوج پریشانی‌ام را حس می‌کرد و هول من نفسش را برده بود که ناشیانه طفره رفت :«اگه بغداد جایی رو سراغ دارید، آدرس بدید برسونم‌تون!» 💠 چراغ‌های بغداد و تابلوی ورودی شهر در انتهای مسیر پیدا شده و من نایی به گلویم نمانده بود که بی‌صدا پاسخ دادم :«خانواده من فلوجه هستن، بغداد کسی رو ندارم!» در برابر بی‌کسی و ناامیدی‌ام لبخندی فاتحانه لب‌هایش را گشود و با کلماتش قد علم کرد :«خیلی زودتر از اونی که فکر کنید، فلوجه میشه و برمی‌گردید پیش خانواده‌تون.» 💠 ترافیک سرشب ورودی بغداد معطل‌مان کرده و من هنوز گیج اینهمه نگاهم در تاریکی شب و بین ماشین‌های مقابل‌مان می‌چرخید که خودش دست دلم را گرفت :«دیگه نترسید! هر چی بود تموم شد.» هنوز ناله یاصاحب‌الزمانم در گوشش می‌پیچید و سوالی روی سینه‌اش سنگینی می‌کرد که نگاهش به ردیف اتومبیل‌ها ماند و گرمی لحنش بر دلم نشست :«شما هستید؟» 💠 اکثریت فلوجه بودند و شاید باورش نمی‌شد همین دختر اسیر داعش اتفاقاً باشد که چشمانم از شرم آنچه از زبان آن نانجیب در موردم شنیده بود، به زیر افتاد و صدایم شکست :«بله!» نگاهش نمی‌کردم اما از حرارت نفس بلندش فهمیدم تصور بلایی که دور سرم می‌چرخید، آتشش زده و دیگر خیالش راحت شده بود که به جای من، به پای (علیه‌السلام) افتاد :«مگه میشه حضرت (علیه‌السلام) شیعه‌هاشو بین اینهمه گرگ تنها بذاره؟» 💠 و همین اعجاز حضرت نجاتم داده بود که کاسه شکست و اشک از چشمانم چکید. دیگر خجالت می‌کشیدم اشک‌هایم را ببیند که گریه را در گلو فرو می‌بردم و باز نغمه بغضم به وضوح شنیده می‌شد تا وارد شدیم. سوالش هنوز بی‌پاسخ مانده و شاید شرم می‌کرد دوباره بپرسد که خودم پیش‌دستی کردم :«یکی از دوستای زمان دانشجویی‌ام تو بغداد زندگی می‌کنه!» و همین یک جمله گره کور فکرش را گشود که بی‌معطلی پرسید :«آدرس‌شون کجاست؟» 💠 نمی‌دانست برای رفتن به خانه نورالهدی تا چه اندازه معذب هستم که با مکثی پاسخ دادم :«شهرک .» تا ساعتی پیش خیال می‌کردم بین دست به دست می‌گردم و حالا همین آزادی به حدی شیرین بود که راضی شدم با پای خودم به خانه نورالهدی بروم. شهرک صدر، شرق بغداد واقع می‌شد و عبور از روی پل یعنی همه خاطرات دانشگاه بغداد و نورالهدی و عامر که بیشتر در خودم فرو رفتم. 💠 تا رسیدن به شهرک صدر، دیگر کلامی صحبت نکرد و خلوت حضورش عین آرامش بود که پس از چند ساعت و تحمل آواری از ترس و درد، چشمانم خمار خواب سنگین می‌شد و به خدا هنوز باورم نمی‌شد کابوس تمام شده که دوباره قلبم در قفس سینه پَرپَر می‌زد. مقابل خانه نورالهدی رسیدیم، اتومبیل را خاموش کرد و تازه می‌دید حیوان مچ باریکم را با ده دور زنجیر پیچیده که چشمانش آتش گرفت و خاکستر نگاهش روی دستانم نشست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عجیب ولی واقعی! 🔹اینها نظامیان ارتش هستند که ۶۵ تبعه کشورمان را با این عشق و محبت به سلامت از سودان به جده انتقال دادند.