eitaa logo
روابط عمومی پلیس اردبیل
590 دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
135 فایل
#پلیس_تراز_انقلاب_اسلامی #پلیس_اردبیل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 یکی از دلایل پا از گلیم دراز کردن سلبریتی ها 🔰اینکه این روزها می بینیم برخی از سلبریتی ها پایشان را از گلیم خود دراز کرده اند و در انقلاب پلاستیکی و هشتگ بازی فتنه اخیر نیز آتش بیار معرکه و پیاده نظام بوده اند، عوامل مختلف دارد. یکی از دلایلی که نسبت به گذشته راحت تر نسبت به برخی خطوط قرمز بی اعتنا هستند، این است که در شبکه کثیف دل و جرأت هنجارشکنی پیدا کرده اند. کار هم در همان جا برایشان وجود دارد. 👈 آنجا امتحان کردند و در سایه اهمال کاری های صورت گرفته، شد! چرا در کف خیابان و فضای مجازی امتحان نکنند؟!
◼️پیام تسلیت استاندار خراسان جنوبی به مناسبت" شهادت فرمانده پاسگاه انتظامی بندر چارک" ▪️بسم الله الرحمن الرحیم ▪️وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ▪️خبر شهادت سرباز سرافراز اسلام "سرهنگ محمدرضا اسداللهی " که در لباس دفاع از کیان میهن و سلامت مردم ایران زمین، جان به جان آفرین تقدیم کرد، موجب تألم و تأثر فراوان شد. ▪️اینجانب ضمن عرض تسلیت و تهنیت این ضایعه به خانواده محترم این شهید گرانقدر و مردم شهید پرور خراسان جنوبی، از درگاه ایزد منان برای آن بزرگوار، همجواری با حضرت ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت دارم. ▪️جواد قناعت استاندار خراسان جنوبی
🇮🇷هر کسی در هر پست و مقام که هست، باید حواسش به حفظ بیت المال باشه رزمندگان در زمان جنگ ، با نهایت ایثارشان همه را شرمنده کردند...😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند  ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند.. 🌹روابط عمومی پلیس🌹
💢می‌نویسم برای فراجای مظلوم 🔹می‌نویسم برای آنان که حضورشان در همه جا هست ولی دریغ از یادشان 🔹می‌نویسم برای مظلوم مقتدر، آنان که به وقت مشکلات حضورشان در حکم فرشته نجات هست و در روزهای خوشی یاد می‌شود از آنها با اصطلاح مزاحمان همیشگی، آنان که پیکرشان برای امنیت می‌شود سپر تیر و تیزی اشرار و اراذل، به وقت امنیت دلشان می‌شود سیبل تیر نوع افکار و طرز رفتار 🔹می‌نویسم برای جان برکفان عرصه نظم و امنیت، آنان که ستاره‌های شب را بر دوش می‌کشند تا دلیل روشنی برای تاریکی شب شهر باشند، همان شهری که با روشنایی آفتاب و بعد از خوابی همراه با آرامش و امنیت در سایه همان مردان امنیت ساز عده‌ای هجمه زخم زبانها برایشان مستفیض کنند تا مُسَکِنی باشد برای آلامشان 🔹می‌نویسم برای شهدای گمنام آنان که خبر شهادتشان عادی و در سکوتی تلخ در اندک رسانه‌های مرتبط پخش می‌شود، نه یادبود و یادواره و مستندی برایشان برگزار می‌شود و نه نامی از آنها در محافل و مجالس برده می‌شود. 🌹روابط عمومی پلیس🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش گزارش شهادت سرهنگ دوم "محمدرضا اسداللهی "فرمانده پاسگاه انتظامی چارک بندرلنگه از اخبار استانی صداوسیمای مرکز خلیج فارس 🌷▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩🌷 🌹روابط عمومی پلیس🌹
🌹روابط عمومی پلیس🌹
تاجر عشق به شور مشتری است آری آن یار به اخلاص و صفا مشتری است ارزش جنس، بدان نیست که قیمت بالاست نازم آن قطره خونی که خدا مشتری است *نازم آن قطره خونی که خدا مشتری است* 🌹روابط عمومی پلیس🌹
مراسم بدرقه اولین کاروان دوره تربیت و تعالی خانواده کارکنان در عتبات عالیات سال ۱۴۰۲. 🌹روابط عمومی پلیس🌹
