خاطره ای از مادر شهید بهنام محمدی بهنام همیشه می‌گفت می خواهم طوری باشم که در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم.” دوران انقلاب، نخستین شعاری که یادش می‌آمد، با اسپری روی دیوار بنویسد، این بود: «یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه ظالم». شاهش را هم، همیشه برعکس می‌نوشت. پدرش هر چه می‌گفت که بهنام نرو، عاقبت سربازها می‌گیرندت، توجه نمی‌کرد. اعلامیه پخش می‌کرد، شعار می‌نوشت و در تظاهرات شرکت می‌کرد. گاهی نیز با تیر و کمان می‌افتاد به جان سربازهای شاه. بهنام را به مدرسه نبردم، چرا که پدرش نمی‌گذاشت، او را به تعمیرگاه سپاه به همراه برادرش فرستادم تا کاری یاد بگیرد. یک روز گفت: مادر دلم می‌خواهد بروم پیش امام حسین(ع) و بدانم که چگونه شهید شده! روزی دیگر کاغذی به من نشان داد که درباره غسل شهادت در آن نوشته شده بود. آرام گفت: مادر مرا غسل شهادت بده! چون می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، اینجا نمان می‌ترسم عراقی ها تو را ببرند. #شهدای_نوجوان #فرهنگ_ایثار_و_شهادت #تولیدی_عس_فاتب

🎥 اهدا لباس شهید گرانقدر "محمد نایبی" با حضور همسر شهید و سفیران شهید یگان ویژه استان خراسان جنوبی به کاروان لباس های مطهر شهدا "بوی پیراهن یوسف" #شهدای_امنیت #فرهنگ_ایثار_و_شهادت #تولیدی_ع‌س_یگان_ویژه_خ_جنوبی