تشییع شهید عرصه امنیت سرهنگ دوم "محمدرضا اسدالهی " زمان: ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ پس از برگزاری نماز عبادی سیاسی جمعه مکان: استان هرمزگان_ شهرستان بندرلنگه از عموم مردم شهید پرور استان هرمزگان، مسئولین، فرهنگیان، ادارات و سازمانها، اصحاب محترم رسانه و نیروهای مسلح استان جهت حضور در مراسم تشییع این شهید گرانقدر دعوت بعمل می آید. 🌷▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩🌷 🌹روابط عمومی پلیس🌹
شهادت بدین معنا است که یک انسان برترین و محبوبترین سرمایه‌ی دنیوی خویش را نثار آرمانی سازد که معتقد است زنده ماندن و بارور شدن آن، به سود بشریت است. ۱۳۸۱/۰۹/۱۵ انقلاب اسلامی ع س مرکز آموزش شهیدادیبی فراجا 🌹روابط عمومی پلیس🌹
🔹کشف ۸۱۸ کیلوگرم موادمخدر در خوزستان 🔻فرمانده انتظامی خوزستان: 🔹در راستای تداوم اجرای طرح‌های برخورد با عناصر اصلی تهیه، توزیع و ترانزیت موادمخدر، پلیس مبارزه با موادمخدر استان و رده همنام در شهرستان بهبهان طی هفته گذشته با تسلط اطلاعاتی از انتقال سه محموله موادمخدر سنتی و صنعتی به خوزستان و دپوی یک محموله دیگر در استان مطلع شدند. 🔹ماموران پلیس مبارزه با موادمخدر استان و انتظامی شهرستان بهبهان با اشراف، کنترل و رصد مستمر اطلاعاتی بر تحرکات قاچاقچیان مواد مخدر در دو عملیات مقتدرانه و منسجم دو دستگاه خودروی کامیون و پژو پارس که قصد ورود به استان داشتند را توقیف و در بازرسی از آن‌ها مقدار ۷۶۷ کیلو گرم مواد مخدر از نوع تریاک که به طرز ماهرانه‌ای در آن‌ها جاسازی شده بود، کشف و چهار سوداگر مرگ را دستگیر کردند. 🌹روابط عمومی پلیس🌹
🌸مقام معظم رهبری (مدظله العالی) 🌸مهمترین عامل پیشرفت کشور علم و فناوری است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نگاه و توجه حاج قاسم به خانواده شهدا 🔹این کلیپ با دل من خیلی بازی کرده رفیق به خدا شهدا حاضر و ناظرند😭
✍️ 💠 انگار گناه و رافضی بودن با هیچ آبی از دامنم پاک نمی‌شد که خودش را عقب کشید و خواست در را ببندد که سعد با دستش در را گرفت و گله کرد :«من قبلاً با ولید حرف زدم!» و او با لحنی چندش‌آور پرخاش کرد :«هر وقت این رو طلاق دادی، برگرد!» در را طوری به هم کوبید که حس کردم اگر می‌شد سر این ایرانی را با همین ضرب به زمین می‌کوبید. نگاهم به در بسته ماند و در همین اولین قدم، از پشیمان شده بودم که لبم لرزید و اشکم تا روی زمین چکید. 💠 سعد زیر لب به ولید ناسزا می‌گفت و من نمی‌دانستم چرا در ایام آواره اینجا شده‌ایم که سرم را بالا گرفتم و با گریه اعتراض کردم :«این ولید کیه که تو به امیدش اومدی اینجا؟ چرا منو نمی‌بری خونه خودتون؟ این چرا از من بدش اومد؟» صورت سفید سعد در آفتاب بعد از ظهر گل انداخته و بیشتر از عصبانیت سرخ شده بود و انگار او هم مرا مقصر می‌دانست که به‌جای دلداری با صدایی خفه توبیخم کرد :«چون ولید بهش گفته بود زن من ایرانیه، فهمید هستی! اینام وهابی هستن و شیعه رو می‌دونن!» 💠 از روز نخست می‌دانستم سعد است، او هم از من باخبر بود و برای هیچکدام این تفاوت مطرح نبود که اصلاً پابند نبودیم و تنها برای آزادی و انسانیت مبارزه می‌کردیم. حالا باور نمی‌کردم وقتی برای آزادی به این کشور آمده‌ام به جرم مذهبی که خودم هم قبولش ندارم، تحریم شوم که حیرت‌زده پرسیدم :«تو چرا با همچین آدم‌های احمقی کار می‌کنی؟» و جواب سوالم در آستینش بود که با پوزخندی سادگی‌ام را به تمسخر گرفت :«ما با اینا همکاری نمی‌کنیم! ما فقط از این احمق‌ها استفاده می‌کنیم!» 💠 همهمه جمعیت از خیابان اصلی به گوشم می‌رسید و همین هیاهو شاهد ادعای سعد بود که باز خندید و گفت :«همین احمق‌ها چند روز پیش کاخ دادگستری و کلی ماشین دولتی رو آتیش زدن تا استاندار عوض بشه!» سپس به چشمانم دقیق شد و با همان رنگ نیرنگی که در نگاهش پیدا بود، خبر داد :«فقط سه روز بعد استاندار عوض شد! این یعنی ما با همین احمق‌های وحشی می‌تونیم حکومت رو به زانو دربیاریم!» 💠 او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم تمام شب‌هایی که خانه نوعروسانه‌ام را با دنیایی از سلیقه برای عید مهیا می‌کردم و او فقط در شبکه‌های و می‌چرخید، چه خوابی برای نوروزمان می‌دیده که دیگر این بود، نه مبارزه! ترسیده بودم، از نگاه مرد که تشنه به خونم بود، از بوی دود، از فریاد اعتراض مردم و شهری که دیگر شبیه جهنم شده بود و مقابل چشمانش به التماس افتادم :«بیا برگردیم سعد! من می‌ترسم!» در گرمای هوا و در برابر اشک مظلومانه‌ام صورتش از عرق پُر شده و نمی‌خواست به رخم بکشد با پای خودم به این معرکه آمدم که با درماندگی نگاهم کرد و شاید اگر آن تماس برقرار نمی‌شد به هوای هم که شده برمی‌گشت. از پشت تلفن نسخه جدیدی برایش پیچیدند که چمدان را از روی زمین بلند کرد و دیگر گریه‌هایم فراموشش شد که به سمت خیابان به راه افتاد. 💠 قدم‌هایم را دنبالش می‌کشیدم و هنوز سوالم بی‌پاسخ مانده بود که پرسیدم :«چرا نمیریم خونه خودتون؟» به سمتم چرخید و در شلوغی شهر عربده کشید تا دروغش را بهتر بشنوم :«خونواده من زندگی می‌کنن! من بهت دروغ گفتم چون باید می‌اومدیم !» باورم نمی‌شد مردی که بودم فریبم دهد و او نمی‌فهمید چه بلایی سر دلم آورده که برایم خط و نشان کشید :«امشب میریم مسجد می‌مونیم تا صبح!» دیگر در نگاهش ردّی از نمی‌دیدم که قلبم یخ زد و لحنم هم مثل دلم لرزید :«من می‌خوام برگردم!» 💠 چند قدم بین‌مان فاصله نبود و همین فاصله را به سمتم دوید تا با تمام قدرت به صورتم سیلی بزند که تعادلم به هم خورد، با پهلو به زمین افتادم و ظاهراً سیلی زمین محکم‌تر بود که لبم از تیزی دندانم پاره شد. طعم گرم را در دهانم حس می‌کردم و سردی نگاه سعد سخت‌تر بود که از هر دو چشم پشیمانم اشک فواره زد. صدای را می‌شنیدم، در خیابان اصلی آتش از ساختمانی شعله می‌کشید و از پشت شیشه گریه می‌دیدم جمعیت به داخل کوچه می‌دوند و مثل کودکی از ترس به زمین چسبیده بودم. 💠 سعد دستم را کشید تا بلندم کند و هنوز از زمین جدا نشده، شانه‌ام آتش گرفت و با صورت به زمین خوردم. حجم خون از بدنم روی زمین می‌رفت و طوری شانه‌ام را شکافته بود که از شدت درد ضجه می‌زدم...
🌸کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با  به خانه می‌رسیم.🌸
💔و چقدر دلمـ برایت تنگ است بابایی فرزند شهید گرانقدر "محمدرضا اسدالهی " 😭
💢 انتشار برای اولین بار 🔹 ️صحبت ها و درخواست های متهمین حادثه خانه اصفهان بعد از آخرین دادگاه: 🔹 ️به ما گفتند امشب رژیم عوض میشه، سریع رفتم اسلحه خریدیم. 🔹 ️جرممان را قبول داریم. 🔹 ️کسانی که در خارج نشسته اند و می گویند بریزید بیرون، ما را بدبخت کردند و حالا خودشان در رفاه هستند. ✍️
🛑 هرکس عصر روز جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخواند خداوند به او هزار نسیم از رحمتش را عنایت میفرماید که خیر دنیا و آخرت است. 🔹امالی شیخ صدوق ص ۶۰۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢میدونی شوتی چیه؟؟؟ 🔹آنها شهیدان نان نیستند که ماشین هایشان را در بنادر تا سقف از لباس و پتو پر میکنند و با آرامش خاطر به سمت تهران می آیند و تو برایش هشتگ میزنی 🔹آنها برای لقمه ای نان، جان انسان ها را میگیرند، انسانی مانند شهید پلیس